نه قانون جذب علمی است و نه کسانی که مدام میگویند باور کن تا به هرچیزی میخواهی برسی! باورهای ما فراتر از چیزهایی است که در اینستاگرام و توسط افرادی به خورد ما داده می شود که صرفاً مطالبی که در کتابهای نامعتبر و زرد خوانده اند. باور یکی از اساسیترین موضوعات حوزه روانشناسی است و از جنبهها و جهات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. بااینحال همچنان در چیستی باور و تأثیرات آن بر زندگی ما مطالب ضدونقیض زیادی وجود دارند. یک عده باور و تغییر آن را کلیدی رؤیایی برای موفقیت و حل مشکلات میدانند و عده دیگری نیز همهچیز را وابسته به تلاش و عمل انسان میدانند. در این مقاله ما میکوشیم که موضوع «باور» را بهطور کامل مورد بررسی قرار دهیم. ما در ابتدا با باور و انواع آن شروع کرده و سپس به سراغ بررسی قدرت باور و نقش «تلقین» در زندگی میپردازیم. پس تا انتهای مقاله همراه ما باشید.
باور چیست و چه تعریفی دارد؟
باور نوعی نگاه و نگرش در رابطه با درست و واقعی بودن یا نبودن مسائل مختلف است (1). باورها لزوماً ریشه در واقعیت ندارند و میتوانند منطقی و یا غیرمنطقی باشند. برای مثال یک شخص ممکن است انسان را موجودی پلید و بدسرشت بپندارد. فرد دیگری ممکن است انسان را موجودی نیکسرشت بداند که به زمین پا گذاشته تا مسیر کمال طی کند.
افراد همچنین ممکن است جهان را عادلانه و یا ناعادلانه بپندارند. همه اینها مثالهایی از باورهای مختلف هستند. آنچه که در همه آنها مشترک است این است که افراد میل دارند چیزی را درست و واقعی بدانند و چیز دیگری را نادرست و غیرواقعی ارزیابی کنند.
در این قسمت از مقاله، توجه شما را به توضیحات زیبا و دقیق پیام بهرام پور در مورد سیستم باورهای ذهنمان جلب میکنم. این فیلم بخشی از بسته جامع اعتماد به نفس است که برایتان جدا و ادیت شده است. خوب به این فیلم دقت کنید:
باورها چگونه و چرا شکل میگیرند؟
نمیتوانیم شکلگیری باورها را تک علتی بررسی کنیم. برای همین هم در این مقاله مجموعهای از عوامل را عامل شکلگیری باورها دانستهایم. البته برای این کار، تحقیقات علمی را هم مدنظر قرار دادهایم و لینکهای آن را در پایین همین مقاله برای مطالعه بیشتر گذاشتهایم.
1- ژنها بیتاثیر نیستند!
شاید این مورد کمی عجیب به نظر رسید ولی بااینحال ما باید بدانیم که ژنهای در نوع نگاه ما به جهان و باورهای ما تأثیر دارند. پژوهشهای زیادی (2) نشان میدهند که ژنتیک در بسیاری از باورهای ما از جمله دیدگاههای سیاسی و مذهبی و اجتماعی ما نقش خیلی مهمی را بازی میکند.
ژنتیک همچنین در اختلالات روانی و اختلالات شخصیتی نقش مهمی را بازی میکند و میتواند زمینهساز الگوهای فکری و باورهای خاصی باشد. برای مثال یک فرد با شخصیت پارانویید میل دارد که به دیگران بدبین باشد و باور دارد که دیگران میخواهند به او آسیب بزند. نقش ژنتیک در ایجاد چنین باورهایی در افراد با شخصیت پارانویید اصلاً بر ما پوشیده نیست.
2- نقش تجربههای مستقیم ما
باورهای ما همچنین میتوانند در اثر تجربه مستقیم شکل بگیرند. برای مثال کودکی که توسط والدینی تحقیرگر پرورش مییابد ممکن است همه انسانها را تحقیرگر بداند و از آنها بترسد. در این مثال کودک به دلیل تواناییهای شناختی پایینش درک تمییز رفتار پدر و مادر از دیگران را ندارد و ممکن است در بزرگسالی همه انسانها را تحقیرگر بداند. به عنوان یک مثال دیگر تصور کنید که یک فردی به شما آسیبی را وارد میکند.
بعد از گذر چند ماه آن شخص در حضور شما توسط شخصی دیگر دقیقاً همان آسیبی که به شما زده بودید را میبیند. در این شرایط ممکن است شما اینگونه نتیجهگیری کنید که جهان عادلانه است و آن فرد چوب آسیبی که به شما زده را خورده است. بهصورت کلی ما باید بدانیم که تجربیات ما و آنچه که در زندگی تجربه میکنیم یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده باورهای ما هستند.
3- دانش و آگاهیای که به دست میآوریم!
علم و آگاهی نیز از جمله مهمترین عوامل شکلدهنده باورهای ما هستند. آزمایشهای علمی معمولاً بیش از هر چیز دیگری قابل استناد و تکیه کردن هستند و زمانی که ما کتابها و مقالات مختلفی را مطالعه میکنیم بسیار میل داریم که دانستههای خود را در باورهای خود دخیل کنیم و باورهای جدیدی برای خود شکل دهیم.
4- مراجع قابل اعتماد و معتبر
خیلی اوقات باورهای ما با توجه به گفتهها و سخنان مراجع قدرت و افرادی که ما روی آنها حساب میبریم، شکل میگیرند. در واقع ما از آنجایی که به آنان اعتماد داریم با مشاهده باورهای آنها ممکن است خود نیز عقاید و دیدگاههای آنان را پرورش دهیم.
برای مثال برای یک کودک پدر او یک مرجع قابل اعتماد است و زمانی که میبیند پدر او جهان را مکانی امن و عادل میبیند خود نیز میل دارد که جهان را مکانی امن که در آن عدالت جاری است، بپندارد؛ و یا به عنوان یک مثال دیگری یک دانشآموز با مشاهده دیدگاههای سیاسی معلم خود ممکن است آن دیدگاهها را در خود پرورش دهد. در واقع فرد در چنین شرایطی با خود میگوید: «آن فرد به آن چیز باور دارد. من به آن فرد اعتماد دارم. در نتیجه باورش درست و حقیقی است. پس من هم باور او را در خود پرورش میدهم»
انواع باور؛ باورها را چگونه دستهبندی میکنیم؟
باورها را میتوان به شیوههای مختلفی دستهبندی کرد. در اینجا ما باورها را به دو دسته محدودکننده و آسیبزا و همچنین باورهای مثبت و کمککننده تقسیم میکنیم.
1- باورهای محدودکننده
باورهای محدودکننده باورهاییاند بهطور غیرواقعبینانهای ما را محدود میکنند. همه ما میدانیم که زندگی پر از محدودیتهای مختلف است و ما نمیتوانیم از سد بعضی عوامل بگذریم؛ اما بااینحال گاهی اوقات این ماییم که با بلورهای خود یک سری محدودیتها را بر خود اعمال میکنیم. این باورها ریشه در عدم درک درست از خود و زندگیمان دارند و میتوانند به موانع محکمی در رسیدن به اهدافمان تبدیل شوند.
برای مثال تصور کنید که یک فرد باور دارد که نمیتواند هیچ کاری برای بهبود زندگیاش انجام دهد. این فرد به طبع دست به عملی هم نمیزند چرا که باور دارد تلاشهایش بیهوده خواهند بود. در اینجا باورهای این فرد او را محدود کرده و با اثر بر اعمالش جلوی پیشرفت و موفقیت او را میگیرند.
در مورد باورهای محدودکننده، لطفا به مقاله جامع و تازه زیر مراجعه کنید: باورهای محدود کننده | 7 باور که اجازه موفقیت به شما نمیدهد!ًً |
2- باورهای مثبت و انگیزشی
باورهای مثبت باورهاییاند که به ما انرژی و انگیزه حرکت میدهند و ما را به جلو هل میدهند. پژوهشهای زیادی (3) نشان میدهند که باورهای مثبت میتوانند در بهبود رفتارها و همچنین نتایج به دست آمده اثرگذار باشند. در واقع ما برای رسیدن به موفقیت و نتایج دلخواهمان در زندگی به میزانی از مثبت نگری نیازمندیم. برای مثال تصور کنید که به زودی باید در امتحان کنکور شرکت کنید و با وجود آمادگی کافی همچنان پر از ترس و اضطرابید. در چنین شرایطی مثبت نگری و امید داشتن به کسب نتایج خوب در کنکور میتواند از اضطراب شما کم کند و شما را به سمت تلاشگری بیشتر سوق دهد.
در واقع همینکه شما فکر میکنید که میتوانید در این آزمون سخت موفق شوید میتواند تا حد زیادی شما را جلو بیندازد. البته یکی از مهمترین نکات درمورد باورهای مثبت این است که غیرواقعبینانه و خیالپردازانه نباشند. برای مثال تصور کنید که باید به زودی در امتحان کنکور شرکت کنید و درصد خیلی پایینی از آمادگی را داشته باشید. طبیعتاً مثبتاندیشی در چنین شرایطی به شما یک امید واهی میدهد و رنج شما را طولانیتر میکند.
واقعیت این است که کنکور یک آزمون سخت است و نمیتوان انتظار داشت که با 10 درصد آمادگی به یک دانشگاه درجه یک راه پیدا کرد. در چنین شرایطی مثبتاندیشی و امیدواری صرفاً رنج شما را به تعویق انداخته و آن را طویلتر میکند. تحقیقات زیادی (4) نشان میدهند که مثبتاندیشی سمی و افراطی دقیقاً به اندازه بدبینی و منفیبافی میتوانند به ما آسیب برسانند.
چگونه باورهای مثبت خود را تقویت کنیم؟ 3 راه!
این روشها را برای تقویت باورهای مثبت دنبال کنید:
1- ویژگیهای مثبت و تواناییهای خود را بشناسید
برای پرورش باورهای مثبت ابتدا باید تواناییهای خود را بشناسیم و بدانیم که از پس چه کارهایی برمیآییم. در واقع مثبت نگری و باورهای مثبت بیش از هر چیزی نیازمند شناخت و اطلاع از تواناییها هستند.
برای مثال زمانی که من بدانم در زبان انگلیسی استعداد و مهارت دارم، در ادامه میتوانم امید داشته باشم که در امتحان کنکور در این درس نمره خوبی کسب کنم و خودم را به رشته و دانشگاه دلخواهم نزدیکتر کنم. پس در وهله اول باید گفت که تقویت باور مثبت نیازمند شناخت از تواناییها و نقاط مثبت خودمان است.
2- محدودیتهای خود را بشناسید
همانطور که توضیح دادیم این خیلی مهم است که ما در تله مثبت اندیشی سمی نیفتیم. تحقیقات (5) نشان میدهند که مثبتاندیشی سمی ما را به افسردگی نزدیکتر میکند. در واقع مشکل اصلی مثبتاندیشی سمی این است که ما را از واقعیت دور میکند.
جان فردریکسون در کتاب «دروغهایی که به خود میگوییم» مینویسد: «رنجهای ما متناسب با فاصله ما از واقعیت هستند» منظور او از این جمله این است که ما هر چه بیشتر از واقعیت زندگی فاصله بگیریم بیشتر مستعد آسیب دیدن هستیم. در واقع این خیلی مهم است که ما در کنار توجه به تواناییهایمان به محدودیتهای خود نیز توجه داشته باشیم.
3- به اهمیت و نقش باورها در زندگیتان توجه داشته باشید
برای تقویت باورهای مثبت ما باید به خوبی با تأثیری که باورها بر زندگی ما دارند آشنا باشیم. این موضوع تقریباً بر هیچکس پوشیده نیست که باورهای ما نقش خیلی مهمی را در زندگی ما بازی میکنند و روی نتایج کارهایمان تأثیرگذارند.
پس ما باید بدانیم که تقویت باورهای مثبت خیلی میتواند به بهبود زندگی ما کمک کند. در رابطه با این موضوع آزمایشهای مرتبط با اثر پلاسیبو (Placebo effect) خیلی میتوانند به ما کمک کنند. در این آزمایشها قدرت ذهن و باور و تلقین مورد بررسی قرار میگیرند.
قدرت باور؛ تحقیقات چه میگویند؟
در آزمایشهای مرتبط با قدرت باور (6) معمولاً از یک دارونما به جای یک دارو استفاده میشود و فرد شرکت کننده گمان میکند که واقعاً به او دارو تزریق کردهاند. در مرحله بعد میزان تأثیر آن دارونما بر روی بدن فرد مورد بررسی قرار داده میشود. برای مثال به یک بدنساز آب مقطر تزریق میکنند و به او میگویند که هورمون رشد دریافت کرده است. در مرحله بعد میزان رشد عضلانی او را میسنجند. آزمایشهای اثر پلاسیبو نشان میدهند که دارونما میتواند گاهی اوقات به اندازه یک داروی واقعی اثربخش واقع شود.
البته این آزمایشها با محدودیتهایی روبرو هستند. برای مثال در مورد آزمایشهای مرتبط با بدنسازی معمولاً دیده شده که تأثیر تلقین و دارونما در افراد مبتدی بیشتر است و دارونما در بدنسازان حرفهای تأثیری کمتر از ده درصد دارد. به هر حال آنچه که بر ما واضح است این است که تلقین میتواند در تغییرات فیزیکی بدن ما تأثیر داشته باشد. البته این تأثیر معمولاً به نسبت داروی واقعی حدود 20 درصد است و همانطور که اشاره کردیم نباید درمورد قدرت باور و تلقین اغراق کرد. در واقع ما باید بدانیم که قدرت ذهن به یک سری حوزههای خاص محدود میشود و البته قدرتی ماورایی و عجیب هم نیست و با محدودیتهایی روبرو است. برای درک بهتر تأثیر تلقین در یک مقاله جداگانه نگاه کاملی بر آزمایشهای این حوزه میاندازیم.
در مورد قدرت باورها، حتما این مقاله معتبر و مهم را مطالعه کنید: منظور از قدرت باور چیست؟ نگاهی به اثر پلاسیبو (Placebo effect) در زندگی |
باور در روانشناسی؛ در جستجوی ریشهها
باورها جزیی از سیستم شناختی ما محسوب میشوند و رویکردهای مختلف روانشناسی به شیوه مختلفی به باور و نوع تغییر آن مینگرند. برای مثال در رویکرد شناختی رفتاری عامل احساسات و رفتارهای منفی ما یک سری خطاهای شناختی و باورهای بنیادین غیرمنطقی هستند.
در رویکرد روانکاوی ریشه احساسات منفی ما باورها و تعارضاتیاند که ریشه در رابطه با والدین دارند. در واقع شاید در این رویکرد به جدیت رویکرد شناختی ما با باورها بهصورت مستقیم سر و کار نداشته باشیم اما درهرحال در هیچ رویکردی نمیتوان از نقش تعبیر و تفسیر ما از جهان و دیدگاه ما درمورد پدیدههای مختلف چشمپوشی کرد.
چگونه باورهای ناسالم خود را تغییر دهیم؟
همانطور که گفتیم با توجه به رویکردهای مختلفی میتوان نگاه متفاوتی به تغییر باورها داشت. بااینحال ما در اینجا سعی میکنیم بیشتر از نگاه رویکرد شناختی رفتاری (CBT) به تغییر باورها بپردازیم. توجه داشته باشید که هیچکدام از این مراحل به سادگی قابل انجام نیستند و شما برای تغییر باورهایتان به کمک یک روانشناس و یا مشاور نیازمندید:
1- باورهای بنیادین خود را بشناسید
باورهای بنیادین (Core beliefs) مؤثرترین باورهای ما هستند که میتوانند تأثیر خیلی زیادی را در زندگی ما ایجاد کنند. این باورها در واقع همان باورهای اساسی ما میباشند که رفتار ما را جهت میدهند. برای مثال ممکن است یک فرد انسانها را ذاتاً موجودی خبیث بداند و طبیعتاً این موضوع باعث بیاعتمادی و بدبینی او نسبت به انسانها میشود. انسان دیگری ممکن است انسانها را موجوداتی نیکسرشت بداند و در جهت کمک و مراقبت از آنها بکوشد.
آنچه که بین این دو فرد تفاوت ایجاد میکند باورهای بنیادین و اساسی هر کدام از آنها هستند. در این قسمت شاید بپرسید که چگونه میتوان باورهای بنیادین را شناخت؟ ابتدا باید بگویم که شناخت باورهای بنیادین کار سادهای نیست. بااینحال شما برای شناخت باورهایتان میتوانید به رفتار و احساس خود و افکاری که زیر آن رفتار و احساسها هستند بیندیشید. مطمئناً با تمرین و تکرار بیشتر میتوانید از خود و باورهایتان شناخت پیدا کنید.
2- باورهای ناسالم خود را از میان باورهای بنیادینتان جدا کنید
بعد از شناخت باورهای بنیادین نوبت به جداسازی باورهای ناسالم و اشتباه از باورهای معقول و منطقی است. برای مثال ممکن است یک فرد همه انسانها را دشمن خود بپندارد و از آنها بترسد و با حضور در میان دیگران غرق در اضطراب شود.
فرد باید ابتدا باور اساسی و آسیبزای خود در این باره را بشناسد و سپس به سراغ تغییر آن رود. چنین فردی با بررسی باورهای خود میتواند دریابد که واقعاً همه انسانها قصد آسیب زدن به او را ندارند و باور او ریشه در واقعیت ندارد.
3- باورهای ناسالم خود را زیر ذره بین قرار دهید
در این قسمت ما باید باورهای ناسالم خود را زیر ذرهبین قرار داده و بررسی کنیم که آن باورها با چه خطاهای شناختی همراه هستند. خطاهای شناختی نقصها و ضعفهایی هستند که در نوع استدلال و تفسیر اطلاعات ما وجود دارند و باید به کمک یک روانشناس یکی یکی مورد بررسی قرار گرفته شوند.
4- باورهای ناسالم را با باورهای منطقی و معقول جایگزین کنید
بعدازاینکه همه مراحل بالا را انجام دادید شما میتوانید با واقعبینی بیشتر به سراغ پرورش باورهایی بروید که منطقیتر و معقولترند و البته به واقعیت زندگی نیز نزدیکترند. همانطور که در ابتدا گفتیم تغییر باورها مار سادهای نیست و ضروری است که ما از یک روانشناس و یا مشاور کمک بگیریم.
سایر مقالات مرتبط که میتوانید مطالعه کنید: |
سخن پایانی
در این مقاله ما موضوع باور را بهطور مفصل مورد بررسی قرار دادیم. ما در ابتدا به تعریف باور و انواع آن و چگونگی شکلگیری آن پرداختیم و در انتها نیز چگونگی تغییر باورها را مورد بررسی قرار دادیم. بهصورت کلی میتوان گفت که باورها نوع نگاه و نگرش ما به جهان هستیاند و میتوانند ریشه در واقعیت داشته باشند و یا نداشته باشند. برای تغییر این باورها ما ابتدا باید خوب آنها را بشناسیم و سپس به سراغ تغییر آنها رویم. روانشناس در همه این مراحل میتواند کمک زیادی به ما کند.
منابع
- What Is A Belief? (aboutmybrain.com)
- Are beliefs inherited? (apa.org)
- Positive Thinking: Definition, Benefits, and How to Practice (verywellmind.com)
- Neither an Optimist Nor a Pessimist Be: Mistaken Expectations Lower Well-Being – PubMed (nih.gov)
- Pleasure Now, Pain Later: Positive Fantasies About the Future Predict Symptoms of Depression – PubMed (nih.gov)
- The power of the placebo effect – Harvard Health
دورهای که طرز فکرتان را از نو میسازد
در دوره مبتنی بر پژوهشهای علمی “طرز فکر” تلاش کردهایم نگاهی تازه به ذهن و مغزمان بیندایزم. نگاهی که باعث میشود مدرنتر و عمیقتر تفکر کنیم. روی تصویر زیر کلیک کنید:
۷ دیدگاه دربارهٔ «باور چیست؟ آیا باورها قابل تغییر هستند؟»
البته بنظرم تمام باورهای انسان به نوعی به ضررشه
موافقین؟
باورا همشون محدود کننده هستن، حتی باورای مثبتی که میگید
باورها عمدتا در میان مردمی رواج دارند که از علم و فرصت تفکر کافی برخوردار نیستند. باورها اگر گره گشا نباشند، ارامش بخش خواهند بود. باورها تا زمانی دوام دارند که سود انها بیشتر از زیان انها باشد. باورها کاملا شخصی اند هرچند ممکن است در اصول کلی مشابه باشند. باورها به انسان انگیزه و تحمل میدهند. یک جامعه زمانی با بحران مواجه میشود که براساس باورها مدیریت شود. ملاک انتخاب ، داشتن ایده خاص و تدوین قوانین در جهت قدرت گروهی تمایز طلب با اندیشه خاص خواهد بود.
باوری هم داریم که کلن زیان باشه، چطور میگید تا زمانی دوام دارند که سودشون بیشتر باشه؟
سلام همراه عزیز
بله خیلی از باورها کاملا مخرباند؛ منظور از اون سود، عدم زیان بخشی باورها نیست. اون سود در واقع در مقابل این زیانی که میفرمایید قرار نمیگیردو دو بحث جدا هستند.
بیشتر ازیک نفر باشید.
سلام ، فرض کنیم ما هستیم و جهان .
حیوانات وحشی باهوشترین حیوان جان سالم بدر میبرد باور کردنی نیست .
و همینطور باهوشترین حیوان سالم جان وحشی بدر میبرد