مقدمه مقاله طب سنتی، کمی طولانی، اما خواندنی است!
تا پیش از انقلاب علمی، طبابت عموماً مبتنی بر آموزههای پیشینیان بود. یکی از این آموزهها، دیدگاهی متعلق به یونان باستان بود که ریشه همهی بیماریها را عدم تعادل چهار مایع بدن یا اخلاط چهارگانه (خون، صفرا، سودا و بلغم) میدانست.
خون با خوشبینی مرتبط بود و صفرا با مزاج آتشین، سودا با افسردگی و بلغم با بیاحساسی.
پزشکان یونانی که نمیدانستند خون چگونه در بدن گردش میکند، تصور میکردند که خون میتواند راکد شده و بهاینترتیب باعث بیماری شود. بر اساس این دیدگاه، تصور میشد که رگ زدن یا فصد، درمان تمامی بیماریهاست، چرا که با برش پوست و عروق خونی، عدم تعادل بین اخلاط چهارگانه رفع میشد. این روش که در اروپا و آمریکا رایج بود، موجب مرگ بسیاری افراد شد که از مشهورترین آنها، جرج واشنگتن، اولین رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکاست.
در صبح ۱۳ دسامبر ۱۷۹۹، جرج واشنگتن با علائم یک سرماخوردگی از خواب بیدار شد. در شب آن روز، وضعیت او وخیمتر شده بود و با تنگی نفس از خواب پرید. یکی از مشاورین او که رگزن ماهری بود، از روش فصد استفاده کرد و یک سوم لیتر خون از او گرفت. تا صبح آن روز علائم بهبودی دیده نشد. سه پزشک (جیمز کریک، گوستاووس ریچارد براون و الیشا کولن دیک) به دیدن او آمدند و نوع بیماری را به درستی تشخیص دادند. دکتر کریک ابتدا نیم لیتر، سپس نیم لیتر دیگر از او خون گرفت. پس از آن باز هم یک لیتر دیگر از او خون گرفت. جرج واشنگتن در اواخر آن روز حالش بدتر شد و پزشکان بار دیگر از او خون گرفتند.
او با از دست دادن نیمی از خونش در کمتر از یک روز، جان خود را از دست داد. پزشکان او ادعا میکردند که این اقدام (که در آن زمان بسیار رایج بود) برای درمان لازم بوده است؛ اما صداهای مخالفی نیز در میان پزشکان وجود داشت که فصد را غیرموثر و خطرناک میدانستند.
اتفاقاً در همان روز مرگ جرج واشنگتن، یک دعوی حقوقی در مورد زیانبار یا مفید بودن فصد در دادگاه جاری بود. یک روزنامهنگار مشهور به نام ویلیام کوبت با در نظر گرفتن فعالیتهای یک پزشک به نام بنجامین راش، مقالهای علیه فصد کردن نوشته بود. او با بررسی گزارشهای مرگومیر محلی، دریافته بود که پس از انجام توصیههای بنجامین راش برای انجام فصد، مرگومیر بیماران افزایش یافته است. او این نتیجهگیری جنجالی را کرد که روشهای راش «به جمعیت زدایی از زمین کمک کرده است».
بنجامین راش که فرد ثروتمند و دارای جایگاه اجتماعی بالایی بود، او را به دادگاه کشانید. در دادگاه، این روزنامهنگار محکوم شناخته شد و به پرداخت ۵ هزار دلار غرامت حکم داده شد که مبلغ هنگفتی بود.
در اولین مطلب از مجموعه «بیشتر از یک ذره بین»، شرح مختصری از کارهای جیمز لیند ارائه دادیم. پس از ابداع آزمایشهای بالینی جیمز لیند بود که پژوهشگران پزشکی آزمایشهای بالینی را بکار بردند تا درمانهای مؤثر و بیفایده را شناسایی کنند. با این روش مبتنی بر شواهد، پزشکان توانستند زندگی افراد بیشماری را نجات دهند، چرا که حالا میتوانستند با تکیه بر روشهای درمانی تأیید شده بیماریها را درمان کنند، نه اینکه به آموزههای اشتباه و فاقد شواهد علمی تکیه کنند.
در سال ۱۸۰۹، یک دهه پس از مرگ جرج واشنگتن، یک جراح اسکاتلندی به نام الکساندر هامیلتون بر روی ۳۶۶ بیمار آزمایش بالینی انجام داد و مشخص شد که مرگومیر در بیمارانی که فصد شدند ۱۰ برابر بیشتر از سایر بیماران بود. آزمایش او به دقت کنترل شده بود و شواهد قابل اتکایی ارائه میداد، ولی متأسفانه نتایج این پژوهش در دوران زندگی خودش منتشر نشدند.
چندین سال بعد، سایر پژوهشگران مانند پیئر لوییس، پزشک فرانسوی، آزمایشهای دیگری انجام دادند و نتایج مشابهی به دست آمد. چنین پژوهشهایی بهطور مکرر نشان دادند که فصد نهتنها نجات نمیداد بلکه یک عامل کشتار بوده است. به همین سادگی، تکیه بر آموزههای سنتی اخلاط چهارگانه و فصد مبتنی بر آن، باعث مرگ افراد بیشماری از جمله جرج واشنگتن شد.
این تجربه به انسان یادآوری میکند که صرف تکیه بر باستانی و با قدمت بودن یک آموزه، دلیل بر درستی یا کارایی آن نیست. همچنین اگر افراد مختلفی با تجربه شخصی نیز بگویند که از چیزی جواب گرفتهاند نیز کافی نیست.
پس باید روش و معیاری برای آزمودن ادعاهای مختلف در حوزه پزشکی داشته باشیم. در پزشکی مبتنی بر شواهد (Evidence-based medicine) روشهای دقیقی برای این کار وجود دارد. در این نوع پزشکی ملاک اصلی شواهد واقعی است و بر سنتی یا جدید بودن ادعاها تکیه نمیشود. اگر ادعای مدرنی شواهد بالینی نداشته باشد، مورد پذیرش قرار نمیگیرد. کما اینکه هزاران هزار ادعای جدید به همین خاطر کنار گذاشته میشوند.
اگر ادعای باستانی شواهد بالینی نیز داشته باشد، مورد پذیرش قرار میگیرد. به همین خاطر بخشهایی از این پزشکی ریشههای کهنی دارند و به خاطر وجود شواهد، مورد پذیرش قرار گرفتهاند. به همین ترتیب اگر ادعایی باستانی و کهن باشد اما شواهدی علمی برای کارکرد آن وجود نداشته باشد، با تمام احترام به گذشتگان، آن را نمیپذیریم و به کنار میگذاریم. پس متوجه میشویم که مسئله بههیچعنوان قدیمی یا جدید بودن نیست. اینطور نیست که دانشمندان چشم بسته هر ادعای مدرن و جدیدی را بپذیرند و هر چیزی که ریشه در گذشتهها داشته باشد را با تعصب نادیده بگیرند.
در دفاع علمی و عقلانی، قدیمی بودن یک دفاع قابل قبول نیست. صحبت اصلی ما در این مقاله بررسی باورهای طب سنتی نیست، بلکه محوریت بحث بر روشها است. صحبت این است که هر ادعایی (چه سنتی باشد و چه جدید) باید به محک آزمونهای دقیق علمی قرار بگیرد و تنها در صورت وجود شواهد مناسب کارآزمایی بالینی، به تأیید جامعه پزشکی در بیاید و بر روی بیماران استفاده شود.
اگر یک باور طب سنتی بتواند به درستی این مسیر را طی کند و واقعاً کارکرد داشته باشد، ما مخالفتی با آن نخواهیم کرد؛ اما وجود و مشروعیت یک سیستم طبابت جایگزین به اسم طب سنتی مورد قبول نیست و در ادامه به مسائلی در این بحث خواهیم پرداخت.
تفاوت طب مزاجی و طب سنتی چیست؟
طب مزاجی (Humoral Medicine) شاخهای منسوخ از طبابت است که در دوران قبل از انقلاب علمی رواج بسیاری داشت، ولی پس از شکلگیری انقلاب علمی، به تدریج کنار گذاشته شد.
مطابق طب مزاجی، همانگونه که جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده، بدن انسان نیز از چهار مزاج و خلط تشکیل میشود. اعتقاد بر این است که برای رسیدن به بهترین حالت سلامتی، این چهار مزاج و خلط باید به تعادل برسند. بیماری بر اثر برهم خوردن تعادل این چهار مزاج یا خلط بر دیگر آنهاست.
این فرضیه قرنها بر فضای طبابت سیطره داشت و حتی در اروپا ساختمان اصلی و غالب پزشکی بود. در آن زمان طبابت جای تکیه بر تجربه و تحقیق، به گفتهها و نوشتههای بزرگان گذشته اتکا داشت. کمتر کسی جرئت میکرد که این آموزههای بزرگان گذشته را به زیر سؤال ببرد و دست به پژوهش دقیق بزند.
در دوران مدرن، با پیشروی انقلاب علمی، پزشکی مدرن تجربه را ملاک قرار داد و به مدعیان و طرفداران وجود اخلاط چهارگانه را به چالش کشید. در این زمان کالبدشکافی و آناتومی پیشرفت زیادی کرده بودند و این افراد میبایست نشان میدادند که اخلاط چهارگانه در کجا وجود دارند و تعادل و عدم تعادل آنها را از بدن انسان چگونه میتوان تشخیص داد؟
طب مزاجی از پاسخ دادن به این چالش ناتوان ماند و طفره رفت. به همین خاطر از کلاسهای درس و بیمارستانها، به موزهها تبعید شد و امروز صحبت از آن فقط در کتابهای مربوط به تاریخ علم دیده میشود و نه کتابهای علمی. طب سنتی وسیعتر از طب مزاجی است. طب مزاجی که در گذشتهها استفاده میشد یکی از زیرمجموعهها و بخشهای طب سنتی است و نه تمام آن. همه انواع طبابت که در گذشته پیش از انقلاب علمی رواج داشتند را میتوان طب سنّتی محسوب کرد. در خصوص یک منطقه جغرافیایی نیز میتوان طبهای سنتی مختلفی را نام برد. برای نمونه، تمامی موارد زیر در مجموعه طب سنتی ایرانی قرار میگیرند:
طب مزاجی – ادعیه و وردهایی که ادعای درمان بیماری داشتند – داروهای گیاهی که برای درمان تقریباً همه چیز تجویز میشدند –روشهایی مانند حجامت و ….
طرفداران طب سنتی باید مشخص کنند که:
- آیا از نظر آنها تمامی این موارد باید بر روی مردم انجام شوند؟
- آیا همه آنها روی همه بیماریها برای تمامی افراد جواب میدهند؟
- اگر نه بر چه اساسی میتوانیم آنها را از هم تفکیک کنیم؟
- چگونه بفهمیم که کدام از یک آنها برای درمان کدام بیماری و روی چه کسانی جواب میدهد؟
آنها باید معیار دقیقی ارائه دهند و از آن در فلسفه علم دفاع کنند و نشان بدهند که روش آنها بهتر از روشهای پزشکی مبتنی بر شواهد است. در غیر این صورت، تمامی این موارد باید توسط روشهای بررسی علمی پزشکی مبتنی بر شواهد به محک آزمون گذاشته شوند تا بفهمیم که کدام بخش از این صحبتها درست بوده و کدام موارد غلط بودهاند. موارد درست میتوانند وارد پزشکی مدرن شوند.
جامعه علمی با روشی که واقعاً کارکرد آن به صورت علمی و کنترل شده ثابت شود، مخالفت نمیکند. مسئله اصلی خود آموزهها نیستند بلکه روشی است که این آموزهها توسط آن صحت سنجی میشوند. امروزه تنها روشهای پزشکی مدرن اعتبار و کاربرد دارند و دیگر روشها به صورت تجربی و عقلی از دور خارج شدهاند.
از جنبه تاریخی میتوانیم پزشکی را در دورههای گذشته، به طبهای مزاجی، سنتی، مدرن، چینی، هندی و … نامگذاری کنیم؛ اما برای کاربرد در امروز، فقط یک پزشکی معتبر وکارکردی وجود دارد: پزشکی مدرن و مبتنی بر شواهد.
مهم نیست که یک نوع درمان یا یک گزاره پزشکی از چه منبعی بیاید، آن منبع قدیمی باشد یا جدید، مهم این است که تمامی اینها اگر بخواهند به صورت عملی بر روی بیماران مورد استفاده قرار بگیرند، باید به صورت دقیق مورد پژوهش علمی با روشهای پزشکی مبتنی بر شواهد قرار بگیرند.
اگر در آزمایشهای کنترل شده، شواهدی برای کارکرد آنها پیدا شود، آن زمان میتواند مورد استفاده بر روی بیماران قرار بگیرد. هر اقدامی بهجز این، غیرعقلانی و غیراخلاقی است.
تکنیکهای تبلیغاتی شبه علم پزشکی و طب سنتی
از جمله ویژگیهای مشترک در بین تبلیغات شبه علمی و خرافی پزشکی میتوان به این موارد اشاره کرد:
- این تبلیغات به جای تکیه بر کارآزماییهای بالینی استاندارد، به روایت داستانهای شخصی افراد منفرد میپردازند. امری که میدانیم به دلیل سوگیریهای مختلف، یک دلیل کافی برای یک راهکار درمانی نمیتواند باشد.
- سخنان چند “پزشک” که در ابتدا مفید بودن این راهکار را مانند دیگر پزشکان نمیپذیرفتند، اما پس از چندبار تجویز و دیدن اثرات فوقالعادهی آن منقلب شده و آن را به همگان توصیه اکید میکنند.
- بدگمان کردن بیماران نسبت به سیستم پزشکی با «افشاگری» درباره شرکتهای بزرگ دارویی. به گفته آنان، شرکتهای بزرگ با توطئه و دسیسهچینیهای متعدد مانع از شناخته شدن و استفاده از درمان آنها میشود. چرا که اگر درمانشان مورد استفاده عمومی قرار بگیرد، سلامتی مردم به ضرر شرکتهای داروسازی خواهد بود.
- ۴. تأکید بر گیاهی، طبیعی و یا نداشتن عوارض جانبی در تبلیغات. در مقایسه با داروهای طب رایج که نزد مردم به داشتن “عوارض جانبی” شناخته شدهاند.
خصوصیات بارز شبه علم چیست؟
در بسیاری از موارد، تفاوت علم و شبهعلم مانند تفاوت فرد بالغ و یک کودک به نظر میرسد. در چنین شرایطی به سادگی میتوانیم بفهمیم که چه چیزی علمی است و چه چیزی شبه علمی؛ اما در نگاه دقیقتر میبینیم که بسیاری از موارد در میانه مرز این دو قرار گرفته و به سادگی مشخص نیستند.
برای مثال در چند سالی که فرد نوجوان است به سادگی نمیتوان او را کودک یا بالغ نامید و او حالتی بینابینی دارد. در تشخیص علم و شبه علم نیز چنین مواقعی پیش میآید. در چنین حالتی به سادگی نمیتوان آن موضوع را در دسته علم یا شبه علم قرار داد. با اینکه در این مواقع، علم از شبهعلم دشوار میشود؛ اما در اکثر مواقع چنین نیست. در ادامه چند ویژگی برای تفکیک علم از شبه علم را مرور خواهیم کرد تا معیاری برای سنجش به دست بیاید.
در پایان مقاله، دوره رایگان علم وشبه علم را خدمتتان معرفی کردهایم که هرگز نباید از دستش دهید!
1. استفاده از فرضیات ابطال ناپذیر
هر فرضیه علمی باید ابطالپذیر باشد. ابطالپذیری به این معنی نیست که آن فرضیه واقعاً باطل شده یا زمانی رد خواهد شد، بلکه به این معناست که ابطال آن باید ممکن باشد. وجود امکان ابطال یعنی باید شرایط یا اوضاعی وجود داشته باشد که اگر جاری شود، به عنوان شاهدی برای رد آن فرضیه به شمار بیاید.
برای بررسی هر فرضیهای باید این سؤال را بپرسیم: “چه چیز مدرکی علیه آن خواهد بود؟”
اگر بههیچعنوان چنین چیزی وجود نداشته باشد، آن فرضیه علمی نیست. بسیاری از شبهعلمها، از فرضیات ابطال ناپذیر بهره میبرند. فایده ابطالپذیر نبودن برای این است که اگر هیچ وضعیت ممکنی، مجاز نباشد ردیهای برای یک فرضیه به حساب آید، آن چیز همیشه درست جلوه میکند.
فرض کنید یک فرد معتقد به باوردرمانی، مدعی باشد که هر بیماریای با استفاده از باور به خوب شدن، درمان خواهد شد. وقتی روبروی این فرد، انواع و اقسام مواردی را بیاوریم که افراد باور به خوب شدن داشتند ولی درمان نشدند، آیا این موارد را به عنوان ردیهای برای ابطال فرضیهاش خواهد پذیرفت؟
احتمالاً خیر. چون معیاری برای سنجش میزان باور وجود ندارد، او به سادگی میتواند بگوید که باور آنها به میزان کافی نبوده یا واقعاً باور نداشتند. اگر واقعاً به میزان کافی باور داشتند، درمان میشدند.
فرضیات شبه علمی فرضیههای مورد علاقه خود را ابداع یا پیدا میکند و بعد تنها کاری که میکند، جستجوی شواهدی است که با این فرضیات همسو هستند و میتوانند تأییدی بر آنها به حساب بیایند. درحالیکه در روش علمی، ما علاوه بر تأیید فرضیهها، به دنبال ابطال آنها نیز هستیم. تلاش ما برای ابطال یک فرضیه در روشمندی علمی مهمتر از سعی برای تأیید آن است.
چنین چیزی در شبه علم مشاهده نمیشود. بانیان شبهعلم معمولاً به تجارب شخصی و روایتهای فردی که تاییدگر فرضیههایش هستند متوسل میشود؛ یعنی افرادی که تجربه خودشان را از نتایج اعجابانگیز استفاده از درمانهای شبه علمی بیان میکنند.
شبه علم این روایتها را به جای ارسال به ژورنالهای علمی برای بررسی دقیق، به شبکههای مجازی و رسانههای عمومی میآورد تا از بررسی و موشکافی علمی مصون بماند. ژورنالهای علمی پژوهش و آمار میخواهند و نه قصه و داستان؛ اما در رسانهها چه چیزی بهتر از داستان میتواند محبوبیت کسب کند؟!
2. بی توجهی به یافتههای جدید
بسیاری از فرضیههای شبه علمی به کشفیات جدید علمی توجهی نمیکنند. در طب سنتی، درمانهای مزاجی حتی بعد از کشف میکروبهای بیماریها و عوامل مختلف ایجاد بیماری، ثابت و دست نخورده ماندهاند! نه کشفیات ویلیام هاروی، نه آزمایش پاستور و …، هیچ دانشمند و هیچ کشفی نتوانسته است سر سوزنی تغییر در گفتههای معتقدان طب سنتی ایجاد کند.
3. فرار از داوری همتا
به این خاطر که ممکن است پژوهشگران به طور آگاهانه یا ناآگاهانه دچار سوگیری شوند یا دادههای آزمایش را دستکاری کنند تا به نتیجه دلخواهشان برسند، لازم است که پژوهشها توسط طرف دیگری نیز مورد بررسی قرار بگیرند. همچنین ممکن است که پژوهشگران اطلاعات غلطی داشته باشند و در پژوهش استفاده کرده باشند.
به همین خاطر لازم است که بررسی توسط متخصصین آگاه در آن زمینه داوری شود. به همین خاطر پژوهشهای علمی که قصد انتشار در ژورنالهای علمی معتبر را دارند، ابتدا مقالهشان را به نشریه میفرستند تا در آنجا توسط داورهای متخصص مورد بازبینی قرار بگیرد. این داوران بر اساس دانش و مهارت خود، این مقالهها را بررسی میکنند و بسیاری از آنها را رد میکنند تا مقالات با کیفیت برای چاپ غربال شوند. اگر خطایی موجود باشد نیز به نویسندگان اطلاع داده میشود تا آن را برطرف کنند.
این فرآیند داوری همتا، به پیشرفت علم کمک بسیاری کرده است. یکی از ویژگیهای اصلی شبه علم که آن را از جریان اصلی علم معتبر دور میکند، همین فرار از داوری و انتشار در ژورنالهای معتبر است. وقتی نوشتههای آنها مورد بررسی متخصصین و داورین قرار نمیگیرد، ممکن است پر از خطا و سوگیری باشند. چگونه میتوان به راحتی این صحبتها را پذیرفت؟
4. انداختن بار اثبات بر دوش مخالفان
به لحاظ منطقی، بار اثبات یک ادعا بر دوش مدعیان است.
معروف است که روزی ملانصرالدین به نقطهای رفت و با صدای بلند گفت که آنجا مرکز زمین است. مردم پرسیدند که از کجا این را فهمیده و چه دلیلی دارد؟ پاسخ داد که اگر قبول ندارید بروید و متر کنید!
بار اثبات یک ادعا بر عهده شخصی است که آن ادعا را مطرح میکند. مثلاً اگر کسی ادعا کند که یکی از شهروندان قاتل است، او است که باید شواهد و دلایل خود را ارائه بدهد. نه اینکه آن شهروند مجبور باشد ثابت کند که قاتل نیست.
اگر این شخص هیچ شواهد و دلایلی ارائه نکند، هیچ دادگاهی حرف او را نمیپذیرد. یکی از عادات بانیان و مدافعان شبه علم نیز همین است. آنها بار اثبات ادعا را بر دوش مخالفین میاندازند. هیچ شواهدی برای اثبات ادعاهایشان نمیآورند و انتظار دارند که دیگران بروند و حرفهایشان را رد کنند.
بر طبق انتظار آنها، هر حرفی که بزنند هیچ نیازی به ارائه شواهد معتبر ندارد و درست است، اگر هم کسی قبول نمیکند باید اثبات کند اشتباه هستند. همچنین معمولاً اتهام تعصب و دگماندیشی را نیز به کسانی که ادعای بیاساس آنها را نمیپذیرند نیز میزنند! این اصل عقلانی که هیچ چیز را نباید پذیرفت مگر آنکه برایش دلیل کافی داشته باشیم، در نزد آنها نشانه دگماندیشی و تعصب است. متأسفانه وارونه کردن مفاهیم و واقعیت به همین سادگی رقم میخورد.
5. عدم سازگاری با دیگر علوم
پزشکی مبتنی بر شواهد در تعامل بسیار نزدیکی با دیگر علوم از جمله زیستشناسی است. اینطور نیست که در پزشکی مدرن ما صحبت از چیزهایی داشته باشیم که هیچ ارتباط یا سازگاری با دانش زیستشناسی مدرن نداشته باشند؛ اما فرضیههای شبه علمی (مانند طب سنتی) معمولاً نه از مفاهیم و مباحث علوم مدرن استفاده درستی میکنند و نه حتی سازگاری با آنها دارند.
ارتباط آنها با واقعیت، مانند ارتباط داستانهای تخیلی با دنیای ماست. برای مثال اخلاط چهارگانه را با مباحث بیولوژی مدرن در نظر بگیرید. میان این دو یک شکاف گسترده وجود دارد و سر سوزنی ارتباط و سازگاری ندارند.
6. مبهم سخن گفتن
متون شبه علمی اصطلاحهای تخصصی و پیچیده علمی را از متون علمی استخراج کرده و آنها را در جایگاه نادرست و بدون توجه به معنای آن بکار میگیرند. اپیژنتیک، انرژی، کوانتوم و … از این دست اصطلاحات هستند. در دیگر موارد نیز گاهی اوقات اصطلاحات مبهمی را میسازند و بدون اینکه از آنها تعریف واضحی داشته باشند، بر اساسشان میتازند!
7. عدم محدودیت معقول
روشها و رویکردهای علمی، محدودیتی دارند که معقول است و بر اساس شواهد مشخص میشود. برای مثال در پزشکی مبتنی بر شواهد، اینکه یک دارو تا چه میزان تأثیرگذار است، توسط کارآزماییهای بالینی مشخص میشود و جامعه علمی حق ندارد تأثیر آن دارو را بیشتر از آنچه شواهد نشان میدهد معرفی کنند؛ اما یکی از ویژگیهای رایج در بسیاری از مکاتب شبه علمی، این است که فواید و کاربردشان چنین محدودیتهای معقول و علمی را ندارند.
آنها یا برای درمان همه چیز یا برای طیف گستردهای از اختلالها و بیماریها کاربرد دارند. برای مثال یک دمنوش که بیش از 50 بیماری را درمان میکند، ادعایی مشکوک است.
8. توسل به کیش شخصیت
برخی از شبهعلمها (خصوصاً طب سنّتی) برای دفاع از خودشان مقابل منتقدها، به نام و اعتبار بزرگانی که در گذشته اعتقاداتی شبیه به آنها داشتند متوسل میشوند. برای مثال در طب سنتی ایرانی، نام بوعلی سینا توسط این افراد مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. آنها در پاسخ به منتقدان خود، میگویند که آیا ابن سینا با آن همه شهرت و اعتبار که کتابهایش قرنها تدریس میشد، اشتباه میکرده؟ مگر میشود به سادگی دانش چنین اشخاصی را به زیر سؤال برد؟
ما در اولین مقاله از مجموعه «بیشتر از یک ذره بین»، بخشی از اصول جاری در فضای علمی را بیان کردیم. گفتیم که در قضاوت علمی، ارزش یک نظریه و یا فرضیه بههیچعنوان نباید به شهرت یا شخصیت دانشمندی که آن را ارائه کرده ارتباط پیدا کند. صحت یا نادرستی یک فرضیه باید بر اساس محتویات علمی آن و شواهد و دلایل سنجیده شود نه جایگاه اجتماعی نویسنده آن. اگر سخن اشتباهی از زبان یک فرد برجسته بیرون بیاید، همچنان یک سخن اشتباه است. اگر بهترین و مشهورترین دانشمند جهان نیز (بدون شواهد و دلایل کافی) بیاید و بگوید که 2+2=5 میشود، ما همچنان مجازیم که سخن او را نپذیریم. در علم ما به شواهد متعهدیم و نه کیش شخصیت بزرگان.
بااینحال، نقد ما به سوءاستفاده از ابن سیناست و نه خود او. او در زمانه خودش عالمی پیشرو بود که به رشد دانش و معرفت بشری کمکهای شایانی کرده است. طنز روزگار اینجاست که برخی افراد از شخصی که به دانش گذشتگان خودش اکتفا نمیکرد و به دنبال توسعه دانش بود، استفاده میکنند تا رشد دانش را متوقف کنند و به عقب بازگردانند! من بعید میدانم اگر ابن سینا امروز زنده بود، اینچنین به علم پشت میکرد تا از سنت گذشتگان پیروی کند.
آنچه برای ما اولویت دارد استفاده از روش علمی است و نه اعتقادات جدید یا قدیمی. یک نکته اساسی و کلیدی این است که تفاوت اساسی علم با شبه علم نه در نتایج، بلکه در روشهاست. ما به بوعلی سینا که در زمانه او روش علمی پخته و مدّونی (همانند امروز) وجود نداشت برچسب شبه علمی نمیزنیم. مشکل افرادی هستند که برخورد و استفاده آنها از سخنان ابن سینا یا دیگر بزرگان، شبه علمی است. توسل به اعتبار و جایگاه اجتماعی یا علمی افراد، یک استدلال علمی نیست و رویکردی مغلطهآمیز است که در شبه علمها به چشم میخورد.
یعنی اگر درمانی را که زمانی ابن سینا به کار میبرده و به نظر ما درست میآید، با روش علمی (شامل کارآزمایی بالینی) بسنجیم، به هر نتیجهای که برسیم، یعنی چه ببینیم آن درمان مؤثر است و چه ناموثر، کارمان علمی بوده است.
مگر پزشکی مدرن هیچ خطایی ندارد و کامل است؟
قبلاً در مقاله اول از مجموعه «بیشتر از یک ذره بین» به این اعتراض پاسخ دادیم و گفتیم که علم نه کامل است و نه ادعای کامل بودن دارد. اگر علم کامل باشد و هیچ خطایی نداشته باشد، اصلاً نمیتواند وجود داشته باشد و پژوهشی کند؛ اما بااینحال، ما روشی بهتر و دقیقتر از روش علمی برای نداریم. پزشکی مدرن نیز با وجود تمام نقصها، با یافتهها و دستاوردهای علمی کنونی سازگار است و خرافات در آن جایگاهی ندارند. نتایج عملی آن به صورت آماری و تاریخی در دسترس ما است و میدانیم که تاکنون به چه میزان به بشر خدمت کرده است.
فرض کنید فردی که معتقد به کیمیاگری است و فکر میکند که کیمیاگران میتوانند مس، آهن و دیگر فلزات کمبها را به طلا تبدیل کنند، با شما وارد بحث شود. اگر شما ادعاهای او درباره کیمیاگری را نپذیرید، به شما خواهد گفت که آیا شما در این موضوع متخصص هستید؟ آیا شما از جزئیات بحثهای مفصل کیمیاگران چیزی میدانید؟ آیا اطلاعات شما در این زمینه از استادان این حوزه بیشتر است؟ تابهحال با چند فلز کار کردهای و از ساختار آنها چه میدانی؟ میدانی که چه اسراری در تغییر ذات فلزها نهفته است؟ وقتی شما اطلاعات کافی در این زمینهها نداری پس باید سخن متخصصان را بپذیری و نمیتوانی آنها را زیر سؤال ببری.
در چنین موقعی چه خواهید گفت؟ لازم است که به این شخص یادآوری کنید که پیش از اینکه به جزئیات و چند و چون یک مبحث و اتفاق بپردازیم، میبایست در ابتدا به کلیت آن بحث پرداخت. مسائلی مانند اینکه توجیه نظری و عملی آن حوزه چیست؟ آیا روشی که این حوزه از آن استفاده میکند موجه است؟ آیا میتوان به نتایجی که از دل این حوزه بیرون میآید اعتماد کرد؟ آیا تأییدی تجربی برای نتایج آن وجود دارد؟
برای بررسی این موارد، نیاز نیست که در جزئیات آن حوزه استاد باشید و همه چیزش را بدانید. کافی است که چهارچوب کلی و اصول اساسی آن حوزه را بدانید تا بتوانید آن را امکانسنجی کنید. اگر چهارچوب کلی و روش مورد استفاده قابل اعتماد نباشد و برای پیشفرضهای اساسی آن نیز شواهد و دلایلی وجود نداشته باشد، نتایج آن نیز توسط شواهد تجربی تأیید نشود، مشخص است که نباید به آن دل خوش کنیم و از آن استفادهای نکنیم.
همین مسئله درباره طب سنتی نیز جاری است. نیازی نیست ما تمامی آنچه این افراد میگویند را از بر باشیم تا بتوانیم بگوییم که قابل اعتماد نیستند. وقتی روش، چهارچوب و اصول اساسی آن بیاعتبار است، حق داریم که آن را نپذیریم، مگر اینکه ادعای مشخصی از آنها توسط روشهای علمی در پزشکی مبتنی بر شواهد، تأیید شود. مبانی نظری طب مزاجی (اخلاط اربعه و تعریف سلامت بر این اساس) مدتهاست که از اعتبار ساقط شده و شواهدی برای صحت آنها وجود ندارد. همچنین داروها و روشهای ادعایی نیز اثربخشی و ایمن بودن آنها به صورت پژوهشهای تجربی تأیید نشده است. استفاده و تجویز آنها یعنی بازی با سلامت و جان مردم.
بررسی چند دستاویز طب سنتی
در این بخش میخواهیم چند دستاویز برای توجیه و ایجاد مقبولیت برای طب سنتی را به طور مختصر بررسی کنیم.
1. دستاویز «طبیعی» بودن
مروجان طب سنتی محصولات و داروهای خودشان را با برچسب طبیعی، مطلوب جلوه میدهند؛ اما هر چیزی به صرف این که طبیعی است، لزوماً چیز خوبی نیست. همچنین هر چیزی هم که غیر طبیعی است به این معنی نیست که بد است. آرسینیک، زهر مار، زلزله و ویروسهای بیماریزا را همگی میتوان در طبیعت یافت و طبیعی هستند.
درحالیکه واکسنها، عینک و پای مصنوعی همگی ساخت انسان و غیرطبیعی هستند. پس آیا عینک بد است و زهر مار برای بدن انسان مفید است؟ واضحاً خیر. پس در مییابیم که طبیعی یا غیر طبیعی بودن یک چیز اهمیتی در مفید یا مضر بودن آن ندارد.
۲. دستاویز «سنتی» بودن
در نظر بسیاری افراد پند و نصیحتهای گذشتگان و سنت نسل به نسل منتقل شده، کیفیت و محتوای ارزندهای دارد. برای این افراد، عبارت «از قدیم گفتند که….» در ابتدای یک سخن، به آن اعتبار بالایی میبخشد؛ اما این تصور در مورد پزشکی میتواند فاجعه آفرین باشد. این تصور که هر چیز سنتی کیفیت خوبی دارد به بسیاری از افراد این تلقین را میدهد که طب سنتی ارزنده و با کیفیت است. این خطرناک و اشتباه است که تصور کنیم درمانهای سنتی ذاتاً مفید هستند. همانطور که در ابتدای این مطلب گفته شد، فصد کردن مدتهای طولانی یک روش سنتی بود که مورد استفاده قرار میگرفت؛ اما آیا سنتی بودن، آن را مفید و کارآمد کرده بود؟ خیر.
فصد طی این مدت به افراد بیشتر آسیب رساند تا این که آنها را درمان کند. لازم است که ما در قرن بیست و یکم این است که آنچه را که گذشتگان برای ما به جا گذاشتهاند را مورد آزمون قرار بدهیم. تنها به این شیوه است که میتوانیم سنتهای خوب را ادامه دهیم، سنتهای بالقوه خوب را در نظر داشته باشیم و سنتهای بیفایده و خطرناک را رها کنیم.
3. دستاویز «دانشمندان، پزشکی جایگزین را درک نمیکنند»
این حرف بیربط است. درک نکردن نحوه عمل یک روش درمانی، باعث عدم تشخیص کارایی آن نمیشود. در تاریخ پزشکی مثالهای متعددی وجود دارد که مؤثر و کارآمد بودن یک روش درمانی مشخص شده اما دانشمندان از نحوه عملکرد و مکانیسم آن رویکرد درمانی بی اطلاع بودند.
برای مثال، هنگامی که جیمز لیند در قرن هیجدهم کشف کرد که لیمو میتواند از بیماری اسکوربوت پیشگیری کند، او و دیگر دانشمندان نمیدانستند که لیمو از چه طریقی اثرگذار است، بااینحال روش درمانی او در سراسر جهان رواج پیدا کرد. در حدود سال ۱۹۳۰ بود که دانشمندان ویتامین C را شناختند و فهمیدند که چرا لیمو از اسکوربوت جلوگیری میکند. اگر ثابت شود که یکی از تجویزات طب سنتی مؤثر است، دانشمندان عرصه پزشکی نیز آن را میپذیرند. سپس تلاش میکنند که هم آن را مورد بررسی و استفاده قرار دهند و هم نحوه عمل و مکانیسم بنیادین آن را درک کنند.
خرافات در پزشکی چگونه ایجاد میشوند؟
عوامل مختلفی در پیدایش خرافات پزشکی تأثیرگذار هستند که شناخت و درک آنها در فهم ضرورت استفاده از روشمندی علمی در پزشکی مفید است. در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1. توهم در الگوسازی
بسیاری از ما تجربه دیدن تصاویر و شکلهای گوناگونی در میان ابرها را داشتهایم. مغز انسان تمایل دارد که در میان چیزهایی که میبیند، الگوهایی پیدا کند. این پدیده به انسان کمک میکند تا جهان را بهتر درک کند و برای آن آماده شود؛ اما این مسئله سویه تاریکی نیز دارد: ساخت الگوهای الکی در میان پدیدههایی که الگوی خاصی ندارند. به همین خاطر در بسیاری از موارد مغز ما الگوهایی میسازد که ریشه واقعی ندارند. ممکن است روزی شما در ابتدای صبح یک گربه سیاه ببینید و آن روز برایتان روز بدی شود. پس از چند روز یک بار دیگر نیز اول صبح گربهای سیاه ببینید و آن روز نیز برایتان خوب رقم نخورد.
به همین سادگی از دو تجربه تصادفی ممکن است ذهن شما به این نتیجهگیری برسد که «دیدن گربه سیاه در صبح، باعث بدشانسی میشود». چنین الگوسازیهای زودهنگامی عامل ایجاد بسیاری از خرافات است. این اتفاق به سادگی در مسائل مربوط به بیماریها و سلامت نیز رخ میدهد. اگر به روش علمی و آزمایشهای کنترل شده مجهز نباشیم به سادگی ممکن است درگیر چنین توهمهایی شویم. برای مثال چندبار خیار بخوریم و بعد از چند ساعت دچار سردرد شدید شویم، این تصور را پیدا کنیم که «خوردن خیار موجب سردرد میشود.»
2. نقش سوگیریها
یکی از دلایلی که میگوییم تجربۀ شخصی نمیتواند به عنوان شواهد معتبر در نظر گرفته شود، این است که تجربۀ شخصی در بسیاری اوقات به انواع سوگیریهای شناختی آلوده میشود. یک نمونه از این سوگیریها، سوگیری تأییدی (Confirmation bias) است. سوگیری تأیید، تمایل به جستجو، تفسیر، حمایت و یادآوری اطلاعات به گونهای است که صرفاً باورها یا ارزشهای قبلی فرد را تأیید یا پشتیبانی کند.
وقتی شخص به الگویی باور دارد، هر وقت اتفاقی مطابق و تأییدی بر آن الگو باشد، به آن توجه خواهد کرد و در حافظهاش خواهد ماند؛ اما اگر رویدادی مخالف و نقضکننده باور او باشد، یا از ابتدا متوجه آن نخواهد شد، یا به سرعت آن را فراموش خواهد کرد. به همین دلیل در پژوهشهای علمی که در پزشکی مبتنی بر شواهد مورد استفاده قرار میگیرند، از روشهایی استفاده میشود که نقش مداخلات ناخودآگاهانه و خودآگاهانه نمونههای مورد آزمایش و خود پژوهشگر، به حداقل برسد. بدون استفاده از این سازوکارها، نتایج ما قابل اتکا نخواهند بود.
برای مثال همان فردی که به این الگوسازی رسیده که خیار خوردن موجب سردرد میشود، هر زمان که سردرد داشته باشد و قبل از آن خیار خورده باشد، به این مسئله توجه میکند و در حافظهاش میماند اما بسیاری اوقات که خیار میخورد اما سردرد نمیشود توجهش را جلب نمیکند یا در خاطرش نمیماند. به همین خاطر در پژوهشهای علمی همه دادهها باید مرحلهبهمرحله ثبت شوند.
جابجا گرفتن علت و دلیل توسط طب سنتی
پیش از پایان این مقاله، به چند انتقاد دیگر از طب سنتی و دیگر طبهای جایگزین توسط دکتر اکبر سلطانی گوش میسپاریم. یکی از این انتقادات، این است که طرفداران طب سنتی، علت و دلیل را اشتباه میگیرند. برای درک این مسئله و دیگر انتقادات، پیشنهاد میکنم این ویدیوی آموزنده را تماشا کنید:
سخن پایانی
تلاش کردیم در مقالهای که خواندید، طب سنتی را از زاویه علم بررسی کنیم. چون تا به حال، کمتر کسی اینکار را کرده و خیلی ساده این قضیه را از دیدگاه علم مورد بررسی قرار داده است.
طب سنتی را از نظر تاریخی بررسی کردیم تا ببینیم ریشههای شکلگیری آن کجا و چه زمانی بوده است، سپس تکنیکهای تبلیغاتیای که به وسیله آن فریب میخوریم را مطالعه کردیم و در انتها از نوع شکلگیری خرافات در پزشکی گفتیم.
شما هم اگر نظر یا پیشنهادی دارید، لطفا در قسمت کامنتها برایمان بنویسید تا سایر کاربران عزیز سایت هم از نظرات شما استفاده کنند.
چگونه علم و شبه علم را به صورت دقیق بشناسیم؟
در دوره رایگان علم و شبه علم، به سادگی یاد میگیریم که شبه علم چه ویژگیهایی دارد، چگونه گول خرافات را نخوریم و اسیر فریب افراد سودجو نشویم. روی تصویر زیر کلیک کنید:
همینطور مشاهده دوره تفکر نقاد پیشنهاد میشود.
۲۸ دیدگاه دربارهٔ «طب سنتی چیست، چقدر قابل اعتماد است و علم در مورد آن چه میگوید؟»
ممنون از مقاله خوبتون سپاس من مشتاق بررسی دیدگاه های مختلف در این حوزه هستم و امیدوارم بتونم از منابع معتبر نقد های مختلف رو دریافت کنم
خوشحالیم که اهل آموزش و مطالعه هستید؛ موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
سلام
وقتتون بخیر
مقالات تون نگاه جدیدی به آدم میده
فقط من چند مورد در آموزش ها دیدم که وقتی می خواید یک مسئله ، یک باور یا… نقد کنید اصلا در مورد اون اطلاعات کافی ندارید و این نقد بنظرم نقد خیلی ضعیفی بود چون از خیلی مسائل مهم طب سنتی چشم پوشی شده بود
مثلا برای حجامت کردن اصولی در طب سنتی کنونی شخص از جهات مختلف بررسی میشه و همینطور آب و هوا ی منطقه و فصلی که در اون هستیم رو بررسی می کنند تا ببینند آیا طرف نیاز به حجامت داره یا نه؟
سلام همراه عزیز بیشتر ازیکی
خوشحالیم که اهل مطالعه و یادگیری هستید؛ مقالات و تحقیقات ما بر اساس تفکر نقادانه می باشد؛ بهتون پیشنهاد می کنیم در این خصوص در دوره رایگان تفکر نقاد و علم و شبه علمموناز طریق لینک زیر شرکت کرده و این دو فرصت رایگان را از دست ندهید.
دسترسی به دوره رایگان تفکر نقاد
دسترسی به دوره رایگان علم و شبه علم
مطالب خوب و مفیدی در موضوع طب سنتی دستگیرم شد. ممنونم
خوشحالیم که همراهمون هستید و دغدغه مطالعه و یادگیری دارید؛ تبریک به شما
چقدر این بیشتر از یک ذره بین ها جالب و مفیدند.مرسی از تیم +۱
خوشحالیم که همراهمون هستید و اهل آموزش.
مقاله عالی بود
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه مقاله هستید؛ امیدواریم در مقالات بعدی نیز مطالبی مفید در اختیارتون قرار دهیم.
بیشتر ازیک نفر
عالی بود مرسی از شما تیم خوب بیشتر از یک
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه مقاله هستید؛ امیدواریم در مقالات بعدی نیز مطالبی مفید و کاربردی در اختیارتون قرار دهیم.
بیشتر ازیک نفر
دوستان پیشنهاد میکنم از پیج خانم دکتر قنبری نیا حتما دیدن کنید. در خصوص موارد پزشکی اطلاعات خوبی میدن. استاد بهرام پور هم ایشون رو معرفی کردن
چه خوب که اهل مطالعه هستید؛ تبریک به شما
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
نمونه بارز موضوع شبه علم که این روز ها رواج داره:
نمک صورتی، آبی، بنفش و.. هست
متاسفانه پر از املاح غیر مفید برای بدن هست که خیلی خوب ازش تعریف شده!
مقالاتتون عالین واقعا!
همراه عزیز
خوشحالیم که همراهمون هستید و به آموزش و یادگیری علاقه مندید.
بهتون تبریک میگیم که تصمیم گرفتید با مشاهده آموزش، آگاهانه تر زندگی کنید.
بیشتر ازیک نفر
من متخصص تغذیه هستم
مقاله خوبی بود
ممنونم از شما
فقط اینکه من چند تا رفرنس در این مورد میخواستم که اگه برام بفرستید ممنون میشم
ویا اینکه منابع و اطلاعات بیشتر
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که همراهمون هستید و اهل آموزش و یادگیری…
سیر مطالعاتی پیشنهادی ما، جهت رشد در حیطه تفکر علمی به این صورت است:
مشاهده دوره تفکر نقاد
مشاهده دوره علم و شبه علم
مطالعه کتاب علم چیست؟ اثر محمدرضا توکلی صابری
کتاب جهان فراطبیعی
https://www.iranketab.ir/book/31665-the-supernatural-world
برای بحث پزشکی کتاب دکتر کیارش آرامش
روزگارتون نیک؛ بیشتر ازیک نفر
مقاله عالی بود
استفاده کردم
خوشحالیم که همراهمون هستید و دغدغه آموزش و یادگیری دارید.
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
منم باور قلبی و اعتقادی به طب سنتی نداشتم ولی بعد از این دیدم نزدیک به ۱۰ دکتر در چند شهر ایران مراجعه کردم نتونست منو درمان کنه اما یه پزشک طب سنتی با دارو هاش در روز اول منو درمان کرد واقعا معجزه آسا بود
سلام، چقدر از خوندن مطالب تون لذت بردم. با تمام آنچه گفتید موافقم و سالهاست همین مسائل رو در کلاس ها با دانشجویانم مطرح می کنم تا شاید کمی بتونیم به تفکیک علم از شبه علم کمک کنیم. فکر می کنم مطالبی از این دست میتونه به آگاهی رسانی افراد بیشتری کمک کنه
دوست گرامی سلام از شما ممنونیم که در این مسیر ما رو همراهی میکنید موفق، شاد و بیشتر از یک نفر باشید.
اجازه بدهید با نوشته شما موافق نباشم. شما در این مطلب به ظاهر منطقی دارید بسیار قضاوت می کنید. چیزی را به نام طب سنتی در نظر می گیرید و بعد به آن حمله می کنید که اعتبار ندارد. بهتر نیست از خود طبیبان سنتی بپرسیم طب سنتی چیست و سپس با آن ها به گفت و گو بنشینیم؟ شما با مخالفان طب سنتی لایوهای زیادی برگزار کرده اید خواهش می کنم یک بار هم یک طبیب سنتی درست و درمان مثل دکتر فهیمی را بیاورید تا توضیح دهد طب سنتی چیست و چرا علمی هست. و این سوال ها را از خودشان بپرسید(آیا طب سنتی با علم سازگار است؟ اخلاط ۴ گانه منسوخ شده است؟ کجای بدن قرار دارد؟)
این یک نوشته از یکی از طبیبان خوب ما که استحمام صحیح را آموزش می دهد:
https://maadteb.com/bathing-properly/
هیچ کدام از مطالبی که می گویند اجی مجی لاترجی و شعبده بازی نیست. همگی را می توان آزمایش کرد و فرایند و چرایی آن را هم توضیح داده اند. چرا آب داغ باعث آب مروارید می شود. چگونه سودا را از بدن خارج کنیم؟ و …
این هم یک طبیب دیگر که شخصا مراجعشان هستم. حتی در مورد انتخاب شغل و روحیات افراد می توان از مراج ۴ گانه کمک گرفت.
https://zaadmehr.ir/%d8%af%da%a9%d8%aa%d8%b1-%d9%85%d8%b9%d8%b5%d9%88%d9%85%d9%87-%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%81%d8%a7%d9%86/
بدیهی است به خاطر کم لطفی به طب ایرانی از جانب افرادی که مانند شما فکر می کنند و مانع بر سر پیشرفت این طب ایجاد می کنند، با کمبود مراکز معتبر در این زمینه واجه هستیم و هر بیسوادی هم می تواند دکانی باز کند و اسم خودش را بگذارد طب سنتی. در حالی که ظرفیت این طب و سبک زندگی پیشنهادی آن می تواند سلامتی را برای تمام مردم به ارمغان آورد و از بسیاری از درد و رنج و هزینه هایی که امروزه می بینیم به مردم تحمیل می شود پیش گیری کند.
سلام دوست عزیز
چقدر خوب که دغدغه یادگیری و اموزش دارید.
مرسی نظرتون رو باهامون به اشتراک گذاشتید.
تک تک نظراتتون برامون ارزشمند هست…
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید…
چقدر جالب. تمام ترفند های غلطی ترویج شبه علمو الان شما توی متنتون دوباره استفاده کردید
سلام همراه عزیز
خوشحالیم که اهل مطالعه هستید.
کدام موارد منظورتون هست؟!