حتی در بهترین شرایط زندگی و رضایت کامل از کیفیت زندگی، وسواس فکری میتواند تبدیل به بدترین کابوس شما شود. افکار مزاحم و رفتارهای وسواسی و اضطرابی که ایجاد میکنند انرژی و زمان زیادی را از شما خواهد گرفت و علاوه بر شما برای اطرافیانتان هم آزاردهنده خواهد بود. نحوه رفتار و معاشرت اطرافیان با فرد درگیر با وسواس فکری میتواند نقش مهمی در درمان داشته باشید به همین دلیل طرز برخورد با افرادی که وسواس فکری دارند اهمیت زیادی دارد. اگر دچار این اختلال هستید میتوانید این مقاله را برای عزیزانتان بفرستید و اگر عزیزانتان دچار وسواس فکری هستند میتوانید از نکات این مقاله بهره ببرید.
نکته: اگر نیازمند مشاوره آنلاین روانشناسی هستید پیشنهاد ما مجموعه پُل است که روانشناسان خبره و متخصصی دارد.
اختلال وسواس فکری چیست؟
Obsessive Compulsive Disorer (OCD) یا اختلال وسواس فکری رفتاری با افکار مزاحم و تکرار شونده و رفتارهای کلیشه یا تکراری و غیرقابل کنترل شناخته میشود که نرخ شیوع آن حدود 1 درصد جمعیت است. علائم وسواس فکری در سراسر زندگی حس خواهند شد و بر عملکرد شغلی و تحصیلی تاثیر منفی دارند و به دلیل وقت زیادی که از فرد میگیرند و میتوانند منجر به دوری جویی از افراد و نزدیکان نیز شوند.
افکار یا اعمال مرتبط با وسواس فکری میتوانند 1 الی 10 ساعت از هر روز را از فرد بدزدند! فرد مبتلا به این اختلال توانایی رهایی از این افکار مزاحم را ندارد و این افکار معمولا مستقیما باعث بروز رفتارهای تکراری میشوند به نحوی که فرد انتظار دارد با تن دادن به این رفتار از شر این افکار رها شود.
وسواس تمیزی در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری نسبتا رایج است اما همیشه به این موضوع ختم نمیشود. افکار وسواسی میتوانند به هر چیزی مرتبط باشند و اعمال معمولا مرتبط با افکار هستند. برای مثال فردی که افکار تکرارشونده و مزاحم درباره کثیفی دارد مشغول تمیزکاری میشود و فردی که افکاری درباره نبستن در خانه یا خاموش کردن گاز دارد مدام در حال چک کردن آنها خواهد بود.
شدت این اختلال میتواند بر اساس تغییرات ایجاد شده در تعادل نوروترنسمیترها در طول زمان بیشتر یا کمتر شود. افراد مبتلا به این اختلال در خطر درگیری با اختلالات اضطرابی نیز هستند و به طور کلی اضطراب در این افراد وجود دارد.
بهترین طرز برخورد با افرادی که وسواس فکری دارند چیست؟
نقش همراهان و نزدیکان فرد مبتلا به اختلال OCD بسیار پررنگ است و حمایت و کمک آنها میتواند مسیر درمان را هموارتر کند. در ادامه نکات مهمی را بررسی خواهیم کرد که اطرافیان با توجه به آنها قادر به کمک خواهند بود.
1- دارودرمانی را پیگیری کنید
در اکثر موارد، دارودرمانی برای کنترل علائم و شدت وسواس فکری ضروری است. وسواس فکری ریشه نورولوژی دارد و بهم خوردن تعادل نورونسمیتر و هورمون سروتنین در مغز نقش پررنگی دارد. داروهایی که برای این اختلال تجویز میشوند، بازجذب سروتنین را به تاخیر میاندازند و به این شکل باعث میشوند تا این نوروترنسمیتر برای مدت طولانیتری در مغز باقی بماند.
بنابراین، پیگیری دارودرمانی و مصرف منظم این داروها نقش مهمی در پروسه درمان دارد. دو نکته مهم و حیاتی درباره دارودرمانی وسواس فکری وجود دارد:
- تاثیر مثبت دارودرمانی بلافاصله ایجاد نمیشود و ممکن است تا چندین هفته زمان برد. تداوم در مصرف داروها برای تاثیر مثبت ضروری است.
- بسیاری از افراد بعد از شروع تاثیر مثبت میل کمتری به مصرف داروها دارند که کاملا طبیعی است؛ اما مهم است که مصرف را در دوره توصیه شود توسط متخصص ادامه دهید. قطع مصرف در میانه دوره میتواند باعث تشدید علائم شود.
علاوه بر این موارد، خوب است بدانید که انواع مختلف داروهایی که برای کنترل وسواس فکری استفاده میشوند عوارض جانبی خاصی دارند که میتواند بر الگوی خواب، اشتها یا میل جنسی تاثیر داشته باشد. حمایت فرد در شرایطی که از این عوارض جانبی رنج میبرد اهمیت زیادی دارد و به وی اجازه میدهد تا به درمان پایبند باقی بماند.
نکته: اگر نیازمند مشاوره آنلاین افسردگی هستید پیشنهاد ما مجموعه پُل است که روانشناسان خبره و متخصصی دارد.
2- به موادغذایی مصرفی توجه کنید
غذاهایی که مصرف میکنیم تنها منبع انرژی ما هستند اما علاوه بر انرژی، مواد معدنی و مفید دیگری نیز برای بدن تامین میکنند که هر کدام از این مواد مغذی نقش پررنگی در عملکرد و کارکرد بدن و مغز دارند. تنها چیزی که از مصرف غذای سالم مهمتر است، تنوع غذایی است.
نکات دیگری که درباره غذا و مواد غذایی مهم هستند شامل این موارد میشوند:
- غذاها را در ساعت مشخص و طبق برنامه مشخصی میل کنید (صبحانه، ناهار و شام زمان مشخصی داشته باشند)
- تا جای ممکن سعی کنید تنوع زیادی در مواد غذایی داشته باشید. گوشت، مرغ، تخم مرغ، ماهی، میوه و سبزیجات همگی برای بدن ضروری هستند.
- علاوه بر مصرف غذاهای مفید و سالم، دوری از غذاهای مضر نیز مهم است.
3- به خواب اهمیت دهید
خواب کافی و باکیفیت نقش پررنگی در سلامت روان دارد. با توجه به تاثیر غیرمستقیم سروتنین بر حفظ الگوی منظم خواب، افراد مبتلا به وسواس فکری احتمال دچار مشکلاتی برای حفظ الگوی خواب و به خواب رفتن دارند. بیخوابی یا خواب بیکیفیت تنها این وضعیت را بدتر میکند و میتواند باعث بروز اضطراب و همینطور تشدید علائم وسواسی شود.
داشتن یک روتین و برنامه مشخص برای زمان خواب میتواند کمک زیادی به مقابله با این مشکلات بکند اما اگر این مشکلات به صورت مستمر برای دو هفته وجود داشتند، مراجعه به پزشک برای دریافت داروی خواب مناسب توصیه میشود.
4- تحرک داشته باشید
تحرک و فعالیت بدنی فواید زیادی برای سلامت جسم و روان دارد. ورزش کردن علاوه بر تاثیرات مستقیم خود، باعث تسهیل فرایند اجتماعی شدن نیز میشود که خود تاثیرات مثبت زیادی دارد. علاوه بر کمک به سلامت قلب و عروق، ورزش کردن باعث ترشح اندورفینهای طبیعی بدن میشود که عملکرد مشابهی نسبت به مسکن دارند.
این اندورفینها باعث کاهش التهاب جسمی میشوند و علاوه بر آن تاثیر آرامبخشی بر روان نیز دارند و به ثبات مود کمک میکنند. علاوه بر این، تحرک بدنی منظم باعث کاهش سطح هورمون کورتیزول نیز میشود که عوارض زیادی برای بدن دارد.
در صورتی که به هر دلیل توانایی ورزش کردن را ندارید، با فعالیتهای سادهای مثل پیادهروی نیز میتوانید از این فواید بهره ببرید و همیشه نیاز به ورزش سنگین یا دشوار نیست.
بیشتر بخوانید: کاریزما چیست؟
5- از مخدر، الکل و دخانیات دوری کنید
مهمترین نکته درباره دوری از مواد مخدر، الکل و دخانیات، تداخل احتمالی آنها با داروهای مصرفی شما است. مواد مخدر تداخل شدیدی با این داروها دارند و مصرف آنها میتواند به شدت خطرناک باشد. الکل نیز با رایجترین داروی تجویز شده برای وسواس فکری تداخل دارند که آن نیز میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد.
فارغ از تداخل این موارد با داروها، مصرف مواد مخدر، الکل یا دخانیات تاثیر منفی بر علائم اختلال وسواس فکری نیز دارد. حتی مصرف گاه به گاه و تفریحی این موارد نیز به هیچ عنوان توصیه نمیشود و بهتر است حداقل تا درمان کامل از آنها دوری کنید.
6- اهمیت حمایت اجتماعی را جدی بگیرید
چه بخواهید چه نخواهید، هر چقدر که درونگرا یا برونگرا باشید، انسان یک موجود اجتماعی است و نیاز به اجتماع برای بقا دارد. نقش حمایت اجتماعی در سلامت روان نیز بسیار پررنگ است. روابط اجتماعی به طریق مختلف میتوانند بر درک فرد از زندگی تاثیر گذاشته و ارزش و کیفیت زندگی را برای فرد تعریف کنند. روابط اجتماعی سالم از دستورالعمل دستیابی به روان سالم و روابط ناسالم یا ناکافی دستورالعمل احساسات منفی و ناکامی هستند.
اختلال وسواس فکری به اشکال مختلف میتواند فرد به دوری از اطرافیان و دوستان سوق دهد. در این شرایط فرد به مرور زمان از جامعه فاصله گرفته و هربار نیازمند تلاش بیشتری برای برقراری ارتباط نیاز دارد. در این شرایط اطرافیان و حامیان فرد نقش پررنگی دارند که با حمایت بدون قضاوت، رابطه سالم و رضایت کنندهای برای فرد بسازند.
7- بیشتعمیمدهی نکنید!
یکی از مشکلات رایج در دنیای روانشناختی، تله تعمیم است. اختلالات روانی یک مشکل و بیماری هستند که به اشکال مختلف شما را آزار میدهند. این مسئله باید از شخصیت و منش فرد تفکیک شود. این مسئله جایی اهمیت پیدا میکند که مشکلات همزمان با اختلال رخ میدهد. برای مثال همانطور که میدانیم وسواس گاهی همراه با اضطراب وجود دارد. در این شرایط با وجود اینکه وسواس و اضطراب باهم مرتبط هستند اما مستقلا باید به آنها پرداخته شود.
این موضوع درباره مسائل دیگر زندگی نیز صادق است. اختلال وسواس فکری میتواند مشکلات زیادی در زندگی مشترک ایجاد کند و توجه به این مشکلات و تلاش برای حل آنها مستقل از اختلال اهمیت زیادی دارد. مشکلی که در بسیاری از موارد پیش میآید این است که اطرافیان برخی مشکلات و اشتباهات را به پای اختلال فرد میگذارند و برای حل تعارضات تلاش نمیکنند و به نوعی منتظر حل شدن اختلال برای اتمام همه مشکلات هستند.
بنابراین توجه به این موضوع ضروری است که اختلالات روانشناختی بر تمامی ابعاد زندگی میگذارند اما نباید همه چیز را به پای این مشکل گذاشت.
8- آرامش خود را کسب کنید
توانایی ایجاد آرامش و شناختن راههایی که به شما برای دوری از اضطراب کمک میکنند ضروری است. این ضروریت برای افرادی که با اختلالات روانشناختی دست و پنجه نرم میکنند اهمیت بیشتری نیز دارد. روشها و تکنیکهای زیادی در دنیای روانشناسی وجود دارد که با کمک آنها میتوان به آرامش دست یافت.
نکتهای که در این زمینه مهم است این است که به دلیل تفاوتهای فردی، اثربخشی این روشها برای هر فرد متفاوت است. به همین دلیل مهم است که روشهای مختلف را امتحان کنید و روش خاص و منحصر به فرد خود را کشف کنید. برخی از راهکارهایی که برای بسیاری از افراد موفق هستند شامل این موارد میشوند:
- تکنیک تنفس
- ژورنال نویسی
- برونریزی عاطفی
- استفاده از فعالیتهای لذتبخش مثل گوش دادن به موسیقی یا نقاشی
- یوگا و مدیتیشن
9- پیروزیها را به رسمیت بشناسید
درمان اختلالات روانشناختی میتواند زمان بر و دشوار باشد. پیشرفت درمان پله به پله اتفاق میافتد و در طولانی مدت ممکن است از پیشرفت خود راضی نباشید یا انتظار بیشتری داشته باشید اما مهم است که به خاطر داشته باشید که اختلالات روانشناختی یک شبه به وجود نمیآیند و عوامل در طول زندگی باعث ابتلا به این اختلالات شدهاند؛ بنابراین درمان آنها هم سریع و یک شبه نخواهد بود.
یکی از نکات مهمی که برای درمان در طولانی مدت ضروری است، توجه به پیروزیهای کوچک و رشد در درمان است. لازمه اصلی متوجه شدن و دیدن این پیروزی، توجه و تمرکز بر خود در طول درمان است. ژورنال یا نوشتن منظم هفتگی یا ماهانه میتواند به شما کمک کند تا در طول زمان بتونید به عقب نگاه کرده و رشد خود را ببینید.
بیشتر بخوانید: آموزش فن بیان
10- عوامل تشدید کننده را بشناسید
در بسیاری از موارد یک عامل مشخص باعث تشدید علائم افکار وسواسی میشود. مثلا شاید خواندن خبر درباره جنگ باعث شود که دچار افکار مزاحم زیادی در زمینه عواقب جنگ شوید. این عوامل همیشه مستقیم نیستند و گاهی عوامل بسیار کوچکتر میتوانند باعث تشدید شوند.
یکی از قدمهای مهم در طول درمان وسواس فکری، شناختن این عوامل است. هدف نهایی از درمان این است که فرد توانایی مقابله با این عوامل را داشته باشد اما در طول درمان، مواجه شدن با این عوامل نه تنها کمکی نمیکند، بلکه حتی میتواند رشد حاصل از درمان را خدشه دار کند.
شناسایی این عوامل با فکر کردن به آنها ممکن نیست. شما در طول زمان و با شناسایی عوامل آشکار کننده قادر به شناسایی محرکها خواهید بود. شناسایی آنها به شما کمک میکند تا از آنها دوری کنید یا برای آنها آماده شوید.
11- با خودتان نجنگید
معمولا یکی از مراحل اولیه تشدید وسواس فکری شامل درگیری فرد با افکار خود است. خود فرد مبتلا میداند که افکار وی منطقی نیستند اما امکان فکر نکردن به آنها وجود ندارد. در ادامه فرد تلاش میکند تا به این موارد فکر نکند که نتیجه عکس دارد!
مرحله بعدی در مبتلایان به اختلال وسواس فکری، غرق شدن در این افکار و تن دادن به رفتارهای وسواسی است. مبارزه نکردن با این افکار طبیعتا سادهتر نیست؛ اما حداقل از تشدید آنها جلوگیری میکند. یکی از تمرینهایی که به کنترل افکار کمک میکند، دسته بندی کردن و نام گذاری آنها است.
برای این کار بهتر است افکار خود را یادداشت کنید، سپس بر اساس موضوع آنها را دستهبندی و تفکیک کنید و هر دسته را با عامل احتمالی آن بشناسید. به این شکل شانس بیشتری برای شناسایی تشدید کنندهها و دلایل دارید و همزمان با نوشتن و پرداختن به آنها قادر به اتمام مسیر فکری خواهید بود.
12- تمرکز را تمرین کنید
یکی از مشکلات اصلی در بسیاری از اختلالات روانشناختی مخصوصا اختلال وسواس فکری، از دست دادن توانایی تمرکز است. دلیل این موضوع به تغییر عملکرد بخشهای مغز برمیگردد اما با تمرین میتوان با آن مقابله کرد. سادهترین تمرین برای کسب تمرکز، پرداختن به فعالیتهای موردعلاقه است. تمرکز بر فعالیتهایی که به آنها علاقه داریم یا جذاب هستند سادهتر است و با این کار برای تمرکز بر فعالیتهای دیگر حوصله بیشتری خواهید داشت.
در صورتی که هیچ فعالیتی برایتان جذاب نیست و نمیتوانید به این شکل تمرکز کردن را تمرین کنید، تکنیک تمرکز حسی به کمک شما خواهد آمد. برای این کار نیاز است تا یک شی را انتخاب کنید. سپس فقط با استفاده از حواس پنجگانه بر آن تمرکز کنید. آن را بو کنید، اگر خطرناک نیست بچشید، لمس کنید، ببینید و اگر میتواند صدایی تولید کند گوش کنید. در این تمرین فقط اجازه استفاده از حواس پنجگانه را دارید و اجازه فکر کردن به کلمهای که شی را توصیف میکند، یا استفاده آن ندارید. به بیان دیگر باید بر شکل فیزیکی شی تمرکز کنید و جنبه انتزاعی آن را رها کنید. با این تمرین به مرور زمان قادر به استفاده از تمرکز خود خواهید بود.
13- از احساسات خود فرار نکنید
درگیری با وسواس فکری و مزاحمت آن میتواند باعث شود تا فرد میل به بیتوجهی به احساسات و عواطف خود داشته باشد. با توجه به تاثیری که این اختلال میتواند بر خلق و عاطفه داشته باشد، بیتوجهی به احساسات میتواند باعث تشدید علائم یا بروز اختلالات دیگر شود.
برای جلوگیری از این مسئله فقط کافی است احساسات خود را به رسمیت بشناسید، وجود آنها را بروز دهید و درباره آنها صحبت کنید.
14- انعطاف پذیری روانی را تمرین کنید
انعطاف پذیری روانی یعنی توانایی تطبیق با شرایط و اتفاقات مختلف را داشته باشید و از به چالش کشیده شدن خود نترسید. عدم وجود انعطاف پذیری روانی یکی از عوامل خطر ابتلا به اختلالات روانشناختی است و با کنترل آن میتوان پروسه درمان را تسهیل کرد. تفکر سیاه و سفید یعنی فکر به اینکه مسائل خوب یا بد هستند و چیزی بین این دو وجود ندارد نشانه رایجی از انعطاف ناپذیری روانی است.
15- اضطراب را نخورید!
اضطراب یک پدیده تکاملی است و در طول هزاران سال به انسان کمک کرده تا زنده بماند. در دنیای مدرن امروزی، خطری مثل خطری که انسان اولیه را تهدید میکرد وجود ندارد به همین دلیل اضطراب فایده کمتری دارد اما همچنان کاملا بد نیست.
افرادی که تجربه ابتلا به اختلالات روانشناختی را دارند به شدت از تجربه احساسات منفی میترسند و به محض تجربه ترس یا اضطراب، برای از بین بردن آن تلاش میکنند. این تلاش برای از بین بردن چیزی که کاملا طبیعی است طبیعتا اثربخش نیست و حتی باعث تشدید آن خواهد شد.
16- مقابله رفتاری را یاد بگیرید
مقابله رفتاری یکی از تکنیکهای نظریه شناختی است که در درمان اختلالات اضطرابی و وسواسی موثر است. هدف این تکنیک این است که عادات و رفتاری که سالم نیستند، با عادات و رفتاری که سالم هستند یا حداقل مضر نیستند جایگزین شوند.
برای مثال کسی که مدام ناخن خود را میجود، با توجه به این رفتار میتواند هر بار ناخواسته یا اتوماتیک این کار را انجام داد، شروع به جویدن آدامس بکند. جویدن آدامس و ناخن لزوما ارتباط مستقیمی باهم ندارند؛ صرفا یک رفتار جایگزین رفتار دیگری شده است. این تکنیک در بلندمدت باعث از بین رفتن عادات ناسالم میشود.
رفتارهای وسواسی که از کنترل فرد خارج هستند نیز میتوانند به این شکل جایگزین شوند و فعالیتهای مفید جای آنها را بگیرند.
17- از اصل پراگماتیک استفاده کنید!
اصل پراگماتیک که اصطلاحا با نام تربیت مادربزرگی نیز شناخته میشود، قانونی است که میتواند کمک زیادی به افراد مبتلا به وسواس فکری بکند. در این اصل وقتی فرد میخواهد کاری انجام دهد که رفتار یا عادت سالمی نیست، تنها در صورتی اجازه انجام داده خواهد شد که فرد قبل از آن یک رفتار سالم را انجام دهد.
برای مثال به این شکل که فقط در صورتی اجازه خوردن شیرینی دارید که بلافاصله بعد از آن مسواک بزنید. برای افراد مبتلا به وسواس فکری میتواند به این صورت باشد که: فقط به این شرط اجازه تمیز کردن خانه را داری که بعد از آن مهمان دعوت کنی یا فقط وقتی اجازه چک کردن در خودرو را داری که بعد از آنها شیشه خودرو را بشویی.
با این اصل، یا رفتار ناسالم جایگزین میشود یا به دلیل بار اضافهای که همراه رفتار ناسالم میآید، فرد میل کمتری به انجام دادن آنها پیدا میکند.
18- مواجهه درمانی کنید
مواجهه درمانی یکی دیگر از تکنیکهای رفتاردرمانی است که نقش پررنگی در درمان وسواس فکری دارد. در این تکنیک فرد باید خود را با عاملی که وی را نگران یا اذیت میکند غرق کند! برای مثال فردی که وسواس شدید نسبت به تمیزی دارد، باید روی زمین گلی دراز کشیده و تن خود را کاملا کثیف کند. این کار باعث میشود تا حساسیت فرد نسبت به موضوع نگرانی خود کاهش یابد و در بسیاری از موارد، فقط یک بار غرقه سازی و مواجهه درمانی، حساسیت فرد را کاملا از بین میبرد.
19- تصویرسازی کنید
تصویر سازی نوع انتزاعی از مواجهه درمانی است که طی آن فردی که به هر دلیلی امکان مواجهه فیزیکی با عامل نگرانی خود را ندارد، در ذهن و تخیل خود با آن مواجه میشود. مثلا فرد نگران دزدیده شدن خودروی خود است و طبیعتا منطقی نیست که اجازه دزدیده شدن خودروی خود را بدهد تا با آن مقابله شود. در این شرایط فرد با همراهی متخصص سلامت روانی یا حتی تنهایی، مشغول به خیال پردازی درباره سلسله مراتب اتفاقات میشود و کاملا در آن غرق میشود.
نکته مهم درباره تصویرسازی این است که مواجهه ذهنی با این عوامل دشوار است و فرد میل شدیدی به رها کردن آن در میانه راه دارد؛ اما این کار میتواند باعث تشدید مسئله شود. به همین دلیل توصیه میشود تا این کار در حضور متخصص سلامت روان انجام شود.
20- با خودتان مهربان باشید
اختلالات روانی فشار زیادی بر شما وارد میکنند و ماهیت اختلالی مثل وسواس فکری همراه با احساس گناه یا عذاب وجدان است. درگیر شدن با این افکار و احساسات و گیر دادن به خود درباره رفتارهای وسواسی یا سختگیری بر خود در طول درمان، نه تنها فایدهای ندارد بلکه بسیار مضر است.
طرز برخورد متخصص سلامت روان بدون قضاوت و ترحم است و این نوع نگاه باید نه تنها در اطرافیان، بلکه در خودتان نیز وجود داشته باشد. ایراد گرفتن از خود را رها کنید و بیشتر با خودتان مهربان باشید.
کلام آخر
وسواس فکری رفتاری اختلال بسیار آسیب زنندهای است و مشکلات زیادی در زندگی شخصی، عملکرد شغلی و اجتماعی و در روابط ایجاد میکند. طرز برخورد با افرادی که وسواس فکری دارند میتوانند نقش تعیین کننده در طول درمان داشته باشد.
منابع:
۴ دیدگاه دربارهٔ «طرز برخورد با افرادی که وسواس فکری دارند!»
سلام و درود بر شما، ممنون از مقاله خوبی که در اینجا به آن اشاره کردید. فقط این پرسش برام مطرح شده که تمایز وسواس فکری با کمال گرایی در چه مواردی هست؟ آیا مقوله کمال گرایی هم در علم روانشناسی به عنوان یک عارضه مثل وسواس فکری و رفتاری دیده می شود؟
قدردان پاسخگویی شما عزیزان بیشتر از یک نفر هستم
درود بر شما همراه بیشتر ازیکی
تفاوت وسواس فکری (OCD) با کمالگرایی
وسواس فکری (OCD) و کمالگرایی، هر دو میتوانند بر کیفیت زندگی افراد تاثیر بگذارند، اما تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد. درک این تفاوتها برای تشخیص صحیح و درمان مناسب بسیار مهم است.
وسواس فکری (OCD)
افکار و رفتارهای تکراری و ناخواسته: افراد مبتلا به OCD، افکار مزاحم و تکراری (وسواسها) را تجربه میکنند که باعث اضطراب شدید میشوند. برای کاهش این اضطراب، آنها مجبور به انجام رفتارهای تکراری (اجبارها) میشوند.
از دست دادن کنترل: افراد مبتلا به OCD، احساس میکنند که نمیتوانند این افکار و رفتارهای ناخواسته را کنترل کنند.
تداخل با زندگی روزمره: OCD میتواند به شدت در کار، روابط و سایر جنبههای زندگی فرد اختلال ایجاد کند.
کمالگرایی
تلاش برای بینقص بودن: افراد کمالگرا، به دنبال انجام هر کاری به بهترین شکل ممکن هستند و از هر گونه نقصی اجتناب میکنند.
استانداردهای غیر واقعی: این افراد معمولاً استانداردهای بسیار بالایی برای خود تعیین میکنند که اغلب غیر واقعی و دست نیافتنی هستند.
ترس از شکست: ترس از شکست و قضاوت دیگران، انگیزهای قوی برای کمالگرایی است.
بسیااااار عالی و مفید
ممنونم از زحمتتون
خوشحالیم که اهل یادگیری هستید؛ و ممنونیم که نظرتون رو باهامون به اشتراک می گذارید.
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.