۲۱ درس کاربردی در حیطه تفکر | مهارت های ارتباطی | فن بیان و سخنرانی
درباره دوره
داستان زندگی پیام بهرام پور از زبان خودش:
وقتی 9 ساله بودم، روز تولدم اعضای خانواده یک تلسکوپ برایم هدیه گرفتند و هرچه تلاش کردم نتوانستم با آن کار کنم! نتیجه این شد که به کتابها و کلاسهای زیادی مراجعه کردم تا سر از کار این تلسکوپ در بیاورم و اینقدر این پیگیری و علاقه زیاد شد که وقتی 16 سال داشتم، اولین کتابم که یک مجموعه دو جلدی به نام «الفبای نجوم و اخترفیزیک» بود را نوشتم. فعالیتم در زمینه نجوم بسیار پیش رفت و ظرف چند سال به یکی از سخنرانان دارای اعتبار در زمینه ستارهشناسی تبدیل شدم…
با وجود این که در نشریات بینالملی ستارهشناسی جایگاه بالایی داشتم، در برنامههای تلویزیونی مربوطه حضور داشتم و کارشناس بزرگترین رصدخانه عمومی کشور بودم، اما احساس کردم که دنیای بزرگتری از ستارهشناسی و نجوم وجود دارد و آن خود انسان است. اکنون بیشتر از 7 سال است که به عنوان مدرس و مربی مهارتهای ارتباطی، سخنرانی و فن بیان در خدمت شما حاضرم…
کمی از زندگی شخصی پیام بهرام پور
نام شناسنامهای من محمد است اما از کودکی به من محمد پیام میگفتند و البته الان تقریباً همه پیام صدایم میکنند. (باور کنید خودم هم هنوز گیجم!) پدرم کارمند بازنشسته دادگستری و مادرم خانهدار است و هر دو تحصیلات دانشگاهی ندارند. حدود 5 سال است که با همسرم نادیا، زندگی فوقالعادهای دارم. علاقه شدیدی به کتاب دارم و روزهایی در زندگیام بوده که بین یک وعده غذایی و یک کتاب، ترجیح دادم شکمم گرسنه بماند و مغزم سیر باشد.
بهرام پور در دنیای یادگیری
اگر در دنیا چیزی وجود داشته باشد که به آن افتخار کنم، آموزشهایی است که دیدهام. من همواره به آموزشهای کاربردی – نه فقط آموزشهای تئوریک – احترام ویژهای میگذارم و ماهانه چندین میلیون تومان برای آموزش و یادگیری خودم و همسرم سرمایهگذاری میکنم. البته تمام همکارانم نیز آموزشهای بسیار خوبی را میبینند و برای یادگیری آنها نیز اهمیت ویژهای قائل هستم.
هر کسی که به اتاق کار من وارد شود، بدون هیچ تردیدی از کتابخانه من متعجب خواهد شد و میپرسد که «همه اینها را خواندهای؟» خوشحالم که شغلم به گونهای است که در هفته بین یک تا دو کتاب را مطالعه میکنم. اگر بخواهم بخشی از آموزشهای رسمی و غیر رسمی خود را بگویم میتوانم به موارد زیر اشاره کنم:
- کارشناسی در رشته Educational Technology (تکنولوژی آموزشی)
- شرکت در دورههای حضوری سخنرانی بزرگترین اساتید سخنرانی دنیا (از جمله Nancy Duarte, TJ Walker, Alexa Ficsher, Andy Harrington,Diane Windingland , Laure Bergells)
- مطالعه بیش از 100 کتاب برتر در حیطه مهارتهای سخنرانی و ارتباطات
فعالیتهای علمی و اجرایی پیام بهرام پور
-مدیر باشگاه سخنرانی برج میلاد
-اجرای بیش از 30 برنامه در رسانه ملی (صدا و سیمای ایران)
– تدریس دورههای سخنرانی در دانشگاههایی چون شریف، تهران، خوارزمی و…
– عضو هیئت تحریریه دو هفتهنامه پنجره خلاقیت
– مشاور و مربی شماری از غولهای اقتصادی کشور
– مشاور سخنرانی شماری از مسئولین سیاسی کشور
◀️ افرادی که محصول را خریداری کنند، بهروزرسانیها را به صورت رایگان دریافت مینمایند.
در رسانهها
پیام بهرام پور تاکنون بیش از 30 برنامه در صدا و سیما داشته که برخی از مهمترین آنها به این شرح هستند:
- کارشناس مهمان برنامه خوبی از خودتونه (شبکه دو سیما)
- کارشناس فن بیان رادیو اقتصاد (برنامه اندیشههای اقتصادی)
- کارشناس مهمان برنامه عصر خانواده (شبکه دو سیما)
- کارشناس مهمان برنامه تلویزیونی شب غربی
- کارگردان عملی و کارشناس برنامه تلویزیون خانگی آسمان شب
- نویسنده مقالات سخنرانی و فن بیان مجله پنجره خلاقیت
- عضو شورای سردبیری ماهنامه بینالمللی آسمان شب
در مورد دوره این رایگان 21 درس کاربردی در حیطه تفکر، مهارت های ارتباطی، فن بیان و سخنرانی
فایل های تصویری با کیفیت بالا
فایلهای صوتی با کیفیت بالا
بخشی از مطالب دوره
بیایید در ادامه مقداری از آموزشهای این دوره را به شکل متنی و ویدیویی مشاهده کنیم. دقت کنید که این صرفا بخش کوچکی از آموزشهایی است که قرار است در این دوره رایگان، به شکل صوتی و ویدیویی در اختیارتان قرار بگیرد.
1_ چگونه کارمندانمان سخنرانیهای خوبی ارائه کنند؟
اگر مدیر یا رئیس یک سازمان، شرکت یا مجموعه باشید، مطمئناً با یک معضل بسیار بزرگ برخورد کردهاید!
اینکه کارکنانتان معمولاً سخنرانیهای خوبی ارائه نمیکنند، فرصتهای بسیار بزرگی را از دست میدهند و آنطور که باید و شاید از اعتبار مجموعه آبروداری نمیکنند.
خب این هنر ماست به عنوان یک مدیر کاری کنیم با کمترین میزان اتلاف وقت و انرژی و هزینه، بهترین خروجی را به دست آوریم.
در این فایل ویدئویی قصد دارم یک روش 5 مرحلهای بسیار ساده را به شما ارائه کنم. این روش وقت فوقالعاده کمی را از مدیر و کارمند میگیرد اما باعث میشود که سخنرانیهای اثرگذاری را شاهد باشیم.
پیشنهاد میکنم حتماً این ویدئو را دانلود کنید و امیدوارم با دیدن این فیلم بتوانید کارمندانی با سخنرانی و فن بیان بهتر آموزش بدهید:
2_ تبدیل نقاط ضعف به قوت در ارتباطات
همه ما ضعفهایی در ارتباطاتمان داریم و این هنر ماست که بتوانیم کار بسیار مهم تبدیل نقاط ضعف به قوت را انجام دهیم. در این فایل قصد دارم این موضوع را به شما بگویم که چطور میتوانید با ایجاد سبک شخصی در سخنرانی، نقاط ضعف خود را به نقاط قوت در سخنرانی تبدیل کنید.
پیشنیاز این فایل
به عنوان فایل پیشنیاز شما باید حتماً به مقاله تحلیل سخنرانی کن رابینسون با عنوان: مدارس خلاقیت را میکشند مراجعه کنید.
دانلود این فایل
شما میتوانید برای دانلود این فایل با عنوان «تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت در ارتباطات» به لینک زیر مراجعه کنید.
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
متن این فایل صوتی
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما اعضای عزیز وبسایت بیشتر از یک. من محمدپیام بهرامپور هستم. در این فایل میخواهم راجع به این موضوع صحبت کنم که
چطور میتوانیم نقاط ضعف خودمان را پیدا کنیم و این نقاط ضعفی که مشخص شدهاند را در مهارتهای ارتباطی تبدیل کنیم به نقاط قوت.
و از همین موضوع میخواهم یک بررسی موردی داشته باشیم. یعنی با استفاده از یک مورد برویم و این موضوع را با هم بررسی کنیم.
بنابراین پیشنیاز استفاده از این فایل نگاه کردن به تحلیل من، از سخنرانی کن رابینسون هست که بالاتر لینک آن را قرار دادم. همینطور میتوانید “تحلیل سخنرانی کن رابینسون” را در اینترنت جستجو کنید.
بعد از اینکه این تحلیل را بررسی کردید میتوانید به ادامه این فایل گوش کنید و صحبت من در رابطه با تبدیل نقاط ضعف به قوت را پیگیری کنید.
کن رابینسون فردیه که ویژگیهای خاصی داره و این ویژگیهای خاص رو تونسته به خوبی باهاشون کنار بیاد و اونها رو تبدیل کرده به بخشی از سبک شخصی خودش که واقعاً هم منحصر به فرده. در واقع اکثر ما دوست داریم از دیگران تقلید کنیم ولی
اگر با مفهوم سبک شخصی آشنا باشیم و بتوانیم آن را پیادهسازی کنیم؛ خودمان یک فرد متمایز خواهیم شد.
به این ترتیب دیگران از ما الگو خواهند گرفت نه اینکه ما از دیگران الگو بگیریم. سبک شخصی هم چیز خیلی خاصی نیست همانطور که در یکی از ویدئوهای قبلی هم گفتم در رابطه با سبک شخصی، این هست که ما باید خودمان، مخاطبمان، شرایطمان، موضوعمان را به درستی بشناسیم که ساعتها میشود راجع به این موضوع صحبت کرد.
اما برگردیم به صحبتمون، آقای کن رابینسون یک مشکل بدنی دارند و به خاطر این مشکل بدنی میلنگند و نمیتوانند درست راه بروند و این نوع راه رفتن خب یک مشکل ایجاد میکنه.
افراد باید چی کار کنند در این شرایط؟ معمولاً وسوسه میشوند گهگداری قدم بزنند روی سن که این بسیار توجه مخاطبین را جلب میکنه.
اگر به این فیلم نگاه کنید، یعنی فیلم سخنرانی رابینسون، میبینید در ابتدا ایشون خیلی آروم گام برمیداره طوری که کمترین میزان ممکن این موضوع به چشم بیاد.
کن رابینسون ثابته و ثابت بودن اصلاً در سخنرانی به صورت پیشفرض چیز خوبی نیست. اما آنقدر با چیزهای دیگر این موضوع را پوشش میدهد با رفتارهای خودش، با سبک خودش، با اینکه دستش را میکنه تو جیبش و یک حالت بیتفاوتی نسبت به همه چیز میگیره انگار که بیخیال هست. این سبک خاص خودش را بروز داده و باعث میشه که افراد حس کنند ایشون عمداً داره این کار را انجام میده.
در صورتیکه اگر راه برود توجه همه مخاطبین معطوف میشود به نوع راه رفتن آن بنابراین با ثابت ماندن و با چند ترفند زیبا میتواند به خوبی این را مدیریت بکند.
اما نکتهی بعدی شوخیهای رابینسون با این مشکل خودش هست. مثلاً یک جایی در صحبتش به شوخی میگه میدونید من در انجمن سلطنتی رقص باله هستم.
خب همه میدانیم کسانی که این کار را انجام میدهند بدن بسیار منعطف، سالم و ورزشی دارند و آقای رابینسون حتی در راه رفتن هم مشکل داره. این شوخی را میکنه، همه هم میخندند، خودش هم میخندد و خیلی راحت از این موضوع عبور میکنه…
یعنی یک مشکلی که می تواند برای همه دغدغه باشد و باعث میشود که جرأت نکنند بیایند و صحبت کنند، آقای رابینسون به خوبی از آن و به نحو احسنت استفاده کرده و به نفع خودش آن را به کار بسته.
اما مشکل دیگهای که باعث میشود خیلیها بحث سخنرانی را رها بکنند، دید عموم مردم نسبت به مخاطبین و حالا اساتید دانشگاه هست. مخصوصاً کسانی که در زمینه تعلیم و تربیت فعالیت میکنند.
مخصوصاً در خارج از کشور. حالا در داخل کشور خیلی این موضوع متداول نیست اما کسانی که در خارج کشور زمینههایی مثل فلسفه، فلسفه تعلیم و تربیت -کلاً بحث Education- فعالیت میکنند کمی خستهکننده به نظر میرسند یعنی دیدگاههاشون به نظر خستهکننده میآد.
خب در نگاه اول این یک نقطه ضعفه اما رابینسون با زیرکی و رندی بسیار بسیار عالی میاد و با چند شوخی این دید غلط را میشکند.
همون اول شوخی میکنه و میگه که خب شاید تا به حال پیش اومده براتون که با یک کسی که در زمینه آموزش و پرورش کار میکنه شام خورده باشید. که البته معمولاً این افراد دعوت نمیشوند. این را باز به شوخی میگوید و همه مخاطبان هم میخندند. میگه وقتی که متوجه میشید طرف در زمینه آموزش و پرورش فعاله میگید اوووووه خدای من چرا من چرا من باید امشبم خراب شه؟!
یعنی با این شوخیها سعی میکنه که یک مقدار این جو بدی که همه دارند را بشکنه و ایجاد تمایز کنه بگه که من از آن آدمهای خستهکننده متفاوت هستم. اصطلاحاً Empathy یا همان همدلی را با مخاطب انجام بدهد که مخاطب من با تو هستم، من آدم خسته کنندهای که تو را اذیت میکنه، نیستم. آدمی هستم که با تو همراهم، چیزهایی میگم که برای تو جذابه، از یک دنیای دیگه با یک تفکرات دیگه نیامدهام و با تو همراه هستم.
ببینید دو تا نقطه ضعف بسیار بسیار بزرگ را که میتواند واقعاً برای هر کسی کشنده باشه برای سخنرانی، تبدیل کرد به دو تا نقطه قوت فوقالعاده که اینها همه از سبک شخصی کن رابینسون نشأت گرفته.
مورد بعدی هدایت خنده هست. رابینسون علاوه بر آن که شوخیهای بسیار خوبی دارد و فرد طنازی هست، مدیریت خنده و هدایت خنده مخاطبین را هم به خوبی انجام میدهد.
یعنی وقتی خودش یک شوخی را انجام میدهد با مکثش و با خندیدن خودش به مخاطبین میفهمونه که باید اینکار را انجام بدهند و بعد میایسته تا خندهها تموم بشه و بعد صحبت را ادامه میدهد.
جالبه بدونید رابینسون 22 مرتبه در این سخنرانی 19.5 دقیقهای مخاطبین را میخنداند که این حداقلش هست یعنی در هر دقیقه بیش از یک شوخی را انجام میدهد. این میتواند واقعاً به حال و هوای عوض شدن محتوا و عوض شدن اون ماهیت خستهکنندهی تعلیم و تربیت یک چیز جدیدی اضافه کنه و باعث تغییر اون بشه. پس این هم بسیار مهمه و باز هم برمیگرده به سبک شخصی رابینسون.
مورد بعدی مهارت در اعلام اهمیت جایگاه خودش هست: میآید یک جمعبندی میکند از کل نشست. سه چهار روز هست که محتوا ارائه شده و رابینسون میآید یک جمعبندی ارائه میکند و اهمیت صحبت خودش را اینطور بیان میکند که همه سخنرانی به خلاقیت ربط دارد و من هم میخواهم راجع به خلاقیت صحبت بکنم و این ارجاع به صحبت دیگران و اعلام اهمیت این موضوع جایگاه رابینسون را کاملاً مشخص میکند.
حالا از شما میخواهم این را مقایسه بکنید با خودتان. فرض کنید میخواستید همین موضوع رو بگید که مدارس خلاقیت را از بین میبرند. چطور مطرحش میکردید؟
من مطمئنم اکثر ما بخاطر اینکه سبک شخصی نداریم و دیدگاهی در رابطه با ارائه مطلب نداریم یا یک جهتگیری خاصی نمیتونیم به صحبتمون بدیم، معمولاً صحبتمون خستهکننده میشود.
همین صحبتهایی که روزانه هزاران بار در کشور ما داره اتفاق میافته و افراد بسیار خستهکننده و ضعیف ارائه مطلب انجام میدهند و صحبتهاشون هم هیچ گاه شنیده نخواهد شد.
همین سخنرانی رابینسون، میبینیم که پربینندهترین سخنرانی تمام ادوار وب سایت Ted.com هست که وب سایت بسیار معروفیه. میبینید با بیان خوب توانسته یک موضوعی که علیالظاهر خیلی هم جذاب نیست به بالاترین بازدید ممکن برساند. پس میبینیم که قالب بیان ما چقدر مهم هست.
نکته: میخواهم این را خدمت شما عزیزان هم عرض بکنم ما در دورههامون حتماً راجع به سبک شخصی صحبت میکنیم.
3_ اگه همسرمون اهل بهبود فردی نبود چیکار کنیم؟
فرض کنید از همسر یا نامزدتان میخواهید به یک کلاس یا همایش بهبود فردی مثلا تحت عنوان «چگونه مسائل روزمره زندگی را حل کنیم» بیاید. اما همسرتان هیچ اشتیاقی به این موضوع نشان نمیدهد و تازه شما را مورد شماتت قرار میدهد و میگوید: «ولش کن بابا، حوصله داریا!»
در این صورت باید چه کار کنیم؟
در این ویدئو محمد پیام بهرام پور به این موضوع اشاره میکند که اگر همسرمان اهل بهبود فردی نبود، چه کنیم؟
اولین و مهمترین نکته!
این است: «شما نمیتوانید کسی را تغییر بدهید، مگر اینکه خودش بخواهد!» این جمله آقای ویلیام گلسر، در کتاب تئوری انتخاب، یک اصل مهم برای کسانی است که در زمینه بهبود فردی و رفتاری فعالیت میکنند.
حتی اگر تفنگ هم روی سر کسی بگذارید، نمیتوانید او را مجبور به یادگیری کنید؛ مگر اینکه خودش هم بخواهد که موضوعی را یاد بگیرد. بنابراین با دعوا، بداخلاقی و گفتن حرفهایی مثل «اگه نیای دیگه دوستت ندارم» و «تو همیشه با حرفای من مخالف بودی» نمیتوانید اثر مثبتی داشته باشد.
نکته دوم!
اگر به این عبارت دقت کنیم میبینیم نوشته «بهبود فردی!» بنابراین ابتدا هر تغییری را از خود باید آغاز کنیم. حتما کسانی را دیدهاید که به یک کلاس آموزشی رفته و سپس میخواهند به کل اعضای خانواده آن را یاد بدهند و همه مشکلات را حل کنند! میخواهید بدانید چگونه میتوانید دیگران را با خود همراه کنید؟
توصیه من این است. با یادگیری مهارتهای بهبود فردی، زندگی خود را آنقدر بهبود ببخشید که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و از شما بپرسند «چی شد که به اینجا رسیدی؟»
البته ممکن است بپرسید پس چرا خیلیها تغییری نمیکنند؟ پاسخ این است: یا آموزش دیدن آنها مشکل داشته یا خود آنها درست آموزش ندیدهاند.
بنابراین ابتدا خود را تغییر بدهید. اما این را به بقیه لازم نیست بگویید. آنها خود، این تغییرات را در شما به مرور زمان میبینند و اشتیاق پیدا میکنند که خودشان هم تغییر کنند. مثلا من خودم در دبیرستان و راهنمایی به شدت شلوغ و به قول معروف شروشیطان بودم و بلد نبودم این شیطنت را چطور مدیریت کنم!
اما اکنون یادگرفتهام که چطور با بهبود فردی خودم، دیگران را تحت تاثیر قرار دهم و تجربیات ارزشمندم را در این زمینه در اختیار دیگران قرار دهم. آیا من تغییرات زندگیام را همه جا فریاد زدم؟ خیر!
من تنها خودم را تغییر دادم و به این ترتیب همه این تغییرات را دیدند و اکنون مشتاقند که بتوانند خودشان را تغییر دهند.
جمله معروفی از یک کشیش هست با این مضمون: «کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است و من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم و در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده را متحول کنم. اینک در آستانه مرگ هستم، فهمیدم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم!!»
این موضوع را میتوانید در زندگی روزمره خودتان هم ببینید. مثلا کسانی که عقاید دینی یا شخصی خودشان را به زور میخواهند در مغز شما فرو کنند! حتما شما هم از دست آنها کلافه شدهاید!
نکته سوم!
آموزش برای این است که خود را تغییر دهید. آموزش چماقی برای کوبیدن بر سر دیگران نیست! منظور چیست؟ حتما دیدهاید کسانی را که فکر میکنند چون در زمینهای خاص مطالعه کردهاند، از دیگران بیشتر میفهمند و دائما در حال ایراد گرفتن از دیگرانند! آنها آدمهای خطرناکی هستند!
بنابراین آموزش باید به گونهای باشد که:
- بدانیم چماقی برای تخریب دیگران نخواهد شد.
- اول از همه از خودمان تغییر را شروع میکنیم.
- کاری به دیگران نداشته باشیم.
- بر دیگران با رفتارهای خوبمان تاثیر بگذاریم. نه با نصیحت و غرولند و ایراد گرفتن!
احتمالاً این دو مقاله هم بدردتان میخورد:
میخواهم با یک داستان و رویداد شخصی این بحث را به اتمام برسانم:
یادمه وقتی ازدواج کرده بودم، همسرم چندان علاقهای به بهبود فردی نداشت. من میتونستم او را شماتت کنم و بگم مثل من باش! اما به جای اینکار یادمه یکی از بهترین کتابهای مارتین سلیگمن به نام خوشبینی آموخته شده رو خوندم. این کتاب و سایر کتابهایی که میخوندم تاثیر خودش رو روی من گذاشت و به زودی همسرم پی برد که دچار تغییرات بسیار خوبی شدهام.
او از من خواست کتابهایم را در اختیار او هم قرار دهم تا بخواند. او تا آن موقع کتابهای بهبود فردی نخوانده بود. اما من سعی کردم آنقدر خودم را ارتقا بدهم و بالا ببرم که او را با خودم به بالا بکشم! بنابراین ارتباطم را روز به روز با او بهتر کردم.
نتیجه این شد که اون حتی از من جلو زد و هر روز کتابهای بیشتری میخوند. حتی بعد از مدتی من از او چیزای زیادی یاد میگرفتم و رفتارهای بعضا اشتباهم را به من یادآوری میکرد.
در یک کلام: خود را تغییر بدهید، تا دنیا را تغییر بدهید.
محتوای دوره
21 فایل تصویری
-
درس صفرم: معرفی دوره و معرفی مدرس
15:40 -
درس اول: اهمال کاری و تنبلی
13:06 -
درس دوم: تکیه کلام و تپق زدن
14:21 -
درس سوم: رفع خجالت و کم رویی- کسب اعتماد به نفس
13:25 -
درس چهارم: آداب معاشرت و احوالپرسی حرفه ای
09:56 -
درس پنجم: چطور صدای خوبی داشته باشیم؟
14:12 -
درس ششم: شناخت مخاطبان
23:01 -
درس هفتم: ارتباط موثر و متقاعد سازی
11:56 -
درس هشتم: لهجه و موانع ارتباطی
07:49 -
درس نهم: پیغام تلفنی و فایل صوتی
07:50 -
درس دهم: چطور سخنرانی را شروع کنیم؟
07:29 -
درس یازدهم: متن سخنرانی
05:58 -
درس دوازدهم: ترس از سخنرانی
17:57 -
درس سیزدهم: کارهای ممنوعه در سخنرانی
03:35 -
درس چهاردهم: استفاده از واژگان مناسب
04:19 -
درس پانزدهم: اسلایدسازی و پاورپوینت
07:14 -
درس شانزدهم: تعارض و ارتباطات
18:47 -
درس هفدهم: ارتباط با مشتری
16:43 -
درس هجدهم: افزایش حقوق
06:29 -
درس نوزدهم: سخنرانی آسانسوری
16:14 -
درس بیستم: مدیریت خشم
18:21 -
درس بیست و یکم: کشف رسالت زندگی
17:08
پشت صحنه
فایل صوتی
رتبه بندی و نظرات دانشجویان
و اصلا قرار نیست اینطور پایین بمونیم. به یاری خدا همه نوک قله همدیگر را میبینیم