شاید شما به جایگاهی که حقتان است نرسیدید.
رییس تان به همکارتان بیشتر توجه می کند تا به شما. اگر احساس میکنید نادیده گرفته میشوید، ابتدا یک گفتوگوی صمیمانه با خود داشته باشید و مطمئن شوید که احساس شما واقعی است.
شاید فردی که مورد لطف رئیس قرار دارد، بهتر از شما کار انجام می دهد.
شاید وقت آن رسیده است که با تلاش بیشتر، بازدهی خود را بیشتر کنید.
علت واقعی تبعیض را پیدا کنید.
شاید دلیلِ اینکه رئیس شما به یکی از همکارانتان بیشتر توجه میکند، گذشته و تجربیات مشترک آنهاست یا شاید این توجه براساس عادت یا از روی اعتماد شکل گرفته باشد یا شاید ….. با دانستن دلیل این توجه، عادلانه یا ناعادلانه بودن آن مشخص میشود.
” 66 درصد کارکنان می گویند که رییس به آنها گوش نمی دهد و 67 درصد می گویند که رییس گوش می کند ولی در عمل کردن به پیشنهادات کارکنان کوتاهی می کند ”
با رئیس خود حرف بزنید.
قبل از حرف زدن، درباره آن فکر کنید و گفتوگویی واضح، آرام در ذهن خود داشته باشید.
قضاوت درستی داشته باشید. اگر او را به داشتن رفتار ناعادلانه میان کارمندان متهم کنید، تنها وجهه خود را از بین میبرید و موجب ایجاد حالت تدافعی در رئیس خود میشوید.
بهتر است دربارهی موضوع تبعیض میان کارمندان چیزی نگویید و بهجای آن از رئیس بخواهید فرصتی برای همکاری بیشتر در اختیار شما قرار بدهد.
چرب زبانی راه درستی برای ایجاد یک رابطه محترمانه بین شما و رئیستان نیست؛ این رفتار افراد آبزیرکاه و متقلب است.
چاپلوسان سعی میکنند بهجای کار و تلاش، با تقویت غرور و عزتنفس رئیسشان توجه او را جلب کنند؛
البته همیشه کسانی که واقعا کار و تلاش میکنند از چاپلوسها موفقترند.
درست است که شما میخواهید رابطه خود و رئیستان را بهتر کنید ولی نباید برای رسیدن به این هدف دست به چنین کاری بزنید.
در رابطه بین رئیس و کارکنان، اعتبار و اصالت مهم است. هیچ جایگزینی برای کار و تلاش وجود ندارد.
دیدتان عوض کنید.
در برخورد با مشکلاتتان مثبتاندیش باشید. این کار جنبههای مثبت موقعیت شما را تقویت میکند
و باعث میشود فشار کاری کمتری احساس کنید؛
در نتیجه با دید بازتری به موضوع مینگرید، ذهن شما آرام میگیرد، سخت کوشی شما بیشتر میشود و برای مشکل راه حل پیدا میکنید.
تند نرویم و زود قضاوت نکنیم.
اگر به رییس مان بگوییم :” شما اشتباه میکنید ” یا ” چرا این حرف را میزنید؟ ” باعث می شود رییسمان با ما برخوردش بدتر شود.
در واقع ما از همه ماجرا خبر نداریم و از دید خودمان داریم قضاوت می کنیم. پس بهتر است که سریع نتیجهگیری نکنیم.
ناراحت نشویم از اینکه نمیتوانیم ماجرا را از دید او نگاه کنیم.
گاهی اوقات شنیدن افکار طرف مقابل کمک میکند که متوجه شویم اشتباه از کجا بوده است و درنتیجه برای رفع آن اقدام کنیم.
حالت دفاعی نگیریم و با این فرض به صحبتهای اوگوش دهیم که واقعا اشتباهی وجود دارد و متوجه آن نشدهایم.
اشتباهاتتان رابپذیرید.
مطمئنا برای هیچ شخصی راحت نیست که اشتباهش را بپذیرد و با این موضوع کنار بیاید.
اما این را هم در نظر بگیرید که این کار برای رییستان که از شما انتقاد می کند، نیز سخت است.
بنابراین لحن صحبت و زبان بدن خود را طوری تنظیم کنید که دیگران راحتتر در مورد چنین موضوعاتی با شما صحبت کنند.
باید به رییس تان بگویید که میدانید علت بروز چنین اشتباهی چیست و چه برنامهای برای جلوگیری از آن در نظر گرفتهاید.
شما باید به همکاران و رئیس خود نشان دهید که برای از بین بردن این اشتباه جدی هستید و سعی میکنید آن را در آینده تکرار نکنید.
برای تکرار نشدن اشتباهتان می توانید ضمانت بدهید.
مهمترین نتیجه یک اشتباه، تکرار نشدن آن است.
اطلاعات مربوط به یک اشتباه، در واقع درسی است که از یک تجربه عملی به دست آمده است. پذیرفتن اشتباه نهتنها شما را عقب نمیاندازد، بلکه راه را برای پیشرفت باز میکند. شاید صداقت شما باعث شود که به شما فرصتهای دیگری هم داده شود.
شاید همکارتان ایده جدید داشته و شما نداشتید.
واقعیت را ببینید. خوب دقت کنید که همکارتان ایده جدید می دهد؟ اگر شما برای کارتان یک ایده و خلاقیت نو نداشته باشید، شاید با شما رفتار درستی صورت نگیرد. توجه داشته باشید، هر چقدر شما از اصول پیروی کنید، ولی از خودتان ایده جدیدی نداشته باشید، به چشم نمیآیید.
بپذیرید که نمی توانید رییس و همکارانتان را کنترل کنید.
گاهی اوقات اتفاقاتی روی می دهند که ما کنترلی روی آنها نداریم.
شاید این اتفاقات، افراد دیگر باشند، شاید عوامل طبیعی و شاید هم فقط زمان نامناسب.
فرقی نمیکند چقدر تلاش کنید، بعضی چیزها خارج از کنترل ما هستند.
مشکلتان را با دقت بررسی کنید، چیزهایی که نمیتوانید کنترل کنید را پیدا کنید و بعد به سادگی به حال خودشان رهایشان کنید.
بیشتر وقتها ما به کل مشکلمان نگاه میکنیم و از عظمت آن وحشتزده میشویم.
اگر چیزهایی که میتوانید کنترل کنید را از چیزهایی که نمیتوانید کنترل کنید، جدا کنید، مشکل شما را کوچکتر میکند، استرستان را کم میکند و خیلی وقتها کمک میکند راهحل را واضحتر ببینید.
مایا آنجلو میگوید: «اگر چیزی را دوست ندارید، تغییرش دهید. اگر هم نمیتوانید تغییرش دهید، نگرشتان را تغییر دهید.»
آرامش داشته باشید.
وقتی ناراحت می شویم، کمتر میخوابیم، کمتر میخوریم، فعالیت فیزیکیمان کم میشود، احساس می کنیم شکست خورده ایم و….
اینطوری مشکل بر ما پیروز می شود نه ما بر مشکل.
پس بهتر است، خواب طبیعیتان را حفظ کنید. غذاهای سالم بخورید. به اندازه کافی آب بنوشید. حفظ سلامت جسمیتان کلید حفظ سلامت ذهنی و رسیدن به یک حالت پایدار احساسی است.
انتخاب هایتان را بنویسید.
یک لیست تهیه کنید. فایدهها و عیبهای محل کار و همکارن و رییستان را بسنجید. تهیه یک لیست از انتخابها باعث میشود مسیری که باید برای مبارزه با مشکلمان طی کنیم روشن شود. همچنین کمک میکند یادمان بماند که حق انتخاب داریم، و این خودش هنگامی که احساس ضعف میکنیم ارزش زیادی دارد.
ببینید آیا در آینده هم این شغل و این محل کار را می خواهید؟ آیا در آینده مثلا 5 سال دیگر این موضوع برایتان مهم است یا نه؟ شاید داریم از کاه، کوه می سازیم و داریم بدترین اتفاق ممکن را تصور می کنیم. تعداد خیلی کمی از مشکلات هستند که تأثیرشان در طول زمان باقی میماند. قوی باشید و باور کنید که مشکلی که الان پیش رویتان است به آن بدی که فکر میکنید نیست.
اگر با لیستی که نوشتید به این نتیجه رسیدید که می خواهید این شغلتان را ترک کنید، به فکر کار جدید باشید و سعی کنید هم یک حرفه جدید یاد بگیرید، هم ریسک کنید. البته اول مشورت کنید بعد ریسک کنید.
اگر تصمیم گرفتید که در همین شغلتان بمانید، زیر تصمیم تان بنویسید که چرا این تصمیم را گرفتید.
مثلا:
بخاطر آینده شغلم…
بخاطر آب و هوای این شهر…
بخاطر رویایی بزرگی که دارم…
بخاطر علاقه ای که دارم…
بخاطر درآمد بالای این شغل …
بخاطر که قبلا در این کار خیلی پیشرفت داشتم و احساس می کنم توانایی اش دارم…
و…
هرچه مفصل تر باشد، در محکم بودن تصمیم تان کمک بیشتری می کند.
و اگر حتی دوست داشتید در رابطه با اینکه اگر الان این تصمیم را نگیرید و به روند قبل ادامه دهید هم مواردی را بنویسید.
مثلا:
این تصمیم را گرفتم
چون از آب و هوای این شهر خستم شدم…
چون اصلا به این کار یا این رشته علاقه ندارم…
چون خیلی از روزها انرژی ندارم و این روند خسته ام کرده…
چون خیلی وقته هیچ پیشرفتی نداشتم…
و…
سختکوش باشید.
حرفهای کار کنید و نشان بدهید برای رییس و همکاران خود ارزش قائلید. هرگز اجازه ندهید تبعیض در محل کار بر شیوه کار شما اثر بگذارد.
رفتار دوستانه و با احترام با فردی که مورد توجه رئیس است، داشته باشید.
معمولا همکار شما مقصر بهوجود آمدن این توجه نیست. شاید داشتن یک رابطه کاری معمولی با چنین فردی مشکل باشد اما او را سرزنش نکنید و با او رفتار مناسبی داشته باشید.
مثبت فکر کنید.
دید مثبت داشته باشید و مشتاقانه به کار خود ادامه بدهید. اگر اجازه بدهید این امر بر رفتار و روحیه شما تأثیر بگذارد، کیفیت کار شما افت میکند. اگر درباره این موضوع با همکاران خود صحبت کنید، وجهه بدی در میان آنها پیدا خواهید کرد.
صبر کنید.
اگر واقعا این توجه ناعادلانه است، صبر کنید. بالاخره رئیستان متوجه میشود که توجه به همه کارمندان به نفع شرکت است و بهدنبال فرد مناسب دیگری هم میگردد. سعی کنید اینقدر خوب کار کنید تا فرد منتخب بعدی «شما» باشید.
سعی کنید شرایط را بهتر کنید.
اگر تبعیض در محل کار شما شَدید است و شما همچنان مورد بیتوجهی قرار میگیرید، باید انرژی بیشتری و وقت بیشتری برای ارتباطات خود بگذارید. باید بهطور مداوم با رئیس خود ملاقات کنید و مطمئن شوید برای گرفتن ترفیع، تواناییهای لازم را دارید. درباره آن با بقیه همکاران صحبت کنید. اگر تعدادتان زیاد باشد، صدای شما شنیده میشود.
احساساتتان را کنترل کنید.
کنترل احساساتتان باعث میشود بتوانید در مسیر درست به راهتان ادامه دهید. اگر هنگام روبهرو شدن با فردی که شما را عصبانی میکند توانایی کنترل احساستان را داشته باشید، در نهایت او کسی است که بد به نظر میرسد نه شما.
۲ دیدگاه دربارهٔ «اگر رییستان بین شما و همکارتان فرق می گذارد»
بسیار عالی و مفید بود. مخصوصا پاراگراف دوم
خوشحالیم که اهل مطالعه و آموزش هستید؛ تبریک به شما