به استیو جابز (Steve Jobs) می گویند آقای خاص. مثل مورینیو!
همانقدر پیچیده و همانقدر ساده…
زندگینامه استیو جابز را خواندهاید؟ در این مقاله با ما همراه باشید تا باهم مروری بر زندگی پربار و فوق العاده آقای جابز بیندازیم. کسی که دنیا ما را یک تنه دگرگون کرد…
اول اگر موافق باشید چندین عکس از دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و میان سالی استیو عزیز را با هم ببینیم و سپس به ادامه مقاله بپردازیم.
«استیو جابز» در 40 سالگی به یکی از ثروتمندترین افراد آمریکا تبدیل شد و شهرتاش بهعنوان یک فرد نوآور و بااستعداد در همهجا پیچید
استیو جابز، زاده شد
استیو پاول جابز در سال 24 فوریه 1955 میلادی (6 اسفندماه 1333) در سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا زاده شد.
جابز در جوانی با ناپدری و نامادریاش (پاول جابز-کلارا جابز) در سانتارکلارا زندگی میکرد. همان جایی که الان بهش میگویند «دره سیلیکون».
دره سیلیکون به دلیل وجود شرکتهای فعال در حوزهی فناوری، از دهه 50 به این طرف به این نام معروف شد. (Silicon Valley) .
شاید همین که دوران جوانی آقای جابز در میان خیل عظیمی از مهندسین الکترونیک سپری شد در خوردن جرقههای ذهنی برای کارآفرینی و اکتشاف در او بی تأثیر نبود. مثل آشنایی آقای استیو جابز با استفان وزنیاک که یکی از شیفتگان دنیای الکترونیک بود.
5 سال بعد بود که آقای استیو جابز وارد دانشگاه شد؛ اما مثل خیلی از بزرگان دیگر طبق یک قانون نانوشته (که مشهورترین آدمها روزی از دبستان یا دانشگاه اخراج شدهاند) پس از یکترم از دانشگاه اخراج شد.
بعد از اخراج از دانشگاه
زندگینامه استیو جابز را ادامه میدهیم. بعد از اینکه از دانشگاه اخراج شد، در شرکت بازی سازیای که به تازگی تأسیس شده بود، «آتاری» (Atari) مشغول به کار شد. در سال 1975 (یعنی 1354 سه سال قبل از انقلاب) با همان دوستش یعنی آقای وزنیاک، یک کیت کامپیوتر شخصی به اسم آلتایر 8800 تولید کرد و به این ترتیب به صورت رسمی به صنعت نوپای کامپیوتر وارد شد.
این اولین بار بود که آقای جابز توجهات را به سوی خودش جلب میکرد. او و همکارش وزنیاک، دیک سال بعد شرکت «اپل» را تأسیس کردند. آیا آنها میدانستند که اپل تا چه اندازه بزرگ خواهد شد و چطور به یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا بدل خواهد شد؟
تولد اپل، تولد غول بزرگ
ظاهراً علاوه بر اینکه رسم بوده بزرگان فناوری از دبستان و مدرسه اخراج شوند، یک رسم دیگر این بوده که گاراژ خانههایشان را به محل شروع یک دوران تازه تبدیل کنند.
آقای جابز و همکارش وزنیاک، در یک گاراژ محقر در خانهشان برد کامپیوتر مونتاژ میکردند و آن را به فروشندگان کامپیوتر آن دوران می فروختند.
کمی بعد، وزنیاک که برای خودش مخی بود (!) توانست کامپیوترها را ارتقا دهد و قدرت پردازششان را زیاد کند.
یکی از مدیران شرکت اینتل، سرمایهای 250 هزار دلاری در اختیار این دو نفر گذاشت تا بتوانند کامپیوترهایی قدرتمندتر تولید کنند. به این ترتیب رسماً اپل متولد شد. بلافاصله در سال 1977 اپل نوع دیگری از کامپیوتر شخصی یعنی Apple II را وارد بازار کرد که به دلیل مجهز بودنش به فلاپی درایو از رقبای دیگر خود در آن دوره نظیر کومودور که از نوار مغناطیسی برای ذخیرهسازی اطلاعات استفاده میکرد، پیشی گرفت. چهار سال بعد، شرکت اپل توانسته بود به یک شرکت نسبتاً بزرگ تبدیل شود.
شاید باورتان نشود که استیو جابز در هنگام تأسیس اپل، تنها 16 سال سن داشت و وزنیاک جوان هم 21 سال.
مکینتاش و لیزا چطور به اپل در رشدش کمک کردند؟
در سال 1983 (یعنی 12 سال بعد از تأسیس اپل) استیو جابز جوان با ارائه مدل «لیزا» (Lisa) که اولین کامپیوتر مجهز به ماوس و سیستمعامل دارای واسط گرافیکی، آیکونها و پنجرهها بود، انقلابی بزرگ در زمینه کامپیوترهای شخصی به وجود آورد.
یک سال بعد، سیستمعامل مکینتاش توسط اپل در حالی روانه بازار شد که تبلیغات گستردهای برای آن انجام گرفته بود. مکینتاش یک کامپیوتر شخصی کوچک و ارزان بود که کارکردن با آن طبق گفتهی جابز، به سادگی کار کردن با یک توستر باشد. طراحی و ساخت این کامپیوتر، سه سال به طول انجامید. ظهور مکینتاش و ارائه نسخههای مختلف برنامههای نشر رومیزی توسط کمپانی ادوبی (Adobe) و بعدها برنامه ساخت انیمیشن موجب شد تا مکینتاش در بین انتشارات و سازندگان فیلم و موسیقی طرفداران زیادی پیدا کند. بسیاری از نرمافزارهای مشهور کنونی نظیر مایکروسافت ورد و ادوبی فتوشاپ اولین بار برای کامپیوتر مکینتاش نوشته شدند.
در دهه 80 میلای، شرکت اپل همچنان گسترش پیدا میکرد؛ اما مکینتاش از یک جایی به بعد، در مقابل کامپیوترهای IBM کم آورد و قافیه را به این شرکت تا حد زیادی باخت.
جالب است بدانید آقای جابز، مؤسس اپل، به دلیل عدم موفقیت مکینتاش، توسط هیئت مدیره، از اختیارات اجرایی منع شد و فقط به عنوان رییس هیئت مدیره باقی ماند!
جالبتر اینجاست که آقای جابز برای رقابت با شرکتی که خودش تأسیس کرده بود، شرکتی موازی به نام نکست با کارشناسان سابق اپل ساخت، اما هیئت مدیره اپل که این موضوع را در تضاد با منافع خود میدیدند، او را از برای مقطعی کوتاه از اپل اخراج کردند!
استیو جابز از شرکتی که خودش تاسیس کرده بود، اخراج شد!!!
گریزی به زندگی شخصی استیو جابز
در همین حال و هوا و در بیم و امید موفقیت یا عدم موفقیت اپل، استیو جابز با لارن پاول ازدواج کرد. «لورن پاول» 27 سال سن داشت و در آن زمان دانشجوی رشته MBA در دانشگاه استنفورد بود. ثمره ازدواج لارن پاول (Laurene Powell) و استیو جابز سه فرزند به نامهای ریدپاول، آرین سینا و اوه بود.
البته یک نکته که در مورد زندگی جابز کمتر گفته شده، این است که او 4 سال قبل از تولد رید، با فردی به نام «کریسان برنان» ازواج کرده بود و از او یک پسر به نام «لیزا برنان جابز» داشت. او البته تا مدتها وجود چنین فرزندی را انکار میکرد. تا اینکه پذیرفت پدر اوست.
در سال 1984، جابز یک خانه بسیار بزرگ با 1600 متر مربع مساحت و 14 اتاق خرید. او دیگر به یک ثروتمند بزرگ تبدیل شده بود و نویدد آیندهای روشن در صنعت کامپیوتر را میداد. جابز ده سال در این عمارت زندگی کرد.
اپل و ادامه ماجراهای جذابش…
اپل همزمان با رشدش، جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که شرکت را توسعه دهند، آغاز کرد.
در سال 1983 میلادی، جابز «جان اسکالی» یکی از مدیران اصلی پپسی کولا را به استخدام شرکت درآورد و به او سمت مدیرعاملی داد.
نقل است که جابز به او گفته: «میخواهی باقی عمرت را به فروختن آب شکر بگذرانی، یا میخواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را تغییر دهی؟»
همانطور که گفتیم استیو جابز شرکت نکست را پایه گذاری کرد. سرمایه اولیه این شرکت 7 میلیون دلار بود. این شرکت در سال 1989 میلادی (اواخر دهه 60 خودمان) کامپیوتر قدرتمندی به بازار ارائه داد. اگرچه شرکت قادر به فروش «نکست کامپیوتر» در حجم بالا نشد، اما این کامپیوتر دارای یک ویژگی جالب بود. اولین مرورگر وب بر روی آن ساخته شد.
همان نرم افزارهای نکست، مبنا و پایه و اساسی شد برای سیستم عاملهای گوشیهای اپل و آی او اس کنونی.
اما نکست هم بعد از مدتی طعم شکست را چشید. در حقیقت آقای جابز فردی بود که بارها و بارها شکست خورد و دوباره از جا برخواست و قدرتمندتر ادامه داد…
شرکت نکست بعد از هدردادن میلیونها دلار از سرمایه سرمایهگذاران، تولید کامپیوتر را رها کرد و بهجای آن بیشتر بر فروش و توسعه سیستمعامل نکست تمرکز کرد. پس از موفقیتهای دوباره، شرکت اپل مجاب شد که شرکت نکست را با 450 میلیون دلار بخرد. به این ترتیب، آقای جابز که از اپل اخراج شده بود، کاری کرد که مدیران اپل دوباره مجبور شوند او را با مبلغی حیرت انگیز، به اپل بازگردانند!
این بازگشت، نقطه عطف دیگری بر گسترش و توسعه اپل شد و امروز اپل به جایگاهی رسیده که خودتان میبینید.
260 میلیارد دلار درآمد سالانه و 125 هزار کارمند اپل، آن را به یکی از عظیمترین شرکتهای جهان تبدیل کرده است
سخنان و جملات الهام بخش استیو جابز
استیو جابز سخنران ماهری بود. یکی از معروفترین سخنرانیهایش، در دانشگاه استنفورد اتفاق افتاد. از لینک زیر درسهای سخنرانی او را بخوانید و دو سخنرانی کوتاه او را تماشا کنید.
ما برای شما، 15 تا از جملات و پاراگرافهای الهام بخشی و انگیزشی استیو جابز را آماده کردهایم که در تصاویر ملاحظه میکنید:
شما نمیتوانید با نگاه به جلو و پیشگویی، نقاط را به یکدیگر وصل کنید، تنها با نگاه به عقب یا گذشته میتوانید این نقاط را به یکدیگر متصل نمایید؛ بنابراین میتوانید به این مطلب که این نقاط جایی در آینده به یکدیگر متصل خواهند شد اعتماد کنید. وقتی در یک موقعیت دشوار گیر کردهاید، یا در مورد مسیر زندگیتان دچار دو دلی و هراس هستید، اعتماد به این حقیقت که در نهایت همه چیز به یکدیگر متصل خواهد شد بسیار مهم و حیاتی است.
زمان شما محدود است، پس این زمان محدود را با زندگی بر اساس اعتقادات و نگرش دیگران هدر ندهید.
خودتان باشید! دنیا به نقاط قوت منحصر به فرد شما نیاز دارد. اگر تلاش میکنید که شبیه دیگران باشید و یا به فردی تبدیل شوید که دیگران از شما انتظار دارند هرگز موفق نخواهید شد. خلقت شما زیبا بوده است و مطمئناً کار یا هدفی در این دنیا وجود دارد که تنها شما باید آن را انجام دهید
اجازه ندهید صدای افکار و اعتقادات دیگران صدای ندای درون شما را در خود غرق کند.
اگر هدف شما خشنود کردن دیگران است، برای سقوط و شکست آماده شوید. شما هرگز نمیتوانید همه مردم را راضی و خشنود نگه دارید. اگر به نظرات دیگران در مورد زندگی شخصیتان خیلی اهمیت میدهید به زودی دلسرد و ناامید خواهید شد. هرگز اجازه ندهید صدای قضاوتهای بیدلیل دیگران آرزوها و اهداف ارزشمندتان را به نابودی بکشانند. نگذارید آتش میل و اشتیاق درونی که شما را زنده نگه داشته است خاموش شود.
حریص باشید، دیوانه باشید. با انگیزه باشید. سخت تلاش کنید، برای یادگیری مشتاق باشید، خطر کنید و همیشه و هر زمان کاری را انجام دهید که دیگران آن را غیر ممکن میدانند.
آیا تا به حال به خود گفتهاید: «دوست داشتم فلان کار را با زمان خود انجام دهم، اما…؟» بر این اماها، ترسها و موانع غلبه کنید. برای دنبال کردن ندای درون خود شجاع باشید.
اگر امروز آخرین روز زندگیتان بود آیا کاری که قصد دارید آن را انجام دهید را انجام میدادید؟
من هر روز صبح در مقابل آینه این سؤال را از خود میپرسم و هر وقت که برای چند روز متوالی پاسخم به این سؤال نه باشد، متوجه میشوم که نیاز است چیزی را تغییر دهم. ملاقات با خودتان در آینه و پرسیدن این سؤال به شما کمک میکند بفهمید که آیا کارهایی که میخواهید انجام دهید واقعاً مهم هستند و آیا برنامه روزانهتان با اولویتهای زندگیتان همخوانی دارد یا خیر.
شجاع باشید و از شهود و ندای درون خود پیروی کنید. آنها همین الان هم به خوبی میدانند که شما واقعاً میخواهید به چه فردی تبدیل شوید.
من فکر میکنم بزرگترین افسوسهای شما در مورد کارهایی است که هرگز انجام ندادهاید.
چند نفر از شما از شغل خود متنفرید؟ چند نفر از شما تنها به این دلیل که از ریسک کردن میترسید در بدبختی و فقر زندگی میکنید؟ بزرگترین لذت و شادی زمانی نصیب انسان میشود که در بیرون از منطقه آسایش خود زندگی کند، جایی که ما انسانها با اصالت و مستقل هستیم. زندگی امن را رها کنید و با دنبال کردن اهدافتان زندگی لذتبخش و پرهیجان را تجربه کنید.
اگر به این حقیقت که هر روز به مرگ نزدیکتر میشوید بیندیشید دیگر فکر نمیکنید که چیزی برای از دست دادن دارید.
بیشتر ما آدمها فقط به خاطر ترسهای غیر منطقیمان زندگی تلخی داریم. ترسو نباشید. زندگی کوتاه است، روی پای خود بایستید و با غلبه بر ترسها و موانع موفق شوید.
ما انسانها برای اضافه کردن کیفیتی جدید به دنیا اینجا هستیم وگرنه خلقت ما چه دلیلی داشت؟
هماکنون هیچ نسخه مشابهی از ما در این دنیا وجود ندارد و هرگز هم وجود نخواهد داشت. ما هدایا و استعدادهای درونی و پنهان منحصر به فردی دارید که میتواند جهان را تغییر دهد.
گاهی اوقات که نوآوری میکنید ممکن است چند اشتباه نیز انجام دهید. بهترین راه حل در چنین مواقعی این است که به سرعت این اشتباهات را بپذیرید و به سراغ بهبود نوآوریهای دیگر خود بروید. فروتن باشید، اشتباهات خود را بپذیرید و با ایده بعدی خود کارتان را ادامه دهید و به سمت جلو حرکت کنید.
من معتقدم چیزی که نیمی از کارآفرینان موفق را از ناموفقها جدا میکند پشتکار اصیل و خالص است. آیا از پشتکار، سختکوشی و فداکاری لازم برای رسیدن به اهدافتان برخوردار هستید؟
وجه تمایز یک رهبر و یک دنبال کننده، نوآوری است.
من فکر میکنم وقتی شما کاری انجام میدهید و نتیجه خوبی حاصل میشود نباید بیش از حد بر روی آن ساکن شوید، باید بلافاصله به دنبال انجام کاری شگفتانگیز بروید. فقط مرحله بعدی را پیدا کنید. رو به جلو حرکت کنید و هرگز دست از پیشرفت و ترقی برندارید.
حقایق جالبی زندگینامه استیو جابز
بعد از خواندن زندگینامه استیو جابز اکنون همراه باشید با این چند نکته و حقیقت در مورد زندیگ آقای جابز که احتمالاً کمتر شنیده بودید:
حقیقت اول
استیو جابز یک گیاهخوار بود. او البته تا جوانی گیاهخوار نبود؛ اما تقریباً از جوانی به بعد تصمیم گرفت گیاهخوار شود. او برنامههای غذایی مختلفی مثل رژیم گیاهخواری یا میوهخواری را آزمایش کرد. در یکی از این برنامههای غذایی میوهخواری بود که نام اپل (سیب) را برای شرکتش برگزید. به نظر او این نام «زنده و شوخ و آرامبخش» بود. ضمن اینکه سیب هم خیلی دوست داشت!
حقیقت دوم
وقتی مدیرعامل شرکت اپل بود، سالانه فقط 1 دلار برای حقوقش از حساب اپل برداشت میکرد. با این وجود او توانست با کمک سهام این شرکت یک زندگی راحت برای خودش بسازد و جز یکی از ثروتمندترین مردان جهان شود.
حقیقت سوم
میدانست که عمرش کوتاه خواهد بود. او به مدیرعامل پیشین اپل گفته بود: «همه ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت داریم که یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچکس نمیداند چه قدر زندگی میکند. من هم نمیدانم؛ اما احساس میکنم باید تا جوانی هست هرچه میتوانم این فکرها را به انجام برسانم.» سخنرانی مشهور او در دانشگاه استنفورد هم محتوایی مشابه دارد. او گفت: «همین که فکر میکنم به زودی میمیرم، مهمترین ابزاری است که کمکم میکند بهترین گزینهها را انتخاب کنم.»
حقیقت چهارم
جابز از طرفداران گروه مشهور بیتلز بود. (بیتلز پر فروشترین و بزرگترین گروه موسیقی در جهان است). او در مورد بیتلز گفته: «مدل من در تجارت مانند بیتلز است. آنها گروهی بودند که مانع انرژی منفی یکدیگر میشدند و یکدیگر را به تعادل میرساندند. عملکرد جمعی آنها بالاتر از جمع تک تک افراد گروه بود. کارهای بزرگ در کسب و کار، نه به واسطه توانمندیهای فردی، بلکه با عملکرد تیمی به سرانجام میرسد.»
حقیقت پنجم
جابز در مورد پول کمی منفی نگر بود. او میگفت دوست ندارد بخش بزرگی از اموالش به فرزندانش برسد. چون ممکن است باعث تباهی آنها شود.
حقیقت ششم
اتومبیل جابز پلاک نداشت!
جابز در پاسخ به این سؤال که چرا برای اتومبیلش پلاک نمیگذارد گفت: «بعضی اوقات مردم مرا دنبال میکنند و اگر پلاک داشتهباشم آنها میتوانند محل زندگیام را پیدا کنند. البته الان با وجود نقشههای گوگل این کار در حال منسوخ شدن است. پس در واقع حدس میزنم فقط به این دلیل است که دلم نمیخواهد ماشینم پلاک داشته باشد.»
استیو جابز به دلیل وجود حفرهای در قانون وسایل نقلیه در کالیفرنیا مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک بود. این قانون میگوید: «صاحب اتومبیل با یک برند جدید حداکثر به مدت 6 ماه مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک میباشد.» جابز با یک شرکت اجاره اتومبیل قراری داشت که اتومبیل مرسدس خود را هر 6 ماه با یک نمونه مشابه تعویض میکرد. بدین ترتیب او مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک میشد.
حقیقت هفتم
استیو جابز برنامه نویسی کامپیوتری بلد نبود. او درتمام طول عمرش حتی یک خط هم کدنویسی نکرده بود. در عوض میدانست که دنیا به کدام سمت میرود.
حقیقت هشتم
مذهب جابز فرقه خاصی از بودایی بوده که این فرقه طرفدار تفکر، عبادت و ریاضیات بودند. برای همین در جوانی گاهی به هند سفر میکرد. جابز برخی تواناییهایش نظیر عشق به سادگی را ناشی از آموزشهای ذن (همان فرقه بودایی) میدانست. او زیباییشناسی را با حذف عناصر اضافه ممکن میساخت. البته آموزشهای ذن باعث نشد که او به آرامش و وقار برسد. او اغلب اوقات مهربان نبود. بیشتر مردم، یک نوع متعادلکننده بین فکر و زبان خود دارند که احساسات تند آنها را تعدیل میکند، اما چنین چیزی در جابز وجود نداشت.
او تصمیم داشت به طرز شدیدی صادق باشد. او میگفت: «لازمه کار من این است که وقتی چیزی بد است حقیقت را بگویم، نه اینکه از آن چشمپوشی کنم.» به همین دلیل او دارای شخصیتی کاریزماتیک، الهامبخش و همچنین گاهی اوقات احمق بود. جابز در پاسخ به این سؤال که «چرا گاهی اوقات اینقدر بدجنس هستی؟» پاسخ داد: «این من هستم و نمیتوان توقع داشت که کسی غیر از خودم باشم.»
حقیقت نهم
جابز مبتلا به خوانشپریشی یا همان Dyslexia داشت. خوانشپریشی یک اصطلاح عام برای تشریح معلولیت آموزشی است. این معلولیت موجب اختلال در روانخوانی یا درک مطلب میشود این ناتوانی، میتواند خود را به عنوان یک مشکل در رابطه با واجخوانی و رمزگشایی، دیکته، مهارت شنوایی، حافظهکوتاهمدت، یا نامگذاریسریع آشکار کند.
حقیقت دهم
درخواست کار استیو جابز در سال 1973 در حراجی با قیمت بیش از 50 هزار دلار به فروش رفت. نامه درخواست کار که سال 1973 استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل آن را پر کرده بود، به حراج گذاشته شد. پرسشنامهای که استیو جابز پر کرده بود چند غلط املایی دارد. او این فرم استخدام را سه سال پیش از تاسیس شرکتش نوشته بود. شرکتی که میلیاردها دلار درآمد نصیبش کرد.
در این درخواست نامه یک صفحهای، آرزوها و اهداف آقای جابز در زمینه فناوری قبل از این که خودش وارد این صنعت شود، بازتاب یافته است.
او تخصصش را «فناوری الکترونیک یا مهندس طراحی» ذکر کرده است. مقابل این سوال که آیا کامپیوتر بلد هستید، نوشته: «بله».
مشخص نیست که این فرم درخواست کار برای چه شغلی پر شده و آیا موفقیتآمیز بوده است یا نه.
او در این درخواستنامه نامش را «استیون جابز» و آدرسش را «کالج رید» نوشته است. کالج رید، مدرسهای در پورتلند اورگن آمریکا است که آقای جابز مدتی در آنجا درس خواند و بعد آن را ترک کرد.
در این فرم آقای جابز نوشته که گواهینامه رانندگی دارد و در پاسخ این که آیا به ماشین دسترسی دارد، نوشته است: «امکانش وجود دارد اما محتمل نیست».
خالق آیفون در این فرم نوشته است که هیچ نوع تلفنی در اختیار ندارد.
حقیقت یازدهم
فیلم استیو جابز در سال 2015 ساخته شد. این فیلم زندگینامهای درام به نویسندگی آرون سورکین و کارگردانی دنی بویل، محصول کشور آمریکا است و در تاریخ 9 اکتبر 2015 به اکران درآمد. فیلم براساس کتاب «استیو جابز» به قلم والتر ایزاکسون، نویسنده و زندگی نامهنویس آمریکایی، ساخته شدهاست. مایکل فاسبندر، ست روگن، کیت وینسلت، جف دانیلز، مایکل استلبرگ و کاترین واترستون بازیگران این فیلم هستند.
این فیلم در سینماها به فروش خوبی دست پیدا نکرد و تنها 40 میلیون دلار فروخت.
حقیقت دوازدهم
در سال 2011 دزدی به خانه استیو جابز، از بنیانگذاران شرکت اپل سر زده و تعدادی کامپیوتر و اقلام دیگر را به ارزش حدود 60 هزار دلار به سرقت برد. البته جالب است که بعد از فوت آقای جابز این اتفاق افتاد!
دزد 35 ساله که کاریم مک فارلین نام دارد حدود دو هفته پیش به جرم دزدی و فروش اموال مسروقه دستگیر شد.
آقای مک فارلین احتمالا در ابتدا متوجه نشده است که خانهای که اموال آنرا به سرقت میبرد، متعلق به استیو جابز بوده است. خودش گفته دلیل اینکه این خانه را مورد هدف قرار داده این است که در آن تعمیرات صورت میگرفته و از امنیت کمتری برخوردار بوده است. این دزد به 8 سال زندان محکوم شد.
حقیقت سیزدهم
پدر آقای جابز اهل سوریه بود. سرپرستی استیو جابز بعد از تولد به یک خانواده دیگر سپرده شد.
بنکسی، هنرمند ناشناس مشهور مدر مورد او می گوید: «اپل یکی از سودآورترین کمپانیهای جهان است . این کمپانی بیش از 7 میلیارد دلار در سال مالیات می دهد و اگر امروز کمپانی اپل وجود دارد تنها به این دلیل است که آنها به یک مرد جوان از شهر حمص (در سوریه) اجازه کار دادند.»
کارهای خیریه و بشردوستانه استیو جابز
حتماً در مورد فعالیتهای خارق العاده بشردوستانه بیل گیتس زیاد شنیدهاید؛ اما آقای جابز بر خلاف بیل گیتس، کارهای بشردوستانه و خیرخواهانهاش را پنهانی انجام میداد. جابز و همسرش با وجود انتقادات شدیدی که به خاطر عدم مشارکت وی در فعالیتهای خیرخواهانه از آنها میشد، مخفیانه دهها میلیون دلار از دارایی خود را صرف کارهای خیریه کردهاند.
به تازگی مشخص شده که بنیانگذار فقید شرکت اپل به همراه همسرش به شدت افرادی پنهانکار بوده و به صورت پنهانی از اموال خود به موسسههای خیریه میبخشیدهاند.
جابز هرگز اشارهای به فعالیتهای انساندوستانهاش نداشته و درباره این نوع از فعالیتها با هیچکس،حتی با نویسنده بیوگرافیاش والتر ایزاکسون نیز صحبتی نکردهاست؛ اما بعد از مرگش، همسر وی، لورین پاول جابز درباره فعالیتهای خیریه وی حقایقی را افشا کردهاست.
مثلاً مشخص شده که جابز در دوران زندگیاش 50 میلیون دلار از اموالش را به بیمارستانهای کالیفرنیا اهدا کرده و مرکزی برای انجام مطالعات ایدز راهاندازی کردهاست. همسر جابز هم بنیانگذار موسسه Emerson Collective LLC است، موسسهای که به گونهای طراحی شده تا سازمانها بتوانند از طریق آن به صورت مخفیانه و به دلایل مختلف کمکهای مالی خود را اهدا کنند. وی همچنین بنیانگذار موسسه Collage Track است،
موسسه آمادهسازی برای کالج که پاول جابز آن را در سال 1997 تأسیس کرده و موسسه پیکسار که استیو جابز از بنیانگذاران آن بودهاست، هر سال برای جمعآوری کمکهای مالی برای این موسسه مراسم اکران خصوصی از فیلمهایش را برگزار میکند.
رویکرد جابز درباره فعالیتهای انساندوستانه در تضاد با بسیاری از میلیاردرهای مشهوری است که از توجه عموم به فعالیتهای خیرخواهانهشان احساس رضایت میکنند.
جابز در سال 2011 خود را در معرض حملاتی دید که در قالب یک مقاله در روزنامه نیویورک تایمز منتشر شدهبود و وی را متهم میکرد که هیچ نشانی از فعالیتهای خیرخواهانه در پرونده جابز مشاهده نمیشود. در مقابل بونو، خواننده مشهور ایرلندی که از دوستان جابز به شمار میآید در مطلبی اعلام کرد که مشارکت جابز در مبارزه علیه ایدز در آفریقا بسیار گرانبها بوده است.
تیم کوک،جانشین جابز نیز بعد از مرگ استیو جابز اعلام کرد وی 50 میلیون دلار به بیمارستانهای کالیفرنیا اهدا کرده که منجر به ساخت مرکز پزشکی کودکان و چند ساختمان پزشکی دیگر شدهاست.
بیماری و درگذشت استیو جابز
آقای جابز مبتلا به سرطان بود؛ اما سرطان او چگونه کشف شد؟ به صورت کاملاً اتفاقی هنگامی که آقای جابز برای درمان سنگ کلیه به بیمارستان مراجعه کرده بود، آزمایشها نشان از یک سرطان پیشرفته در او داشت.
آقای جابز در مقابل اقدام به درمان، مقاومت میکرد.9 ماه طول کشید که راضی شود خود را به دست پزشکان بسپارد. او در سال 2004، در مرکز پزشکی دانشگاه استنفورد (همان جایی که سخنرانی مشهورش در مورد مرگ را انجام داده بود…!) تحت عمل جراحی قرار گرفت.
استیو جابز خبر بیماریاش را خود شخصاً با ایمیل به همکارانش رساند: «من چند خبر شخصی دارم که نیاز دارم آنها را با شما در میان بگذارم؛ و دوست دارم که آن را مستقیماً از خود من بشنوید. من به یک نوع نادر از سرطان لوزالمعده مبتلا شدهام که بهوسیله عمل جراحی قابل درمان است و نیاز به شیمیدرمانی و پرتودرمانی ندارد.»
عمل جراحی استیو جابز البته موفقیت آمیز بود و تومور او از بدنش خارج شد؛ اما او تعادل هورمونیاش را از دست داده بود و به شدت لاغر و نحیف شده بود. به زودی سرطان او پیشرفت کرده بود و به نظر میرسید دیگر زنده نخواهد ماند. خبرهای بیماری او سهام اپل را از 188 دلار به 156 دلار کاهش داد.
با وجود تلاش پزشکان و پیوند کبد به آقای جابز، او در 5 اکتبر 2011 در سن 56 سالگی درگذشت.