شاهرخ دو فرزند دارد. هردو پسر. امیرحسین و امیرسام. دو پسربچه دوست داشتنی و البته خیلی شیطون و بازیگوش. این دو پسر باهم زیاد دعوا میکنند. شاهرخ و همسرش با وجود خویشتن داری زیاد، از دعوای این دو پسربچه کلافه شدهاند.
امیرحسین مدام فریاد می زند: «مامان! امیرسام منو اذیت می کنه.» و امیرسام از آن طرف اتاق هنوز صدای امیرحسین تمام نشده فریاد میزند: «مامان تقصیر خود امیر سامه. اون اول اسباب بازی به سمت من پرتاب کرد.»
خلاصه که صحنه خانواده به یک میدان جنگ کودکانه بدل شده است و خود شاهرخ و همسرش هم به قاضیهایی تبدیل شدهاند که مدام باید قضاوت کنند بین این دو کودک. جالب اینکه هیچیک از دو کودک از قضاوتهای مادر و پدرشان رضایت ندارند و آنها را به جانبداری از طرف دیگر دعوا متهم میکنند.
دعوا کردن اصلاً چه معنی دارد؟
دعوا کردن در زبان فارسی به معنای سرزنش کردن و سرکوفت زدن و مورد بازخواست قرار دادن کودک یا زیردست است.
در لغت نامه دهخدا هم دعوا کردن به سخن درشت گفتن و بد و بیراه و ناسزا گفتن معنا شده است.
دعوای کودکان معمولاً به درگیریهای کوچک آنها با هم گفته میشود. دعواهایی که در دنیای خودشان بزرگ است و از دید بزرگترها، کوچک و دستکم گرفته میشود.
البته دعوا کردن کودکان چون خیلی تایم کوتاهی دارد، شاید به نظر جالب و البته دوست داشتنی به نظر برسد. چون میدانیم که کودکان پاک و بی گناه هستند و هیچ چیزی در دلشان نیست. آنها چند دقیقه بعد از دعوا ممکن است اصلاً یادشان برود که باهم مشغول بزن بزن بودهاند!
به همین خاطر است که همیشه با شیرینی از بحثهای کودکی صحبت میکنیم و بعضاً خاطرات شیرینی از دعواهای کودکی خود داریم. اغلب زمانی که از خاطرات کودکی خود صحبت میکنیم حتماً حرفی و یادی از دعواکردن هم به میان میآید.
اما در نظر بگیرید اگر بتوانیم همین بحثهای کوچک را به خوبی مدیریت کنیم، چقدر میتوانیم در بین این درگیریها نکته آموزشی برای کودکمان لحاظ کنیم و چقدر میتوانیم به صورت غیرمستقیم مسئولیت پذیری و توانایی حل مسئله را به آنها آموزش دهیم.
در واقع دعوای کودکان یک تهدید است که در صورت مواجه شدن به صورت هوشمندانه، میتواند تبدیل به یک فرصت یادگیری برای آنها شود.
به جای اینکه کودک ما احساس ناراحتی و دلخوری و فضای متشنچ و حس قربانی بودن داشته باشد. احساس ارزشمند بودن و اعتماد به نفس کند.
لطفاً دخالت نکنید…
اولین و مهمترین کار درجنگ و جدل بین کودکان این است: لطفاً دخالت نکنید.
احتمالاً الان پیش خودتان می گویید: «مگه میشه؟ دخالت نکنم؟ اجازه بدم هرکاری دلشون خواست بکنند؟»
اما صبور باشید. در خیلی از مواقع اصلاً لزومی ندارد ما به عنوان والدین، دخالت کنیم. به جز در مواردی که دعوا به درازا میکشد و بزرگ میشود. من خودم یک «مادر» هستم و با تجربیاتم در این زمینه می گویم فقط کافی است خود را به «ندیدن» بزنید و هیچ واکنشی نشان ندهید و از محل درگیری کودکان خارج شوید.
این راهکار در عین سادگی یکی از بهترین راهکارهاست. تاکید میکنم این راهکار البته همیشه جابگو نیست؛ اما در اغلب دعواهای کودکان که خیلی زود تمام میشود، نباید دخالت کنیم و اجازه دهیم خودشان این مسئله را پایان دهند.
به کودک خود توجه ویژه داشته باشید
خیلی وقتها در پشت دعوای کودکان، فرزندان ما دنبال توجه هستند. دوست دارند پدر و مادر به آنها توجه کند و برای جلب توجه والدین این دعواها اتفاق می افتد.
پس توجه داشته باشیم که شاید کودک ما اگر با کودک دیگر یا خواهر و برادرش دعوا میکند، اول ازهمه این هشدار را به والدینش میدهد که: «مادر، پدر! به من توجه کنید!»
بنابراین ضروری است در طی روز زمانی را برای در آغوش کشیدن کودکمان برنامه ریزی کنیم. لحظاتی از روز را با کودک خود حرف بزنیم و از دغدغهها و نیازهایش آگاه شویم.
تجربه نشان داده دلیل بیشتر دعواهای کودکان جلب توجه والدین است.
برای اینکه کودکان در آینده به افراد موفق تری تبدیل شوند، لباید مهارت های فن بیان را بیاموزند:
فن بیان کودکان ، تکنیک آموزش فن بیان کودکان ایرانی
یک تجربه شخصی
به یاد دارم زمانی که فرزندانم کودک بودند، بارها اتفاق افتاده بود که باید برای خرید به بیرون میرفتم. به بچههایم میگفتم مراقب هم باشید. من باید برای خرید به مغازه بروم. شما با هم بازی کنید تا من برگردم. وقتی که برمی گشتم از پشت در که گوش میدادم میدیدم که خیلی قشنگ دارند بازی میکنند. بعضی مواقع اصلاً متوجه حضور من هم نمیشدند؛ اما فقط کافی بود که من را بییند. شروع میکردند به گفتن اینکه: «مامان داداش فلان کار را کرد» و یا «خواهرم این کار را انجام داد».
منظور من این است که کودکان با دیدن شما شروع به جلب توجه میکنند و هریک در رقاابت برای جلب توجه ممکن است سعی در غلبه بر حریف (کودک دیگر) داشته باشد.
بنابراین آگاه باشید که اغلب دعواها برای این است که توجه پدر و مادر جلب شود. دقت کنید در آغوش کشیدن و بغل کردن کودکان برای این است که این حس نیاز به توجه آنها کمتر شود و تنشها بینشان کاهش یابد. آنها با این کار مطمئن میشوند که به اندازه کافی از توجه والدینشان برخوردارند.
سعی کنید در مواقعی که کودکان در حال بازی هستند به آنها توجه زیاد داشته باشید و کار و بازی کودکان را تشویق کنید. میتوانید بگویید: «شما چقدر قشنگ باهم بازی میکنید». در مورد بازیای که انجام میدهند سؤال کنید و اجازه بدهید کودک برایتان در مورد بازی صحبت کند.
آموزش حل مسئله به کودکان
یکی از مهارتهایی که باید به کودکان خود یاد بدهیم، «مهارت حل مسئله» است. به کودکان آموزش دهیم که چطور مسئله خود را با هم حل کنند؛ یعنی به کودکتان بگوید اگر مسئلهای دارند پیشنهاد کنند که چه کاری میشود انجام داد. سپس از بین چند پیشنهاد یکی را میتوانند انتخاب کنند.
البته این پیشنهادات باید سه ویژگی مهم داشته باشند:
- مرتبط با مسئله باشد
- محترمانه باشد
- کمک کننده به حل مسئله باشد
چند مورد را به عنوان نمونه با کودکتان تمرین کنید و در پایان به فرزندتان بگوید که من دیگر به هیچ عنوان در دعواهای شما دخالت نمیکنم و هیچ دوست ندارم که شاهد دعواهای شما باشم. شما خودتان باید سعی کنید مسائل خود را حل کنید. در مورد مسئله با هم صحبت کنید و راه حلی برای مسئله خود پیدا کنید.
احتمالاً فرزندانتان در ابتدا توانایی حل مسئلهشان کم است؛ اما قاطعیت نشان دهید و تصمیم بگیرید کمتر در دعواهای آنان دخالت کنید. قاطعیت البته به معنای عصبانی و خشمگین بودن نیست. شما در عین قاطعیت میتوانید با کودکتان مهربان باشید. قاطعیت برای این است که شما بر سر حرفها و تصمیماتتان بایستید.
یک موضوع دیگر این است که شما نباید زیاد از حد به آنها توضیح دهید. اجازه بدهید که قاطعیت همراه با مهربانی شما کار را پیش ببرد وقتی زیاد توضیح دهید، اعتبار کلمات کم میشود. قاطع باشید و عمل کنید. همین کافی است.
در تصمیم شما برای «کمتر دخالت کردن»، دو آموزش خوب نهفته است:
اول کودک شما یاد میگیرد مسئولیت پذیر شود و مسئولیت کارهایش را بر عهده بگیرد.
و دوم این است که توانایی حل مسئله را پیدا میکند.
هر بار که کودکان شکایتی را پیش شما میآورند، کافی است بگویید: «من مطمئن هستم شما میتوانید مسائل خودتان را حل کنید.» سپس از محل دور شوید.
چند وقت قبل که به یکی از اقوام پیشنهاد این کار را داده بودم، گفت: «پسر کوچکم گفته میرم به مامان میگم که تو چقدر من را اذیت میکنی. کودک بزرگتر گفته برو بگو. مامان فقط بلده بگه که مسئله را خودتون حل کنید.»
اما جالب است که بعد از مدتی دعوای کودکان این خانواده کمتر شده بود و خودشان به راحتی مسائلشان را حل میکردند.
آیا همیشه کودک بزرگتر مقصر است؟
معمولاً در دعوای کودکان که وارد میشویم نقش داور را بازی میکنیم و معمولاً کودک بزرگتر را مقصر می دانیم. احتمالاً به او می گوییم: «امیرحسین! تو بزرگتری. چرا امیرسام را زدی. پس تو مقصری.»
ما سریع در جایگاه قاضی قرار میگیریم و به صورت پیش فرض، کودک بزرگتر را مقصر می دانیم. دیگر کاری به این نداریم که کودک کوچک هم باید نقش و مسئولیت خود را بپذیرد. مثلاً دهن کجی کرده یا شکلک درآورده و باعث خشم کودک بزگرت شده است.
این قضاوت اشتباه به خصوص وقتی مهمان در خانه هست و در مقابل دیگران، به کودک بزرگتر آسیب میرساند.
در خانواده شاهرخ که در ابتدای مقاله مثال زدیم امیرحسین شکایت میکرد که: «بابا! چرا شماها اذیتهای امیرسام را نمیبینید و دائماً فقط به من تذکر میدین؟ هیچکس نمیگه امیرسام چه کار میکنه که من اینطوری خشمگین میشم!»
برای بهبود میزان عزت نفس کودکانتان حتماً مقاله زیر را مطالعه کنید:
راهکارهای افزایش عزت نفس کودکان
برخورد یکسان با کودکان و عدالت
گفتیم که سعی کنید کمتر در دعوای کودکان دخالت کنید.
اما همیشه هم نمیشود دخالت نکرد.
اگر به هیچ عنوان نتوانستید در دعوای کودکان دخالت نکنید، به شما پیشنهاد میکنم با کودکان، فراتر از سن و سالشان برخورد یکسان داشته باشید؛ یعنی تلاش کنید که طرف کسی را نگیرید و نقش قاضی یا داور را بازی نکنید و دنبال قضاوت کردن یا دنبال مقصر گشتن هم نباشیم. چون شما در مورد هر کدام که صحبت کنید از نگاه خود مسئله را بررسی میکنید وشاید از نگاه کودک این قضاوت ناعادلانه باشد.
اگر کودک سه ساله شما با کودک کوچکتر درگیر شد، بهتر است که کودک کوچک را در تخت قرار بدهید. به او بگویید که هر وقت آماده بودی دعوا کردن را متوقف کنی میآیم و تورا با خود میبرم.
سپس کودک بزرگتر را به اتاقش ببرید و به او بگویید هر وقت دعواکردن را تمام کردی، بیا به من خبر بده کودک کوچکتر را بیاورم تا مسئله را با کمک هم حل کنیم.
شاید این مسئله از نگاه دیگران خنده دار باشد. چون کودک نه ماهه یا یکساله که چیزی درک نمیکند، اما با این کار به کودک بزرگتر میفهمانید که برخورد یکسانی اتفاق افتاده است و عدالت رعایت میشود. وقتی در دعوا طرف دیگری را بگیرید، کودک دیگر فکر میکند قربانی بوده است. با قضاوت یک طرفه به کودک دیگر این پیام را میدهید: «تو قلدرهستی»؛ اما اگر برخورد یکسانی انجام دهید دیگر کودک ذهنیت قربانی یا قلدر بودن را ندارد. بلکه میداند جانب عدالت از طرف والدینش رعایت میشود.
برای بهبود هوش هیجانی کودکانتان بخوانید:
چطور هوش هیجانی کودکان را درست هدایت کنیم؟
داشتن فقط یک انتخاب
یک راه دیگر این است که میتوانیم به کودکان بگوییم شما حق یک انتخاب دارید: «یا دعوا را تمام کنید، یا بروید توی اتاق خودتان و بعداً در مورد مسئله تون بنشینید حرف بزنید».
یک راه دیگر این است که به آنها بگویید: «هردو بیایید پیش من بنشینید. بیایید تا ببینیم مسئله چیست و با کمک هم حلش کنیم.»
به یاد دارم خودمان که کوچک بودیم وقتی پدرم این را میگفت، دلگرم میشدم و این کار را خیلی دوست داشتم. سریع میرفتیم و روی پای پدرمان مینشستیم. خواهرم هم روی پای دیگر پدرم مینشست. پدرم ما را بغل میکرد. دستی بر موهایمان میکشید. یک بار سر مرا میبوسید. یک بار سر خواهرم را. هرچقدر هم از دعوا ناراحت و خشمگین بودیم، این کار پدرم، به ما آرامش عجیبی میداد و دعوا اصلاً یادمان میرفت!
اگر کودک بزرگتر، خواهر یا برادر کوچک ترخود را زد باید چه کار کنیم؟
بهترین راهکاری که روانشناسان و مربیان تربیتی توصیه میکنند این است که اول کودک بزرگتر را آرام کنید و بگویید: «عزیزم درک میکنم که ناراحتی. فکر میکنی اگر بیای تو بغل من، حالت بهتر میشود؟» وقتی کودک ببیند شما نمیخواهید او را تنبیه کنید (در حالی که منتظر تنبیه است) پس قطعاً حالش بهتر میشود. بعد از اینکه حال او بهتر شد، با هم به سراغ کودک کوچکتر بروید و او را آرام کنید تا او هم احساس خوبی داشته باشد. بعد از کودک بخواهید که اول تو برادر یا خواهرت را بغل کن؛ و بعد هردو به آغوش من بیایید.
اگر کودک این کار را انجام داد که خدا را شکر دلگرمی صورت گرفته است؛ اما اگر حاضر نشد که این کار را انجام دهد و حالت ناراحتی خود را حفظ کرده است، میتوانید بگویید: «من درک میکنم که هنوز آماده نیستی. من میروم خواهر یا برادرت را آرام میکنم. هر زمان آماده شدی میتوانی بیایی و کمکم کنی تا حال خواهر/برادرت هم بهتر شود.» در اینجا دیگرکودک حالت قربانی را پیدا نمیکند.
وقتی کودکان را به یک چشم دیدید بزرگترین انگیزه برای دعوا کردن حذف میشود.
مقاله ای برای بهبود میزان خلاقیت بچه ها:
10 راهکار برای افزایش خلاقیت در کودکان
استفاده از چاشنی شوخی و خنده
راهکار بعدی این است که اگر دیدید که کودکان درحال دعوا کردن و جنگیدن هستند، بهتر است که در نقش یک گزارشگر دعوا را گزارش کنید. دستتان را مثل میکروفون بگیرید و مثل گزارشگران بگویید: «من گزارشگر تلویزیون هستم. بیایید ببینید اینجا دعوا شده و دو تا کودک امیرحسین و امیرسام در حال دعوا کردن هستند. حالا من میخواهم در مورد این دعوا گزارش تهیه کنم. کی میخواهد اول بیاد جلوی دوربین و بگه اینجا چه خبره؟ و…»
گاهی اوقات با همین راهکارهای ساده و دم دستی، میخندند و دعوا تمام میشود.
حتی این کار میتواند آموزش گزارشگری هم باشد و به کودکان کمک کند که درپشت میکروفون قرار بگیرند و آموزش سخنوری هم ببینند.
بعد از زمانی میبینید که انگار نه انگار که بچهها با هم درگیر شدهاند واین موضوع را میتوان با چاشنی شوخی و خنده و درعین حال گزارشگری به پایان برد و بچهها را درگیر موضوع و بازی دیگری کردو به سمت و سویی متفاوت هدایت کرد.
پس مطمئن باشید با این راهکارها میتوان از درگیریها و دعواهای کودکان به خوبی استفاده مفید کرد. وحتی از مسئلهای آزاردهنده و ناراحت کننده برای رشد و پرورش کودکمان استفاده کنیم.
۲ دیدگاه دربارهٔ «چطور دعوای کودکان را کنترل کنیم؟»
عالی
مرسی از راهنمایی های خوبتون
سپاس بابت همراهیتون…