چرا رسالت زندگی مان را پیدا نمی کنیم ؟
ویل اسمیت، هنرمند سرشناس آمریکایی میگوید:
«من نمیدانم که رسالت من چیست، ولی میخواهم برای دلیل بزرگتری در اینجا باشم. من تلاش میکنم تا مثل بزرگترین آدمهایی باشم که تاکنون زیستهاند.»
رسالت زندگی چیست و واقعاً خیلی از ما، چرا رسالت زندگی مان را پیدا نمی کنیم ؟
در مقاله پیش رو تلاش داریم تا به صورت سریع پاسخی برای این سؤال بیابیم. چون پاسخ دادن به این سؤال، میتواند کلید حل معمای «رسالت زندگی» باشد و به ما کمک کند مهمترین رسالتهایمان را در زندگی پیدا کنیم.
اگر فکر میکنید رسالتی در زندگی نداریم و آمدهایم چند سالی زندگی کنیم و سپس بمیریم، سخت در اشتباهید.
چرا که به قول نیک وویچیچ، سخنرانی بزرگ استرالیایی:
«خداوند برای هرکدام از ما نقشهای دارد…»
رسالت زندگی را چگونه پیدا کنیم؟
در وب سایت بیشتر از یک نفر، قبلاً به موضوع رسالت فردی پرداختهایم.
و اما چرا چرا رسالت زندگی مان را پیدا نمی کنیم ؟
شناخت موانع شناخت رسالت زندگی به ما کمک میکند تا بهتر خودمان را بشناسیم. وقتی موانع شناخت رسالت زندگی مان را ندانیم، مثل این است که برای حل یک مسئله ریاضی، صورت سؤال را نفهمیده باشیم.
همانطور که همیشه گفتهاند: «فهم صورت سؤال، نیمی از جواب است!»
#مانع اول: ارزشهایمان را نشناختهایم!
زیستن با ارزشها یکی از نوینترین نظریههای کنونی برای داشتن زندگی شاد و رضایت بخش است.
اگر به شما بگویند راهی عالی وجود دارد که حتی اگر به اهدافمان نرسیدیم، باز هم بتوانیم بیشترین بهره را از زندگی ببریم باورتان میشود؟
این بر خلاف چیزی است که همه در این دنیای آشفته به ما گفتهاند!
وقتی در جهت ارزشها حرکت کنیم، احساس سرزندگی خواهیم کرد و حال دلمان خوب است!
وقتی در مورد هدفها صحبت میکنیم، منظورمان چیزهایی است که میخواهیم به دست بیاوریم؛ ولی زمانی که از ارزشها حرف میزنیم، منظورمان این است که میخواهیم چگونه رفتاری از خودمان بروز بدهیم.
وقتی ارزشهایمان را نشناسیم، با هر چالشی که در زندگی پدید میآید، نگران میشویم و استرس میگیریم. غر میزنیم و نمیتوانیم از پس چالشهای دشوار برآییم.
اما با شناخت ارزشها، زندگی مان معنادار میشود و میتوانیم در جهت شناخت رسالت زندگی مان، گام برداریم.
در مورد ارزشها، حتماً این مقاله عالی که از کتاب مهندسی آرزوها برداشت شده است را بخوانید:
#مانع دوم: کامل گرایی
حتماً یادتان است در دوران دبستان، معمولاً اغلب نمرههای ما 20 بود؛ اما اگر یکی از آنها 19 یا 18 میشد، خانواده گیر میدادند که چرا 19 گرفتهای و چرا 20 نه!
ما عادت کردهایم از بچگی، کامل گرا بار بیاییم.
کامل گرایی میتواند در راه شناخت رسالت فردی، یک مانع بزرگ باشد.
نتیجه گرایی صرف هم میتواند مانعی مشابه کامل گرایی در راه شناخت رضایت از زندگی باشد.
فرض کنید رسالت زندگی شما تربیت بچههایی فوقالعاده برای آینده باشد. اگر کامل گرایی کنید که «تا وقتی کلی پول در حساب بانکیام نباشد، ازدواج نمیکنم»، یا «باید بهترین فرد دنیا را پیدا کنم» و یا «باید 2 سال به باشگاه بروم و اندام فوقالعادهای پیدا کنم و مو هم بکارم» هرگز نمیتوانید به موقع ازدواج کنید. تجربه نشان داده چنین افرادی در اغلب موارد تصمیمهایی بدتر از افراد معمولی میگیرند!!!
در مورد کامل گرایی در لینکهای زیر بیشتر یاد بگیرید:
قسمت اول: زندانی به نام کامل گرایی
قسمت دوم: رهایی از زندان کامل گرایی
چطور کمال گرایی مثبت داشته باشیم؟
#مانع سوم: زندگیِ نزیسته…
بسیاری از ما، به 50، 70 یا 90 سالگی میرسیم، اما هنوز هم که هنوز است، نمیدانیم برای چه داریم زندگی میکنیم.
چون نه برای خودمان، بلکه برای دل دیگران، برای رضایت دیگران و برای جلوگیری از ایراد گرفتن دیگران در حال «نقش بازی کردن» هستیم.
هیچوقت خودمان نیستیم و میخواهیم رضایت همه را جلب کنیم. بسیاری اوقات فکر میکنیم داریم زندگی میکنیم، اما در حقیقت، زندگی نزیسته داریم.
این ویدئوی خیلی کوتاه از «مجید عابدی» را حتماً تماشا کنید:
#مانع چهارم: تغییر نکردهایم…
یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) به تازگی تعریفی تازه از «افراد با سواد» ارائه داده است.
در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک با سوادی قرار گرفته است؛ یعنی شخصی با سواد تلقی میشود که بتواند با استفاده از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
در واقع این تعریف مکمل تعریف قبلی است زیرا صرفاً دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. در صورتی که مهارتها و دانش آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آن گاه میتوان گفت این فرد انسانی با سواد است.
مطابق با این تعریف، آیا خود را با سواد می دانید؟
تا وقتی نتوانیم با استفاده از آموختهها، تغییری در زندگی مان ایجاد کنیم، نمیتوانیم رسالت واقعی زندگی مان را کشف کنیم.
بنابراین به شما میگوییم: «یکی از موانع بزرگ در راه کشف رسالت زندگی این است که حاضر نیستیم تغییری در زندگی خودمان ایجاد کنیم!»
#مانع پنجم: طرز فکر ثابت یا ایستا!
یکی از بزرگترین چیزهایی که باعث موفقیت ما خواهد شد، طرز فکر رشد است.
پرفسور، خانم کارل دوک استاد دانشگاه استفورد طی تحقیقات خود به نتایجی در مورد تأثیر طرز فکر افراد بر موفقیت آنها در زندگی پرداخته است. او در کتاب خودش به نام «طرز فکر» توضیح میدهد که ما دو نوع طرز فکر داریم:
طرز فکر رشد
طرز فکر ثابت
او میگوید: «دیدگاهی که برای خود اتخاذ میکنید، به شدت رو شیوهای که زندگیتان را پیش میبرید، تأثیر میگذارد.»
بسیاری از تفکراتی که در مورد شخصیت خودمان داریم، در واقع ناشی از طرز فکر ما است.
تا وقتی طرز فکر ثابت داشته باشیم، نمیتوانیم رسالت واقعی زندگی مان را کشف کنیم…
به نظر شما، چه موانع دیگری بر سر راه کشف رسالت زندگی مان وجود دارد؟
نظر شما در مورد سؤال «چرا رسالت زندگی مان را پیدا نمی کنیم» چیست؟
و اما، یک دوره رایگان جدید برای اینکه سال 1401 را به بهترین شکل ممکن شروع کنید…