سال‌ها پیش با مفهومی به نام خویشتن دوستی آشنا شدم. این اتفاق زمانی افتاد که نوجوان بودم، در آن زمان نه تنها با این کلمه آشنایی نداشتم، بلکه بعدها فهمیدم که در آن محدوده سنی، خویشتن دوستی اندکی داشتم. همین موضوع شروعی بود برای یک کشش ناخودآگاه به سمت موضوع خویشتن دوستی و عشق به خود.
خوشبختانه از نوجوانی‌ام با کتاب‌های علوم ذهنی و فراروان‌شناسی آشنا شدم و هر چه برای کتاب‌های درسی کمتر وقت می‌گذاشتم در عوض و چند برابر، برای کتاب‌های این چنینی زمان صرف می‌کردم.
در یکی از کلاس‌های آموزشی که دو هفته پیش برگزار می‌کردم خانمی حدوداً 25 ساله پرسید:

شاید ده سؤال برایم ردیف کرد و همچنان می‌خواست ادامه دهد که از ایشان خواهش کردم بنشیند و اجازه دهد پاسخش را بدهم. به هر شکل با هر ترفندی بود سعی کردم او را آرام کنم.
احتمالاً مشابه چنین سؤالاتی در ذهن شما دوستان عزیز هم باشد. اشکال بزرگی که اکثر افراد بعد از شنیدن عبارت «خودت را دوست بدار» مرتکب می‌شوند به دلیل ندانستن تعریف صحیح این عبارت است.

خویشتن دوستی چیست؟

خویشتن دوستی یعنی من هرگز و تحت هیچ شرایطی، اجازه ندارم از خودم انتقاد کنم، خویشتن دوستی یعنی اجازه ندارم خودم را سرزنش کنم. خویشتن دوستی از همین‌جا و هم‌اکنون آغاز می‌شود.
خویشتن دوستی رفتاری فانتزی، شیک و امروزی نیست که مدتی مانند چیزهای دیگر مد شده باشد. خویشتن دوستی یک وظیفه است. باید خودمان را تحت هر شرایطی دوست بداریم.

چرا باید تحت هر شرایطی خود را دوست داشته باشیم؟

چون من با رفتاری که انجام می‌دهم متفاوتم و یکی نیستیم.
من یعنی هویت، شخصیت و ذات با ارزشم؛ اما رفتار درست و یا غلط من یعنی آموخته‌هایی که از پدر و مادر، اطرافیان، جامعه و رسانه‌ها و… گرفته‌ام.
من محترم و لایق آفریده شده‌ام و تا ابد هم این‌گونه هستم، ولی رفتارم می‌تواند اشتباه باشد، چون الگوی رفتاری من اشتباه بوده است. مربی و معلمان من بر اساس آموزه‌های غلط مرا راهنمایی کرده‌اند.
اگر من کاری اشتباه انجام می‌دهم باید رفتارم را زیر سؤال ببرم و بگویم این رفتارم باید اصلاح شود. این یعنی رفتارم را دوست ندارم، ولی این رفتار غلط ارتباطی به من که ذاتاً با ارزش، محترم و گرامی هستم ندارد.
فردی را در نظر بگیرید که قاتل است. لطفاً چند دقیقه ویژگی‌های رفتاری این فرد را با توجه به دانسته‌هایتان بررسی کنید و بعد ادامه مقاله را مطالعه بفرمایید.
فردی که شخص دیگری را کشته چه بخشی از وجودش غلط است؟
ذات و منشأ آفرینشش که با دیگران یکی است، شاید در خانواده‌ای بزرگ شده که خواهر و برادرانش جزو افراد خوش‌نام و نیک در زندگی و حرفه‌ خودشان باشند. پس چرا این فرد قاتل شد؟
شخصاً با یک خانم و دو آقا که به جرم قتل در زندان بودند ملاقات داشتم. این سه نفر متأسفانه حکم قصاص داشتند.
تصورات من قبل از جلسات حضوری در زندان با بعد از آن جلسه زمین تا آسمان تفاوت داشت.
وجه مشترک این سه نفر این بود که الگوهای رفتاری‌شان در هنگام مواجه شدن با محیط عصبی با بقیه فرق داشت و همین الگوهای رفتاری غلط آن‌ها را به سمت رفتار و اقدامی غلط رهبری کرد.

گام اول در خویشتن دوستی

از شما عزیز دلم می‌خواهم که همین الآن و بر روی یک کاغذ این پاراگراف را بنویسید:

بسیار ممنونم که همین الآن این جمله را نوشتید.

گام دوم در خویشتن دوستی

جمله بالا را در جایی که مقابل چشمتان باشد نصب کنید و روزی چند آن را مرور نمایید.
با تکرار است که عادات بد و یا خوب در ما ساخته می‌شود. لازم است که هر رفتاری را تا 61 روز تکرار کنیم. این مبحث را در کارگاه کدنویسی مغز به زبان موج شفا کامل توضیح داده‌ام.

گام سوم در خویشتن دوستی

لیستی طولانی از ویژگی‌های خوبی که از خود می‌شناسید، تهیه کنید.
تمرکزتان را بر آن رفتارهایی بگذارید که به شما احساس ارزشمندی می‌دهد. هدف از این کار، شناخت کارهای مفیدمان است، خیلی کوچک و یا بسیار بزرگ تفاوتی ندارد، مهم نفس رفتار ما است که باید مد نظر قرار بگیرید؛ و در پایان هر روز به این لیست تعدادی رفتار خوب و مثبت اضافه کنید. همان‌هایی که از صبح تا شب انجام داده‌اید.

گام چهارم در خویشتن دوستی

در پایان هر روز و قبل از خوابیدن، برای دقایقی در جایی تنها باشید. در مقابل آینه‌ای بزرگ بنشینید یا اگر کوچک است آن را در دست بگیرید. با مرور هر کدام از رفتارهای خوبی که انجام داده‌اید به میان دو ابروی خود خیره شوید و با قدرت به خودتان بگویید:

 تمرینات خویشتن دوستی چه فایده‌ای دارند؟

ضروری است این تمرینات را به مدت 34 تا 61 روز به صورت دائم انجام دهید. بسیاری از مراجعانم می‌گویند از همان هفته‌های اول و حتی از همان روزهای اول، نتایج احساسی بسیار مثبتی از این کار گرفته‌اند.
این تمرینات به شما کمک می‌کند که آن همه انتقادی که در طول سال‌های عمر از خودتان داشته‌اید پاک‌سازی شود و احساس ارزش و لیاقت در شما افزایش پیدا کند.

سؤالات آن شرکت کننده که در اول مقاله نوشتم خاطرتان است؟

این فرد احساس لیاقت نداشت، خودش را دوست نداشت. بهتر بگویم از خودش بدش می‌آمد. به همین دلیل در خود و زندگی‌اش هیچ‌چیز ارزشمندی نمی‌دید.
فردی که احساس ارزش و لیاقت دارد، یعنی خویشتن دوستی‌اش افزایش پیدا کرده است. حداقل نگاهی میانه دارد، نگاهی خاکستری و نه نگاهی سیاه و تیره.
به واسطه تمرینات خویشتن دوستی به احساسی زیبا دست پیدا می‌کنید و همین احساس زیبا است که در جهان پیرامونتان تغییر مثبت ایجاد می‌کند. دیگر مثل گذشته خود را مورد بی مهری قرار نمی‌دهید.
اگر به قول خود وفادار باشید به شما اطمینان می‌دهم از نتایج گرفته شده از این تمرین شگفت زده خواهید شد.
لازم به ذکر است که در مورد خویشتن دوستی بسیار می‌توان نوشت، جامع‌تر و تخصصی‌تر، ولی هدف ما در این مقاله دادن چند راهکار آزموده شده و البته ساده هست.
یادتان باشد که خیلی دوستتان دارم و همه‌ تلاشم بر این است که حتی اگر یک قدم شده شما به سمت احساس ارزشمندی پیش بروید.

به دلیل اینکه خویشتن دوستی ارتباط زیادی با عزت نفس دارد، پیشنهاد می کنم مقالات زیر در مورد عزت نفس را هم بخوانید:

عزت نفس چیست؟ آزمون آنلاین عزت نفس و راهکارهای عملی افزایش آن

راهکارهای افزایش عزت نفس کودکان

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس