حتماً تا به حال بارها شنیده اید که می گویند فلانی چرچیل است یا این که روش چرچیلی دارد. اگرچه خیلی ها میدانند که سیاست چرچیلی منتسب به چه کسی است و چرچیل چه کسی بوده است اما احتمالا خیلی ها درباره فن بیان وینستون چرچیل و سیاست کلامی او ناآگاه هستند.
چرچیل چه کسی بود؟
چرچیل دو دوره نخست وزیر بریتانیا بود. یک بار در خلال جنگ جهانی دوم و بار دیگر حدود 5 سال بعد از جنگ.
او افسر ارتش بریتانیا نیز بود. چرچیل جایزه نوبل ادبیات در سال 1953 به خاطر نوشتههایش دریافت کرد. مجله تایم در سال 1949 وینستون چرچیل را بهعنوان «مرد نیمه اول قرن بیستم» انتخاب کرد. چرچیل همچنین سال 1940 نیز به عنوان مرد سال تایم انتخاب شده بود.
چرا چرچیل را برای تحلیل و آنالیز سخنرانی انتخاب کردیم؟
چرچیل یک نابغه بود. او هم به عنوان نویسنده برنده بزرگترین جایزه دنیا یعنی نوبل ادبیات شد و هم حدود 10 سال بر یکی از قدرت های جهانی یعنی بریتانیا حکمرانی کرد. او نماد زیرکی و نیرنگ است و سخنرانی های بسیار پرشور و مشهوری هم ایراد کرده است.
تنها تعداد اندکی از سخنرانان در طول تاریخ با استفاده آگاهانه از تکنیکهای عملکرد گفتاری برای جذب شنوندگان، با مهارت او برابری میکنند.
ما در اینجا کاری به سیاست نداریم و برایمان مهم نیست آقای چرچیل که بود، چه تفکراتی داشت و چه کارهایی کرد.
هرچه که بود، آقای چرچیل، یک سخنران ماهر و زبردست بود.
پس چرا از رازهای سخنرانی او پرده برداری نکنیم و از او مهارت های فن بیان و سخنرانی را یاد نگیریم؟
نمونه ای از سخنرانی چرچیل
«ما به 3-4 عدد از دشمنانمان حمله کرده ایم و شرایط جنگ قدرت از بین نیروهای هوایی آلمان و بریتانیا در حال حاضر برای ملت ما، بریتانیا مناسب تر است. با قطع کردن خطوط بمب گذاری آلمانی ها، در حال حاضر با متحدمان فرانسه، به جاهای خوبی رسیده ایم. من به توانایی مان اعتماد و ایمان راسخ دارم. ما با برنامه هایمان به آلمان فائق خواهیم آمد. ما آنها را شکست خواهیم داد. دشمنی ما با آنها با توجه به برخوردهای خشنی که پیش آمده چند برابر شده است. در عین حال، بمب گذاران بزرگ ما هر شب به قدرت مکانیزه آلمان ضربه میزنند و در حال حاضر خسارات جدی تلاش نازی ها برای تسلط بر جهان وارد آمده است»
چرچیل چگونه سخنرانی هایش را به یادماندنی کرده است؟
آقای ویلیام منچستر در دومین جلد زندگینامه وینستون چرچیل به نام «آخرین شیر» نگاهی اجمالی به روش چرچیل برای ارائه سخنرانی می اندازد.
اگر چه او به خوبی به عنوان نویسنده، تاریخشناس و سخنران شناخته شده بود، اما در مورد اینکه چگونه سخنرانیهای خود را در مجلس یا در میان مردم ایراد میکرد، «راز های مخفی» داشت. این درسی است که همه ما به آن نیاز داریم.
در 5 اسفند 1324 شمسی یعنی حدود 73 سال قبل، دانشگاه وست مینستر در فالتون، میزبان یکی از بزرگترین و جامع ترین سخنرانی های تاریخ بود.
این سخنرانی به «پرده آهنین» مشهور شد. بعدها این عبارت در میان مردم به سبب شیوه بهره برداری چرچیل از این عبارت، همه گیر شد. آقای ویلیام سفایر، نویسنده سخنرانی های سیاسی، از این سخنرانی با این عنوان یاد کرد: «چرچیلی ترین سخنرانی چرچیل!»
در خارج از کشور، در بین عامه مردم سخنرانان بزرگ، وینستون چرچیل به عنوان یک الگو یا شاخص در نظر گرفته می شود تا میزان تاثیر و نفوذ کلام اندازه گرفته شود.
چطور با حضور ذهن و کاریزما مثل چرچیل سخنرانی کنیم؟
روش منحصر به فرد چرچیل یادآور می کند که در صحبت کردن به عنوان رهبر، باید فراتر از خوب باشید؛ یعنی چشمگیر، یعنی عالی!
با سیستمی پویا که مستقیماً به قلب حضار نفوذ می کند و اعتبار و کاریزما به دست می آورد.
چرچیل، مانند همه سخنرانان بزرگ، تفاوت بین دنیای ادبی تهیه سخنرانی یا سخنرانی شفاهی را دریافته بود؛ یعنی فهمیده بود فرق است بین نگارش یک سخنرانی با نحوه ایراد آن.
او فهمید که محتوای خالی هرگز نمیتواند به تنهایی پاسخگو باشد. این نحوه ادای این محتواست که مهم است.
آقای ویلیام منچستر در کتاب خود، از قول منتقد و فیلسوف ویلیام هزلیت می گوید: «یک متن سخنرانی فوقالعاده سیاسی، باید با حرکات تند همراه شود، لحن دراماتیک داشته باشد، چشمان سخنران بدرخشد و از نگرش آگاهانه او پرده بردارد. همه اینها را چرچیل باهم داشت.»
تکنیک های اساسی سخنرانی های آقای چرچیل
تکنیک اول: نمایش اعتقادات اخلاقی در سخنرانی
از اینکه اعتقادات اخلاقی خود را به نمایش بگذارید، هراس نداشته باشید. البته نه اعتقاداتی که بر خلاف خواست و باور عموم است.
به این شکل که پیامهای اخلاقی را با منش اخلاقی خود انتقال دهید و از این راه به نقاط مشترک خود و مخاطبانتان برسید.
یکی از اصول فن بیان در سخنرانی سیاسی چرچیل، نمایش پایبندیهای اخلاقی است که چرچیل به خوبی به آن عنایت داشته است؛ مثلاً در همان سخنرانی پرده آهنین اگر توجه کنید می گوید: «رایزنیهای پایدار و درست». همین نشان می دهد با وجود اینکه چرچیل شخص فریبکاری بوده، اما به درستی و پایدار بودن تعهدات پایبند است.
به برخی از قسمت های سخنرانی چرچیل که خط مشی اخلاقی چرچیل را نشان میدهد توجه کنید:
صداقت چرچیل:
این وظیفه من است که به شما بگویم؛ اگرچه میدانم شما هم آرزو میکنید حقایق را که من درباره اروپا میبینم از زبان من بشنوید.
وظیفه شناسی چرچیل:
من احساس وظیفه میکنم و اکنون نیز موقعیت و فرصت ادا کردن وظیفه را پیدا کردم.
نمایش انگیزه:
ما (آمریکا و بریتانیا) برای دلایل ساده ای که برای خودمان ارزشمند هستند با هم کار میکنیم.
شفافیت در بیان باورها:
ما مدعی چیزی نیستیم جز همکاری و کمک متقابل.
تکنیک دوم: بازتاب احساسات مخاطبان در سخنرانی
هرچه دغدغه، دل نگرانی و یا تفکر در مخاطبان می بینید را میتوانید روی صحنه بیاورید و آن را بازتاب دهید. این به همذات پنداری مخاطبین بیشتر کمک می کند.
چرچیل از راه بیان کردن باورهای مخاطبان خود، آینه عقاید آنها می شد و به این شکل افکار آنها را در سخنرانی خود منعکس می کرد.
از این فن بیان وینستون چرچیل حتی بعد از گذشت چندین دهه، هنوز هم کاملاً کاربردی است. به بخشی از متن سخنرانی چرچیل در اسفندماه 1324 دقت کنید:
«ایالات متحده آمریکا در این زمان در قله قدرت جهانی قرار دارد. این یک لحظه حیاتی برای دموکراسی آمریکایی است.»
در ادامه او به تجربههای مشترک ملت آمریکا عقب گرد می کند و هوش سرشارش را به نمایش می گذارد؛ مثلاً دائماً به تجربه مشترک مردم از دوران جنگ اشاره می کند و می گوید: «همه ما آشفتگیهای دوران جنگ را که بلای آن، نان آوران خانوادهها را دچار خود کرده بود تجربه کردهایم»
تکنیک سوم: بالا بردن سطح انتظارات خود و مخاطبان در سخنرانی
از اینکه اهدافی جسورانه و بزرگ برای خود و مخاطبان در نظر بگیرید، اصلاً نترسید. مخاطبان اینجا هستند که با شما همراه شوند. آنها منتظرند تا اهداف شما را به روشنی بدانند تا ببینند چقدر به اهدافشان نزدیک است.
یک رهبر کاریزماتیک به اهداف ساده و راحت بسنده نمی کند.
مثلاً وینستون چرچیل با اهداف خاص و بزرگ مخاطبان خود را به چالش میکشد. امری که به تعهد و مقاومت و سرسختی زیادی نیاز دارد. این روحیه را به خوبی در تحلیل سخنرانی و فن بیان وینستون چرچیل میبینیم:
«(آن چه که میخواهیم) چیزی نیست جز ایمنی، رفاه، آزادی و پیشرفت برای همه خانه ها و همه زنان و مردان. آن چه که باید به آن توجه کنیم پیشبینی دائمی از جنگ و ایجاد شرایط آزادی و دموکراسی است.»
در راستای بالا بردن انتظارات مخاطبین، یک نمونه این است که مثلاً موافق یکی از درخواستهای مهم شهروندان یعنی توافقات ویژه مشترک بین بریتانیا و آمریکا بود که باعث میشد شهروندی مشترک بین مردم این دو کشور به وجود آید. هدفی که بزرگ و خاص تلقی میشد و فراتر از انتظارات مخاطبان بود.
تکنیک چهارم: استفاده از لبخند، استعاره و اصطلاحات در سخنرانی
استعاره، خاطرات شخصی، اصطلاحات جالب و به ویژه لبخند، ابزارهایی هستند که مخاطب را وادار می کنند صحبت هایتان را به صورتی دلچسب تر و شیرین تر به خاطر بسپارند.
عناوینی که چرچیل برای سخنرانیهای خود انتخاب میکرد و اکنون هم باعث شده تا نطقهای مختلف وی با همین عناوین شناخته شوند خاص و در جایگاه خود یک استعاره محسوب میشوند؛ مثل عبارت «ماهیچههای صلح» که به معنای نشان دادن قدرتی است که صلح دارد.
به هر حال در فن بیان وینستون چرچیل شاهد استفاده از لبخند، استعاره و اصطلاحات جذاب، پویا و شادی هستیم که به خوبی به یاد میمانند:
«از شچچین تا دریای بالتیک، از تریست تا آدریاتیک یک پرده آهنین در حال سقوط است در حد فاصل بین دو قاره ! برای تامین امنیت این خانههای بیشمار باید آنها را از دو چپاولگر غولآسا یعنی جنگ و استبداد حفاظت کرد. اخیراً به واسطه پیروزی متفقین سایهای روی صحنه جنگ برافکنده شده است»
میبینید استفاده از استعاره پرده آهنین تا چه اندازه هوشمندانه و دقیق است.
تکنیک پنجم: استفاده از تضاد و تناقض
هر وقت میخواهید عقاید خود را بیان کنید، در خلال آن، بر اعتقادات خلاف نظرتان تأکید کنید، آنها را تشریح کنید و به صورت منطقی ردشان کنید.
استفاده از تضاد در بسیاری از بخشهای سخنرانی چرچیل و به شیوه کاملاً هنرمندانه و ظریف که نیاز به دقت بالایی دارد به چشم میخورد. مثلاً: «آنها باید انگلیسی زبانها را در طول صلح همانطور که هنگام جنگ هدایت کردند راهنمایی کنند، اکنون زمان اظهار نظر عمومی نیست و من ریسک اظهار نظر دقیق و خاص را میپذیرم.»
تکنیک ششم: ایراد سخنرانی در سه بخش جداگانه
سه بخش جداگانه، برای هر سخنرانی می تواند بسیار مناسب باشد و اطلاعات را به صورت طبقه بندی به ذهن مخاطبان تحویل دهد.
تکنیک هفتم: پرسشهای شفاهی از مخاطبان
پرسیدن سوا لاتی که باعث می شوند مخاطب به صورت شناختی درگیر شود توصیه شده است؛ مثلاً او در خلال سخنرانی پرده آهنین به صورتی یکطرفه مدام از مردم سوا لاتی می کند که به صورت بدیهی، جوابشان «آری» است.
«آیا شما صلح نمیخواهید؟ آیا پیروزی نمیخواهید؟ آیا نمیخواهید رهبران شما در جنگ تصمیمات استراتژیک بگیرند؟ آیا نمیخواهید با کشورهایی که دوست ما هستند دست یاری بدهیم؟»