کنترل احساساسات هم میتواند مثبت باشد و هم منفی.
کنترل نکردن احساسات و تسلط نداشتن بر آنها در محیط کار، گاهی ممکن است باعث شود اخراج شویم. کسی که نتواند احساساتش را در محل کارش مدیریت کند، کمتر به او احترام می گذارند و موفقیتش تا حد زیادی کاهش مییابد. با تسلط بر احساسات خود، میتوانید در کار حرفهایتر عمل کنید.
عصبانی شدن، آسان است و همه می توانند عصبانی شوند؛ اما عصبانی شدن در برابر رییس یا همکار، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست. برای هر انسانی، در طول زندگی روزمره خود اتفاقاتی روی می دهد؛ اخباری را می شنود؛ افکاری را از سر می گذراند و اعمالی انجام می دهد که همگی می توانند در او، احساسات یا هیجاناتی را به وجود بیاورند.
این احساسات، درباره دنیای بیرون و حتی طرز فکر خودمان، اطلاعاتی را مهیا می سازد که به نوبه خود، در شکل دادن به رفتارهای بعدی ما مؤثر است. وقتی ما خوشحال هستیم، یعنی احتمالاً اتفاقات خوبی را پشت سر گذاشته ایم و هنگامی که غمگین هستیم، یعنی اتفاقات ناگواری پیش آمده است.
ما میتوانیم به جا و به موقع احساساتمان را بروز دهیم و در نتیجه بهتر احساساتمان را کنترل کنیم. احساسات منفی را هم درون خود حل و فصل کنیم. وقتی نمیتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم که احساس کنیم دیگری برخلاف علایق یا خواستههایمان در حرکت است و درصورتیکه طرفین یک ضدیتی در تعاملاتشان احساس کنند، تعارض وجود خواهد آمد.
مدیریت احساسات، به معنی مدیریت آگاهانه، هشیارانه و خلاقانه آنهاست. مدیریت هیجان ها، مستلزم آگاهی از وجود، ظهور، حضور و نقش آفرینی آنهاست. به عبارت دیگر، بدون آگاهی از هیجان ها، نمی توان به مدیریت آنها پرداخت. مدیریت هیجان ها، صرفاً شامل هیجان های منفی، مانند خشم، غم و ناامیدی نیست؛ بلکه هیجان های مثبت از قبیل شادی را نیز در بر می گیرد.
روش کنترل احساسات در محیط کار
برای کنترل احساسات در محیط کار از تکنیکهای زیر استفاده کنید:
1_ از دید 5 سال آینده نگاه کنیم
شاید این کار در ابتدا کمی سخت باشد. وقتی احساساتی میشوید، واقعیتهای اطراف خودتان را کمتر میبینید و نمیتوانید عاقلانه تصمیم بگیرید.
تجربه نشان داده است معمولا افراد در این شرایط تصمیمهای غیرمنطقی میگیرند و بعد از فروکش کردن احساسات، دچار پشیمانی و سرخوردگی میشوند و مدام خودشان را سرزنش میکنند.
فکر کنید که 5 سال گذشته است.
در آن موقع این مشکلات کاری را ندارید. چه کاری انجام می دهید؟ بهترین تصمیم چیست؟ همان تصمیم را بنویسید و انجام دهید.
2_ احساسات مان را بپذیریم
یاد بگیرید احساساتتان را همانطور که هستند بپذیرید، بدون اینکه سعی کنید پنهانشان کنید یا تغییرشان بدهید.
این کار به شما کمک میکند به تعادل برسید.
بهمحض قرار گرفتن در یک موقعیت ناخوشایند، لازم نیست سعی کنید فضا را تغییر بدهید.
هر احساس بدی، لزوما بد نیست. اگر واقعگرا باشید، میتوانید از این احساس بد و ناخوشایند درس بگیرید و تجربه کسب کنید.
وقتی احساسات بر شما غلبه میکنند، بهشدت هیجانزده میشوید و همین باعث میشود در مهار و مدیریت احساسات خود با چالش مواجه شوید.
درست است که معمولا در انتخاب حسی که تجربه میکنید نقشی ندارید، اما درک درست احساستان، به شما کمک میکند تا واکنش درستتر و منطقیتری از خود نشان بدهید.
فرض کنید در محل کار، با فردی درگیر می شوید؛ ساعت ها پس از آن برخورد نیز احساس ناراحتی و بدخلقی، می کنید و بی دلیل، به اطرافیان خود پرخاش می کنید.
اگر به این ماجرا دقت کنید، متوجه می شوید که این برخورد، تاثیر پیوسته و کاملا ناخوشایندی در سایر برخوردها و رفتارهای شما داشته است؛ زیرا شما در این شرایط، نسبت به واکنش های خود، ناآگاهانه رفتار کرده اید.
بنابراین، در اولین گام، مهم آن است که شما بتوانید از آن چه در درونتان می گذرد، آگاه باشید. توانایی فهم لحظه به لحظه هیجان ها، نقش مهمی در ایجاد بصیرت و بینش، نسبت به ما و اطراف ما، دارد و فقدان این توانایی، باعث می شود مدیریت احساسات نداشته باشید.
3_ حمایت اجتماعی مهم است
سعی کنیم که مجموعه افراد مناسبی را در محل کار، در کنار خود گرد آوردیم و حمایت عاطفی آنها را داشته باشیم.
هم آنها در شرایط دشوار از ما حمایت می کنند و هم ما از آنها حمایت کنیم.
اینطوری در لحظات دشوار بهتر میتوانیم چالشها و سختیها را مدیریت و کنترل کنیم.
اما اگر از حمایت اجتماعی کافی برخوردار نباشیم، ممکن است نداشتن کنترل احساسات به تدریج ما را فرسوده کند و در جایی، دچار فرسودگی مطلق شویم و نتوانیم به فعالیت کاری خود ادامه دهیم.
- بیشتر بخوانید: فهرست قدرتمندترین افراد جهان
- بیشتر بخوانید: نحوه صحبت کردن مدیر با کارمند!
- بیشتر بخوانید: کامل ترین چک لیست سخنرانی
- بیشتر بخوانید: تفکر سیستمی در زندگی
4_ اگر احساساتمان را بیان کنیم، بهتر می توانیم کنترلشان کنیم
ولی چگونه هیجان های خود را بیان کنیم؟ آیا قادر به بیان احساسات خود هستیم یا خیر؟
فرض کنید قرار است یک پروژه کاری را با عده ای از همکاران خود انجام دهید و قرار است باهم ساعت 8 صبح شروع کنید.
عده ای از آنها ساعت یک ربع به ده از راه می رسند؛ مسلما با این نظر موافقید که دیر آمدن این عده، می تواند منجر به بروز احساسات منفی از قبیل خشم در شما شود.
به عبارت دیگر، شما از دیر آمدن برخی از همکاران خود، عصبانی می شوید. این احساس ممکن است به سه حالت زیر بیان شود:
الف) احساس خود را کاملا مخفی کنید و اصلا آن را ابراز نکنید. در این حالت، ممکن است به همکاران خود چنین بگویید: «برویم سر پروژه؛ دیر می شود». این رفتار را، رفتار انفعالی می نامند. در حالت انفعالی، هیجان ها پنهان باقی می مانند و بیان نمی شوند.
ب) احساس خود را به گونه ای نامناسب و همراه با پرخاش گری و تهاجم بیان کنید. در این حالت، ممکن است به همکاران خود چنین بگویید: «این آخرین باری است که با شما کار دسته جمعی انجام می دهم. » این رفتار را تهاجمی یا پرخاش گرانه می نامند. در این حالت، مخاطب، شماتت شده، مورد هجوم قرار می گیرد.
ج) احساس را به گونه ای مناسب و بدون حمله کردن به طرف مقابل بیان کنید. در این حالت، ممکن است به همکاران خود چنین بگویید: «ممنون می شدم اگر لطف می کردید و تلفنی به من اطلاع می دادید که قرار است دیر بیایید». در این حالت، مخاطب شما مورد حمله قرار نمی گیرد؛ اما در عین حال، شما احساس خود را به گونه ای مناسب بیان می کنید. این رفتار را جرات آمیز یا قاطعانه می نامند.
اگر احساساتمان را بیان نکنیم، چه می شود؟
بیان نکردن هیجان ها، می تواند باعث مشکلات هیجانی و یا در حالت شدید، باعث فلج عاطفی شود. مانند حالت فردی است که برای طی یک مسیر طولانی، کوله بار سنگینی را که بر دوش دارد، بر زمین می گذارد و چابک، فعال و پرانرژی، به راه ادامه می دهد. وقتی نمی توانیم هیجانات خود را به شیوه های مناسب بیان کنیم، بر سنگینی این بار اضافه شده، مشقت و مرارت حاصل از آن، مانع رشد و پیشرفت می شود.
هر چه قدر به میزان این بار اضافه شود، کارآیی و اثربخشی ما در ارتباط با خود و دیگران، کمتر و کمتر خواهد شد. مطالعات مختلف نشان می دهد که بیان هیجانات به شکلی مناسب، با سلامت و شاد بودن فرد، ارتباط مستقیم دارد.
5_ احساساتمان را تنظیم کنیم
این سؤالات را از خود می پرسیم: «چه اتفاقی خواهد افتاد اگر خشم من، زیاد شود؟ چه چیزی را از دست می دهم؟» «نتیجه این خشم، چه خواهد بود؟» همین سوال را در مورد احساسا ت دیگر می توانیم بپرسم. مثلا در مورد احساس ترس یا احساس غم یا…. این روش، ما را از تاثیرات منفی نتیجه آن احساس زیاد آگاه می کند.
برای اینکه بتوانید احساسات خود را تنظیم کنید، کارهای زیر را انجام دهید:
الف) تمرین ذهنی:
هر روز علامت توقف یا علامتی شبیه به آن را که معنای تأمل، درنگ و صبر دارد، در ذهن، تکرار و تمرین کنید. تا وقتی احساساتتان بیش از حد زیاد یا کم است، آن علامت در ذهنتان بیاید. مثلا وقتی خشمتان زیاد است، یادتان می آید و دیگر کنترل احساساتتان آسانتر می شود.
ب) در موقع حاد سوال از خود بپرسید:
از خود بپرسید که «اگر این هیجان در این لحظه مرا مدیریت کند، چه اتفاقی خواهد افتاد»؟
ج) تجسم کنید:
برای تصمیم گیری، فکر کنید و پیامدهای ناشی از عمل در لحظه هیجانی را پیش روی خود مجسم کنید.
اینکه برای ابراز احساسات از کدام روش استفاده کنید به عهده خودتان است. میتوانید در هر موقعیتی عکسالعمل مثبت یا منفی داشته باشید. تمام حالتهایی را که ممکن است وجود داشته باشد، تصور کنید. وقتی به نتیجه هر کدام از راههای ابراز احساستان توجه کنید، عکسالعملتان متفاوت خواهد بود.
- بیشتر بخوانید: طرز فکر افراد موفق چطور باعث موفقیت آنها میشود؟
- بیشتر بخوانید: رفتار مؤثر با مشتری
- بیشتر بخوانید: 7 نکته ضروری برای تغییر شغل که باید بدانید
- بیشتر بخوانید: تحلیل سخنرانی افراد مشهور
6_ احساساتمان را بنویسیم
یکی از مؤثرترین راهها برای درک بهتر احساسات نوشتن آنهاست. وقتی احساساتتان را روی کاغذ میآورید کمتر با خودتان مجادله میکنید و راحتتر میتوانید احساسات را از هم تفکیک کنید. به نوشتن روزانه درباره حسهایتان عادت کنید، تجربه ثابت کرده است نوشتن روزانه استرس و هیجان را کم میکند، سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند و حال شما بهتر میشود.
روزانه 20 دقیقه برای نوشتن احساسات زمان بگذارید. لزومی ندارد به دستور زبان یا نکات ادبی توجه کنید. فقط بنویسید تا از هجوم افکار غیرضروری و استرسزا جلوگیری کنید.
همیشه از احساسات خوب شروع کنید، فقط در اینصورت است که متوجه روند تغییر احساساتتان میشوید و میفهمید تجربیات چگونه احساسات شما را متحول میکند.
7_ ورزش کنیم
ورزش همیشه جواب میدهد چون حال شما را خوب میکند و این حال خوب احساسات بد شما را کمی متعادلتر میکند. روزهایی که فشار عصبی بیشتری روی شماست، انرژی منفی دارید و ذهنتان خسته است، ورزش کنید. استرس و اضطراب شما فروکش میکند، انرژی بدتان دور میشود و در ضمن بدون اینکه به کسی آسیب بزنید هیجاناتتان تخلیه میشود. از طرفی افسرده نمیشوید و مشکلات جسمی ناشی از احساسات بد بهبود مییابند.
8_ خودمان را تشویق کنیم
هر زمان که احساساتتان مثبت بود و روحیه خوبی دارید، خوشحال هستید و احساس نشاط میکنید، بلند شوید لباسهای بیرونتان را بپوشید و خودتان را به یک ناهار هیجانانگیز دعوت کنید. بیرون بروید و یک هدیه برای خودتان بخرید. میتوانید با دوستانتان به گردش بروید و با هم یک بستنی خوشمزه بخورید.
بعد از هر حس خوشایندی خودتان را تشویق کنید. این کار باعث میشود مغز شما برای دریافت حس خوب ناشی از تشویق، بیشتر تمایل به احساسات خوب داشته باشد درواقع ذهنتان عادت میکند برای دریافت حسِ خوبِ بیشتر، مثبت فکر کند.
بایدها و نبایدها در مدیریت احساسات کارمندان
همانطور که گفتیم مسئله حمایت اجتماعی در موقعیتهای استرس زا یا پرتنش کمک زیادی میکند. در اغلب مواقع یک جمله یا حمایت کوچک از سوی مدیر میتواند روحیه کارمند را تغییر دهد. اگر مدیر، کارفرما یا مدیر منابع انسانی هستید برای کنترل احساسات در محیط کار باید به چه نکاتی توجه کنید؟
- باید خود را در یک موقعیت اجتماعی و نه کاری تصور کنید. پس باید پذیرا و راحت باشید.
- باید روی کارمندتان تمرکز کنید و به دنبال پاسخها و راهکارهای ساده باشید.
- برای رفع مشکل اقدام به طراحی یک برنامه مشخص با مشورت کارمند کنید.
در موضع مدیر یا همکار از چه چیزهایی اجتناب کنید؟
- نباید فرد را قضاوت کنید. بروز احساسات و هیجانی شدن در محیط کار غیرحرفه ای نیست. احساسات یک واکنش طبیعی انسانی هستند.
- نباید گریه یا ابراز احساسات آنها را متوقف کنید. به آنها فضا و زمان کافی بدهید یا در صورت نیاز در کنارشان باشید.
- نباید برای صحبت درباره احساسات وی را تحت فشار قرار دهید. اگر مایل به صحبت بود، شنوا باشید. اگر مایل نبود صرفا به وی نشان دهید که پذیرا و حامی وی هستید.
در آخر به خاطر داشته باشید عملکرد مثبت کارمندان و همکاران شما در یک تیم در گرو حال خوب آنها است. حتما یک شاخص ارزیابی عملکرد یا سلامت روان را در سازمان پیاده کنید. با کمک تیم منابع انسانی سلامت روان و بازدهی آنها در محیط کار را آنالیز کنید.
مدیریت و ابراز احساسات تأثیر مهمی روی روند شغل شما، تجربیاتتان و روابطتان با دیگران دارد.
اینکه چه موقع، چقدر و چطوری احساسات خودمان را در محیط کار مدیریت کنیم، باعث می شود پیشرفت کنیم یا اخراج شویم.