یک سوال، آخرین کتابی که خواندید، چه کتابی بود؟ فرقی ندارد یک کتاب درسی بوده باشد یا یک کتاب در زمینه موفقیت فردی، ولی مطمئنم مهمترین مطالب آن را فراموش کردهاید! در بهترین حالت صرفا یادتان میآید کتاب در چه زمینهای بوده و موضوع اصلی آن چه چیزی است…
در واقع این موضوع ربطی به کم حافظه بودن شما ندارد، بلکه باید بدانید هیچ انسانی بدون خلاصه نویسی کردن و یادداشت برداری، توانایی حفظ کردن حجم عظیم مطالب یک کتاب را ندارد. بنابراین در هر مقطع تحصیلی، سن و هر سطح از حافظه هم که باشیم، باید به خوبی بدانیم که چگونه خلاصه نویسی کنیم؟ در این مقاله قرار است در مورد همین موضوع صحبت کرده و نحوه خلاصه نویسی اصولی را به شما آموزش بدهم.
خلاصه نویسی چیست؟
خلاصه نویسی بخش گمشده مطالعه اصولی متنهای درسی و غیر درسی است! در واقع خلاصه نویسی یک سری راهکار است که ما از آنها برای خلاصه کردن کتاب خوانده شده کمک میگیریم.
هدف خلاصه نویسی در مرحله اول تثبیت دانستهها در ذهن، سپس دسته بندی کردن مطالب کتاب و در نهایت مرور آسانتر آن به کمک خلاصههای نوشته شده است. در ادامه این مطلب به شما آموزش میدهم که چگونه خلاصه نویسی کنید:
چگونه خلاصه نویسی کنیم؟
همین ابتدای کار باید بگویم که خلاصه نویسی انواع و البته رویکردهای متفاوتی دارد. این یعنی ممکن است در یک مقاله با روشی آشنا شده و در مقاله دیگر در مورد خلاصه نویسی، یک روش کاملا متفاوت را یاد بگیرید.
اما با توجه به اینکه خودم هم علاقه زیادی به مطالعه داشته و بخشی از برنامه ریزی روزانهام صرف کتاب خواندن میشود، چندتایی از این روشهای مختلف خلاصه نویسی را امتحان کرده و در نهایت به عنوان بهترین روش، یکی را انتخاب کردهام. با توجه به همین، در این مقاله سعی میکنم روش منتخب را به شما آموزش بدهم. بیایید به سراغ اولین قدم برویم:
1_ علامت گذاری حین مطالعه
اصولا علامت گذاری کتاب، یکی از خط قرمزهایی است که در تندخوانی به آن اشاره میشود. این یعنی در کلاس های تندخوانی به شما آموزش داده میشود تا جای ممکن از خط کشیدن و صرف زمان برای چنین کارهایی در کتاب خودداری کنید. البته که پیشنهاد من هم همین است اما اگر کتابی که قصد خواندنش را دارید نیاز به مطالعه عمیق دارد، پس کمی از اصول تندخوانی فاصله گرفته و سعی کنید با علامت گذاری، مفاهیم مهم آن را برای خودتان مشخص کنید. راهنمایی که در ادامه توضیح میدهم به شما در این مسیر کمک میکند:
هر بخشی از متن را که به خوبی متوجهش نشدید، با یک علامت سوال کوچک علامت گذاری کنید،
زمانی که به یک تعریف بسیار مهم و تاثیرگذار برخورد کردید، میتوانید با ((گیومه)) آن بخش را علامت گذاری کنید،
زمانی که به کلمات مهم کتاب رسیدید، میتوانید دور آن را خط بکشید. منظورم از کلمات مهم، آن بخشی از متن است که بخش مهمی از کتاب را در خود خلاصه کرده.
به عنوان مثال اگر در حال خواندن کتاب اثر مرکب هستید، در بخشی از کتاب نویسنده یک داستان از تجربهاش در یک کلاس آموزشی میگوید و سپس شما را به موضوع “مسئولیت پذیری” میبرد. در واقع مسئولیت پذیری اینجا یک کلمه مهم یا کلمه کلیدی است. چرا؟ چون بخش ادامه کتاب در مورد آن توضیح داده شده و عملا این کلمه، موضوع بخشی از نوشتههای کتاب است. بنابراین باید دور آن را به عنوان یک کلمه کلیدی خط بکشید.
نکته: یادتان باشد علامت گذاری کتاب را نه به کمک خودکار بلکه با مداد سیاه انجام بدهید. چرا؟ چون احتمال اینکه بخواهید علامتها را حذف کرده یا ویرایش کنید زیاد است.
نکته 2: مراقب باشید! خیلی از افراد حین خلاصه نویسی کتاب، وسواس به خرج داده و تمام موضوعات درون آن را خط کشی میکنند. به این ترتیب نه تنها مفاهیم کتاب را برای مغزشان کم اهمیت میکنند بلکه سرعت مطالعهشان را هم به شدت کاهش میدهند. بنابراین مراقب باشید دچار این مشکل نشوید.
2_ برداشت کلمههای کلیدی کتاب
مرحله بعدی از خلاصه نویسی کتاب، استخراج کلمات کلیدی متن است. در این مرحله باید به سراغ کلمات کلیدی که در مراحل قبلی دورشان خط کشیدهاید رفته و اقدام به خارج کردن آنها کنید. در واقع کلمات کلیدی، مهمترین بخشهایی هستند که در هر کتاب آنها را میخوانید. بگذارید باز هم یک مثال بزنم تا متوجه منظورم بشوید.
مثلا تصور کنید در هر حال خواندن کتاب “بازاریابی ژاپنی” هستید و فصل اول کتاب در مورد “استراتژیهای ایجاد تقاضا” است. اینجا عبارت “استراتژی ایجاد تقاضا” یک کلمه کلیدی است چون بخشی از موضوع کتاب محسوب میشود. حالا زمانی که به جلوتر بروید، به انواع راهکارهایی میرسید که زیرمجموعه همین استراتژی هستند. مثلا استراتژی ترکیب، استراتژی نوآفرینی، استراتژی تولید برتر و…
دوباره هر کدام از این کلمات هم یک کلمه کلیدی هستند که باید دورشان خط بکشید چون باز آنها بخشی از کتاب شما هستند و توضیحات مربوط به خودشان را دارند. نکته مهم اینجاست که باز هم هر کدام از این کلمات کلیدی یا شاید بهتر است بگویم سرفصلها، میتوانند کلمات کلیدی زیرمجموعه داشته باشند. مثلا در بخشی از کتاب که در مورد استراتژی ترکیب نوشته شده، به تکنیک بهینه سازی محصول اشاره شده. اینجا شما میتوانید کلمه “تکنیک بهینه سازی محصول” را هم به عنوان یک کلمه کلیدی انتخاب کرده و دور آن خط بکشید.
حالا شما با دنبال کردن کلمات کلیدی متوجه میشوید که بهینه سازی محصول یکی از راهکارهای استراتژی ترکیب و استراتژی ترکیب یکی از تکنیکهای ایجاد تقاضا در بازاریابی است. درست؟
خب، بعد از اینکه به خوبی همه کلمات کلیدی کتاب را انتخاب کردید، باید اقدام به استخراج آنها کنید. در این بخش باید کلمات کلیدی اصلی را بنویسید و در ادامه کلمات کلیدی فرعی هر کلمه را در پایین آن بنویسید. در واقع اگر بخواهید آن را روی برگه بنویسید، باید چیزی شبیه به یک درخت درست کنید. مثلا در مورد مثال خودمان:
استراتژی ایجاد تقاضا یک کلمه کلیدی اصلی است، در ادامه و به عنوان زیرمجموعه آن، 3 کلمه کلیدی که عبارتند از استراتژیهای گفته شده، نوشته میشود و سپس کلمات کلیدی هر استراتژی هم به عنوان زیرمجموعه آنها نوشته میشود.
به این ترتیب شما در واقع کل کتاب را به شکل یک خلاصه برای خودتان درآورده و میتوانید با نگاهی گذرا به آن، به یاد بیاورید که دقیقا چه چیزی را در کتاب و متن خواندهاید.
3_ یادداشت برداری در خلاصه نویسی
به نظر من مهمترین بخش از خلاصه نویسی هر کتاب، مرحله تعیین و استخراج کلمات کلیدی است. اما بعد از آن، یادداشت برداری هم اهمیت زیادی دارد. در این مرحله قرار است جملات مهم کتاب را استخراج تا هنگام مرور متن، به راحتی از آنها استفاده کنیم. در مرحله اول و به کمک علامتهای مختلفی که به شما آموزش دادم، احتمالا مهمترین جملات موجود در کتاب را تعیین کردهاید.
در این مرحله باید سعی کنید آن را استخراج و در یک برگه، یک فایل یادداشت در رایانه و… بنویسید. اما یک سری نکات مهم در این بخش وجود دارد که باید حتما قبل از شروع، با آنها آشنا شوید:
اولا اینکه تا جای ممکن به جای استخراج جملات، آنها را به کلمات کوتاه تبدیل کرده و در برگه کلمات کلیدی بنویسیدشان. مثلا زمانی که در حال خواندن کتاب اثر مرکب، به بخش مسئولیت پذیری رسیدید، در بخشی از کتاب نویسنده یک جمله مهم نوشته:((مسئولیت 100 درصد زندگی هر شخص به عهده خودش است.))
در اینجا شما میتوانید این جمله را به عنوان یک جمله مهم در خلاصه نویسی خودتان یادداشت کنید. اما پیشنهاد بهتر این است که آن را به یک کلمه کوتاهتر تبدیل کنید و در بخش کلمات کلیدی، به عنوان زیرمجموعه کلمه “مسئولیت پذیری” یادداشت کنید. مثلا میتوانید از عبارت “مسئولیت 100 درصد” استفاده کنید! در واقع حالا شما هر موقع نگاهی به کلمات کلیدی استخراج شده کتاب داشته باشید، به خوبی به یاد می آورید که قضیه از چه قرار است و در این بخش از کتاب چه چیزی را خواندید.
البته چنین کاری در همه کتابها ممکن نیست چون واقعا بعضی از تعریفها را نمیتوان به این راحتیها به یک کلمه تبدیل کرد. در چنین حالتی که نمیتوانید جمله را به کلمه تبدیل کنید، سعی کنید آن را تا جایی که به مفهوم آسیب نرساند، خلاصه کرده و در یک برگه بنویسید.
البته با توجه به اینکه ممکن است یادداشتها با هم قاطی شوند؛ پیشنهاد میکنم از کلمات کلیدی به عنوان سرفصل استفاده کرده، سپس جملات مهم هر سرفصل را پایینش نوشته و سپس کلمه کلیدی بعدی را بنویسید، دقیقا مثل نوشتن یک مقاله.
چگونه خلاصه نویسی کنیم؟ ویژگی مهم!
تا اینجا با 3 مرحله مهم از خلاصه نویسی آشنا شدیم و همینطور به کمک مثالها، چند نمونه خلاصه نویسی را هم از نزدیک مشاهده کردیم. اما در ادامه میخواهم یک نکته مهم را یادآوری کنم: خلاصه نویسی باید شما را از خواندن دوباره کتاب بینیاز کند! این یعنی باید بعد از خواندن برگههای خلاصه نویسی شده از کتاب یا متن، دیگر نیازی به بررسی دوباره کل کتاب نداشته باشید. در واقع خلاصه نویسی برای یادآوری سریع همه مطالب کتاب نوشته میشود. بنابراین با این دیدگاه به سراغ انجامش بروید.
البته یک پیشنهاد دیگر هم برایتان دارم! با توجه به اینکه شاید خلاصه نویسی کردن به روشهای سنتی کمی خسته کننده بوده و البته بازدهی مناسبی هم نداشته باشد، فکر میکنم یادگیری روش mindmap یا نقشه ذهنی کمک زیادی به شما میکند. کشیدن مایندمپ چیزی است که در کلاس تندخوانی بیشترازیک به طور مفصل و حرفهای با آن آشنا میشوید اما به طور خلاصه هم میتوانید اصول آن را در مقاله مایندمپ یاد بگیرید.
مرور خلاصهها
یادم میآید در دوران دبیرستان عادت داشتم درسهایی را که یاد گرفتهام، روی کاغذ به روشی شبیه به همین خلاصه نویسی خودمان بنویسم. در واقع هدف آن روز من نه راحتتر کردن مطالعههای بعدی، بلکه صرفا نوشتن متنهای مهم کتاب برای یادگیری بهتر بود. امروز متوجه شدم در واقع این کار، کمی وقت تلف کردن به نظر میرسد چون بخش مهم تثبیت دانستهها در مغز، به مرور کردن دوباره آنها بستگی دارد.
این یعنی اگر شما هم مثل گذشته من عادت دارید صرفا از خلاصه نویسی برای یادگیری بهتر استفاده کرده و دیگر به سراغ آن نروید، در اشتباهید. به طور اصولی شما باید چند روز بعد از خلاصه نویسی کتاب دوباره به سراغ آن بروید، هفته بعد باز خلاصهها را مرور کنید و چند ماه بعد هم این کار را تکرار کنید تا به طور کامل دانستهها در ذهنتان تثبیت شوند. بنابراین بیهدف این کار را انجام ندهید.
چرا خلاصه نویسی کنیم؟
خب، فکر میکنم قبل از اینکه متن مقاله را تمام کنم، بهتر باشد اشاره کوتاهی هم داشته باشم به اینکه چرا اصلا باید خلاصه نویسی کنیم؟ در ادامه به طور خلاصه فواید خلاصه نویسی را توضیح میدهم:
ی خلاصه نویسی کردن کتاب به شما اطمینان میدهد بخشهای مختلف کتاب را درک کردهاید. در واقع در هنگام خلاصه نویسی متوجه میشوید کدام بخشهای کتاب را به خوبی درک نکرده و برای آن زمان میگذارید،
زمانی که حین مطالعه کتاب اقدام به نکته برداری، علامت گذاری و تعیین کلمات کلیدی متن میکنید، ذهنتان را بیشتر برای درک مطالب به چالش میکشید،
مرور کردن نکات خلاصه برداری شده نسبت به مرور کردن کل کتاب بسیار آسانتر است،
ن در زمان نیاز به مطالب کتاب مثل شب امتحان و…، خلاصهها کمک زیادی به شما کرده و زمان را برایتان ذخیره میکنند،
بررسی خلاصه نویسی ها به شما کمک میکند بدون خستگی ذهنی، صرفا مطالب مهم را دریافت کنید.
کلام آخر
خب، بالاخره به انتهای مقاله چگونه خلاصه نویسی کنیم، رسیدیم. در این مقاله ابتدا فهمیدیم خلاصه نویسی چیست، سپس با روش 3 مرحلهای خلاصه نویسی آشنا شدیم، نکات مهمش را یاد گرفتیم و در نهایت هم اشارهای کردیم به اینکه اصلا چرا خلاصه نویسی میتواند برای ما مفید باشد.
اگر قرار باشد به عنوان کلام آخر نکته دیگری را بازگو کنم، پیشنهاد میکنم حتما برای مطالعه بهتر، با یک سری از اصول تندخوانی آشنا شوید. اگر نمیدانید تندخوانی چیست مقالهاش را در بیشترازیک مطالعه کنید یا به سراغ مقاله آموزش تندخوانی بروید.
امیدوارم از مطالعه این مطلب لذت برده باشید، اگر نظری در مورد آن دارید در بخش نظرات منتظرتان هستم 🙂