چطور از شر تعصبات بیجا خلاص شویم؟
جملهای منسوب به استیو جابز هست با این عنوان:
“به دام تعصبات نیفتید؛
که این زندگی
نتیجه تفکر دیگران است
و اجازه ندهید سروصدای عقاید
دیگران، صدای درون شما را خفه کند.”
این بار با موضوعی بسیار مهم و حیاتی مقاله این هفته “یک سؤال از پیام ” را تقدیم حضور شما میکنم.
” قضیه قتل ناخوشایند و تلخ رومینا، یکبار دیگر اهمیت زدودن خود از تعصبات بیجا و کورکورانه با برچسبهایی بسیار غیرمنطقی مثل «غیرت» که عامل بدبختیهای زیادی شده را یادآور کرد. به نظرتان چطور خودمان یاد بگیریم که از شر تعصبات ذهنی و تعصباتی که جامعه و خانواده یادمان دادهاند رها شویم؟”
پاسخ من, پیام بهرام پور را در فایل ویدئویی 15 دقیقهای زیر بشنوید و با ادامه مقاله همراه شوید.
برای دسترسی به قسمتهای قبلی، فقط کافی است روی لینک زیر کلیک کنید:
چرا دیرهنگام واکنش نشان دادیم؟
در بسیاری مواقع، وقتی اتفاقی مهم در عرصه اجتماعی یا سیاسی کشور میافتد، مدتی طول میکشد تا ما به آن واکنش دهیم. این البته یک تصمیم آگاهانه و تعمدی است. به خاطر اینکه موج احساسات فروکش کند و بتوانیم کمی با دید وسیعتر، با اطلاعات بیشتر و آگاهی بهتر در مورد آن اظهار نظر کنیم.
ضمن اینکه در برخی موارد علیرغم اینکه متهم به “منفعل بودن ” میشویم، اما ترجیح میدهیم در مورد مسائلی که واقعاً در موردش کاری از ما ساخته نیست یا نمیتوانیم تاثیرگذار باشیم، موضع گیری نکنیم.
در هر صورت، این بار هم تلاش کردیم از قضیه یک اتفاق بسیار تلخ (قتل رومینا اشرفی به دست پدرش) نکاتی آموزشی برای شما بیرون بکشیم و ببینیم واقعاً از چنین اتفاقاتی چه درسهایی میتوانیم بگیریم. با من همراه باشید.
آیا ما همه داستان را می دانیم؟
پیش از وارد شدن به بحث باید حتماً به شما یادآوری کنم که “این موضوع را بپذیرید که ما همیشه همه واقعیتها را در مورد یک موضوع نمیدانیم “.
ما طبق گفته و گزارشهای رسانهها و تحت تأثیر آنها، اخبار را دنبال میکنیم؛ اما باید بدانیم رسانهها آنقدر قدرتمند هستند که ذهنهای ما را جهت بدهند و هر طور که میخواهند واقعیتها را تحریف میکنند؛ بنابراین قدم اول برای ریشهکن کردن تعصبات نامعقول و بد، این است که در هر موضوعی به دنبال واقعیتهای حقیقی برویم. نه واقعیتهایی که رسانهها برای ما ساختهاند.
البته پیش فرض من در پاسخ به سؤال امروز، این است که فرض کنیم “پدر خانواده به دلیل تعصبات شدید خود، فرزندش را متاسفانه به قتل رسانده است.”
تبریک به شما!
اول از همه میخواهم تشکر کنم از کسی که چنین سوالی را پرسیده است. چون کمتر کسی است که از چنین زاویهای به این اتفاق نگاه کند و تلاش کند تا چیزی بیجا و غیرسازنده را از وجود خودش پاک کند و از شر آن خلاص شود. چیزی که ما آن را “تعصب “ نامگذاری میکنیم و میتواند همراه خودش آسیبهای فراوانی به بار بیاورد. از جمله قتلی این چنین را!
تعصب چیست؟ چرا متعصب میشویم؟
تعصب نوعی سوگیری یا خطای ذهنی است که در آن ذهن منحرف میشود و به جانبداری از قسمتی از واقعیت میپردازد بدون اینکه زوایای دیگر واقعیت را بررسی کند.
تمام تعصباتی که در ذهن ما وجود دارد، ساخته و پرداخته ذهن ماست نه واقعیتهایی که واقعاً وجود دارند.
یکی از دلایلی که اسیر تعصبات ذهنی میشویم این است که فقط با فرهنگ و واقعیتهایی که در اطراف خودمان وجود دارد زندگی میکنیم. به این فکر نمیکنیم که صدها فرهنگ مختلف، هزاران سلیقه و طرز فکر گوناگون و میلیاردها انسان متفاوت در حال زندگی در روی این کره خاکی هستند.
موقعی اسیر تعصبات میشویم که فکر کنیم فقط حرف و منش و رفتار ما یا اجداد ما درست است و کسی دیگر حق ندارد خلافان فکر کند.
آیا من هم اسیر تعصبات ذهنی هستم؟
مراقب باشید!
واقعاً مراقب باشید که اسیر یک دام بدتر از تعصبات ذهن نشوید. اسیر این دام که “من تعصب ندارم و من آدم متعصبی نیستم “.
شاید اگر در رفتارهای روزمره خودمان دقت کنیم، تعصبات پنهان ریز و درشتی میبینیم که تا به حال حتی تلاش نکردهایم به آن فکر کنیم.
تعصبات بسیاری مواقع جلوی دیدن حقایق را میگیرد؛ بنابراین ممکن است به این دام گرفتار شوید که فکر کنید شما اسیر دام تعصب نمیشوید!
مثلاً همین که شما از یک هنرمند یا شخصیت مورد علاقهتان یک بت میسازید، یعنی اسیر تعصب شدهاید. به یاد بیاورید زمانهایی را که دوستتان از چیزی که شما خیلی دوستش دارید مثل فوتبال، بد میگوید و شما برافروخته میشوید.
یا فکر میکنید فلان قوم از آن یکی قوم برتر است، فلان نژاد هوش پایینتری از آن یکی نژاد دارد و یا گروهی از افراد بر دیگران برتری دارند و این برتری به خاطر یک ویژگی فردی است مثلاً رنگ پوست، ملیت، قومیت، زبان، ثروت، باور مذهبی، خاستگاه جنسیتی، ناتوانی جسمی، سن و سال، شغل و غیره.
بله واقعاً تعصب به همین موارد ساده هم میتواند سرایت پیدا کند؛ بنابراین هرگز فکر نکنید که شما از تعصبات ذهنی تهی هستید.
چون جلوی رشد شما را میگیرد و به جای طرز فکر پویا، اسیر طرز فکر ثابت میشوید.
آیا تعصب، فقط افراد تحصیل نکرده یا موقعیت اجتماعی پایینتر را دچار میکند؟
یک باور غلط اما رایج این است که تعصب و تفکر بسته، فقط متعلق به افراد کمتر تحصیلکرده یا دارای موقعیت اجتماعی پایینتر است. در حالی که در طول تاریخ دانشمندان و نخبگان دانشگاهی بسیاری بودهاند که در برابر دستاوردهای جدید علمی مقاومت میکردهاند (از جمله کلیسا با آن موقعیت خاص اجتماعیاش در مقابل گالیله که یک فرد ساده بود)
چرا تعصب ویران کننده و بد است؟
در تمامی موارد بالا جهتگیری تاییدی باعث میشود در هر متنی، اعم از دیداری و شنیداری، توجهمان مستقیماً به سمت واژگان، عبارات و جملاتی جلب شود که به نحوی باورهای مورد تأیید را تأیید میکنند. در نتیجه آنها را احتمالاً سریعتر در حافظه ثبت میکنیم و در گفتار و نوشتارمان بیشتر از آنها استفاده میکنیم. هر کجا به اطلاعاتی بر میخوریم که همان دریافت ما از فلان هنرمند، فلان نژاد یا فلان رنگ پوست را مثبت جلوه میدهد، به آن توجه ویژه میکنیم و جذبش میشویم و برعکس.
تعصبات میتواند به صورت جدی، اجازه فکر کردن، اجازه رشد و اجازه شنیدن تفکراتی متفاوت با ما را از ما بگیرد و ما را در دریایی که خودمان ساختهایم، غرق کند.
تعصبات میتواند فرصت درک چشم اندازهای متفاوت را از خودمان بگیریم.
تعصبات میتواند حتی بر زندگی اقتصادی ما تاثیرگذار باشد. از سرمایهگذاریهای کلان مالی تا خرید روزانه. مثلاً به علت اینکه باور داریم یک کالا همیشه خوب است یا یک استراتژی در سرمایهگذاری همیشه سودآور است، شواهد غلط بودن باورهایمان را نمیبینیم. در این صورت ممکن است به لحاظ مالی متضرر شویم و خودمان را از کیفیت بالاتر و سود بیشتر محروم کنیم؛ اما چاره چیست؟
چطور از شر تعصبات ذهن خلاص شویم؟
من به شما سه راه خیلی خوب برای رهایی از شر تعصبات بیجا و مضر را یاد میدهم.
راه بسیار خوب و کاربردی اول! تفکر نقادانه یا تفکر انتقادی را یاد بگیریم
یادگیری شیوههای تفکر انتقادی به شدت برای از بین بردن تعصبات بیجا میتواند مؤثر و مفید باشد.
تفکر انتقادی اصلاً به معنای نقد و این موارد نیست. تفکر انتقادی به صورت ساده یعنی “هر چیزی را راحت نپذیر! (یا راحت رد نکن!)”
تفکر نقاد یعنی تلاش در درست اندیشیدن برای به دست آوردن آگاهی قابل اعتماد در جهان.
شاید بد نباشد برای یادگیری بهتر این بحث، داستانی را با هم مرور کنیم:
چند صد سال قبل، در یکی از حوزههای دینی مسیحی بحثی درباره تعداد دندانهای اسب درگرفت که چندین روز ادامه یافت و هرچه در پی پاسخ آن کتابهای قدما را کاویدند، پاسخی نیافتند. سؤال این بود که ” اسب چند دندان دارد؟”
یکی میگفت سی دندان دارد. یکی دیگر میگفت “نه با توجه به دهان بزرگش، بسیار بیشتر از اینها دندان دارد.” و هرکسی چیزی میگفت.
روز چهاردهم جوان تازهکاری پیشنهاد کرد به جای بحثوجدل نظری، بروند دندانهای اسب را بشمارند؛ اما این پیشنهاد چنان نامعقول بود که دیگران بر سرش ریختند و او را زدند و گفتند که شیطان در جسمش حلول کرده است. سرانجام به نتیجه نرسیدند و این پرسش را بیپاسخ اعلام کردند.
ربط این داستان به بحث تعصبات ذهن این است که آن فلاسفه میخواستند هرچه میگویند را دیگران بدون چونوچرا قبول کنند. در بحث تعصب ذهنی هم ما هرچه میبینیم با توجه به آموختههای قبلی میپذیریم و اصلاً با خود نمیگوییم شاید اشتباه باشد!
مثالهایی از تفکر نقاد را حتماً در ویدئوی آقای بهرام پور ببینید. مثالهایی مثل:
آیا واقعاً کوروش منشور حقوق بشر را نوشته است؟
آیا واقعاً اگر نفت نداشتیم، الآن تبدیل شده بودیم به ژاپن؟
آیا بیشتر بودن سن زن از مرد منجر به طلاق میشود؟
آیا ایرانیان باهوشترین مردمان جهان هستند؟
آیا قورباغه را به آرامی میشود پخت؟
و…
چطور از شر تعصبات بیجا خلاص شویم؟
اگر تفکر نقاد نباشد چه میشود؟
اگر هرگز تفکر نقاد وجود نداشت، هنوز باور داشتیم که زمین، مرکز جهان است و مسطح و صاف است نه گرد!
اگر تفکر نقادانه نبود، هنوز فکر میکردیم سیمپسونها همه وقایع مهم را پیشبینی کردهاند…
و اگر تفکر نقادانه نبود، شاید جهل و خرافات هنوز هم بر جهان حکومت میکرد.
چند سؤال فوق العاده برای اینکه از شر تعصبات ذهن خلاص شویم!
پرسیدن این سؤالات را به شما توصیه میکنم؛ اما در چه مواقعی؟
شاید اگر بگویم همیشه، پر بیراه نگفتهام.
هرموقع در مورد موضوعی میبینید، میخوانید یا گوش میدهید، این سؤالات را در پس ذهنتان داشته باشید و آنها را از خود بپرسید:
آیا ممکن است برای این موضوع، پاسخهای دیگری هم وجود داشته باشد؟
آیا امکان دارد من در حال اشتباه باشم و حرف اشتباهم را دنبال کنم؟
آیا اصلاً این سوالی هست که من باید به آن جواب بدهم؟
از چه زوایای دیگری میتوانم به این قضیه نگاه کنم؟
آیا تنها دارم با آموزههایی که نسل به نسل به من منتقل شده است، قضاوت میکنم؟
چه چیزهایی را در این قضیه قطعی فرض کردم؟ از کجا معلوم اشتباه نکرده باشم؟
راه دوم: اجازه آموختن چیزهای دیگر را به خود بدهید و تستشان کنید!
نمیتوانیم قسمتی از باورهایمان را بسته نگه داریم و اجازه شنیدن، خواندن، صحبت کردن و نوشتن درباره آنها را از خودمان بگیریم. در این صورت، قسمتی از باورهای ما هیچگاه دچار تغییر نخواهد شد و در نتیجه چیز جدیدی نخواهیم آموخت.
راهکارهای متنوعی هستند که با یادگیری و به کارگیریشان میتوانیم از دام تعصبات بیجا بگریزیم. اینکه در انتخاب منابعی که دادههای ورودی را برای ذهنمان فراهم میکند گزینشی عمل نکنیم. منابعی را که از آن اکثر اطلاعات و دانشمان را دریافت میکنیم شناسایی کنیم و به چالش بکشیم. از تنوع استقبال کنیم و به منابع جدید، متفاوت و متنوع فرصت پذیرش بدهیم. برخی از این راهکارها در بافتهای متفاوت را با هم مرور میکنیم.
در زندگی فردی، فرصت خواندن، دیدن و شنیدن کتابها، فیلمها و داستانهای متفاوت را به خودمان بدهیم. در شیوه زندگیمان هر از چند گاهی تفاوت ایجاد کنیم. مثلاً موسیقی متفاوت گوش کنیم و اخبار روزانهمان را از رسانههای متفاوت دریافت کنیم. غذاها و طعمهای مختلف را تجربه کنیم. در موقعیتهای پیچیده و لحظات تصمیمگیری به خودمان فرصت تفکر خارج از چهارچوب بدهیم.
در گفتار و نوشتار، کلید واژگان، عبارات و جملاتی را که اکثر مواقع استفاده میکنیم دوباره شناسایی کنیم و به یاد بیاوریم آنان را از کجا، چه کسی یا چه منبعی فراگرفتهایم؟ از خودمان بپرسیم که چرا برخی واژگان، عبارات و جملات ممکن است ما را ناراحت کند؟ با تفکر درباره زبانمان به قسمتهایی از باورهایمان که سالهاست تغییری نکردهاند دسترسی پیدا کنیم و آنان را مورد سنجش انتقادی قرار دهیم.
چطور از شر تعصبات بیجا خلاص شویم؟
راه سوم: در تعاملات اجتماعی…
در روابط اجتماعی (چه حقیقی و چه مجازی) به این موضوع فکر کنیم که چرا به یک سلسله موقعیتهای خاص اجتماعی تمایل بیشتری داریم و برعکس؟
با استفاده از فناوریهای جدید و امکانات موجود در اینترنت، دانش خودمان را درباره هر آنچه دربارهاش برداشت منفی داریم افزایش دهیم. از هر فرصتی برای سفر و آموختن درباره فرهنگهای متفاوت و آداب و رسوم دیگران استفاده کنیم. دوستان تازهای پیدا کنیم که متفاوت از ما فکر میکنند. از معاشرت با افرادی که شیوه زندگیشان با ما فرق دارد استقبال کنیم.
چطور از شر تعصبات بیجا خلاص شویم؟
آیا رهایی از شر تعصبات یعنی ارزش و باورهایمان را از دست بدهیم؟
شناخت تعصبات و باورهای بد به این معنا نیست که قرار است باورها و ارزشهای فردیمان را از دست بدهیم.
اتفاقاً برعکس، شناخت چنین خطاها و سوگیری هایی از ما فردی منطقیتر و انسانیتر میسازد که بیشتر فکر میکنیم، باورهای دیگران را بیشتر درک میکنیم و در نتیجه جامعهای بهتر خواهیم داشت.
با شناخت دقیق تعصبات و رفع آنها از موقعیتهای متفاوت اجتماعی شناخت بهتری به دست خواهیم آورد و ناخواسته دیگران را ناراحت نمیکنیم.
این کار همچنین به ما کمک خواهد کرد که در شرایط متفاوت اجتماعی و موقعیتهای پیچیده تصمیمات بهتری بگیریم و قضاوت منطقی و تفسیر دقیقتری از واقعیتهای جهان اطرافمان داشته باشیم. در چنین شرایطی، نزاع و تنش جایش را به گفتگوی انتقادی با خودمان و دیگران میدهد.
بیشتر ببینید و بخوانید: چرا تصمیم گیری مهم است ؟ +ویدئو
آیا رهایی از تعصبات بیجا، کار یک روز است؟
با توجه به حجم اطلاعات و پیچیدگی مناسبات دنیای امروز رهایی از جهتگیریهای ذهنی کار یک روزه نیست. ضمن اینکه ممکن است هر روز تصورات نادرستی در ما شکل بگیرد. برای همین تفکر انتقادی و درست اندیشیدن را باید به یک عادت سازنده و مهارتی که همیشه باید به دنبال ارتقایش باشیم، تبدیل کنیم.
در نوشتن این مقاله، علاوه بر آموزش های خودم، از مقاله ای از آقای “بهمن شهری” برداشتهایی مختصر شده است.
۴ دیدگاه دربارهٔ «چطور از شر تعصبات بیجا خلاص شویم؟ (یک سؤال از پیام)»
عالی ،،
شما بی نظیرید.
سپاس بابت همراهی ارزشمندتون
سلام وقتتون بخیر عالی بود ممنون از مطالب مفیدتون
دوست گرامی سلام
از شما ممنونیم که در این مسیر ما رو همراهی میکنید موفق، شاد و بیشتر از یک نفر باشید.