احساس میکنید گم شدهاید یا همیشه فکر میکنید چیزی در زندگیتان کم است؟ خیلی وقتها پیش میآید که حالت خمودی و سستی برایتان پیش میآید و نمیدانید در چه مسیری قرارگرفتهاید و قرار است زندگیتان به کدام سمتوسو برود؟ فکر میکنید کنترل کامل امور زندگیتان در دست خودتان نیست و هر طرفی باد بوزد، شما را با خواهد برد؟ شاید میخواهید در دنیایی که هستید، تفاوت بزرگی ایجاد کنید، اما نمیدانید چگونه! بسیاری از ما در همین حال که زندگی را میگذرانیم، حس میکنیم باید ارتباط عمیقتر و راضیکنندهتری با دنیا داشته باشیم اما چون به آن نمیرسیم، احساس ناامیدی و ناتوانی میکنیم. دلیل همه اینها میتواند یک چیز باشد: بیهدفی و ندانستن هدف و رسالت زندگی!
در مقاله پیش رو میخواهیم با هم بررسی کنیم و ببینیم هدف چیست و چطور میتوانیم از یک انسان بیهدف به فردی هدفمند تبدیل شویم. همراهمان باشید و نظراتتان را در انتهای مقاله بنویسید.
هدف چیست و چطور میتوان تعریفش کرد؟
اگر همین الان خبرنگاری در خیابان جلوی شما را بگیرد و بگوید هدف چیست و شما چه هدفی در زندگی دارید چه پاسخی میدهید؟ هدف که ما با معنای درستتر «رسالت» از آن یاد میکنیم، یعنی از کجا آمدهایم، آمدنمان بهر چه بوده و به کجا خواهیم رفت؟
بالاخره ما باید بفهمیم که چرا اینجاییم؟ ماهیت زندگی ما چیست؟ پول در آوردن و خرج کردن؟ چرا 15 سال از عمرمان را صرف درس خواندن میکنیم؟ چرا حدود 40 هزار ساعت از زندگیمان را باید کار کنیم؟ چرا ازدواج میکنیم، چرا کار میکنیم و چرا تولید مثل میکنیم؟ آیا شما فردی هستید که از انجام دادن تکتک این کارها هدف و رسالتی مشخص دارید یا طبق الگویی تکراری این کارها را انجام میدهید؟
اگر دلیل هیچکدام از این کارها را نمیدانیم، پس چرا انجامشان میدهیم؟
برای سؤال هدف چیست، پاسخهای مختلفی وجود دارد، به همان اندازه که ساده به نظر میرسد، این سؤال که هدف چیست، سؤال بسیار مهمی است که باید به آن پاسخ داد، اگر بهترین استفاده از زندگی روزمره، نگرانی و دغدغه اصلیمان باشد! بیایید به یکی از سادهترین و درعینحال قشنگترین تعاریف هدف اشاره کنیم:
هدف، آینده یا نتیجه مطلوبی است که یک فرد یا گروهی از افراد تصور میکنند، برنامه ریزی میکنند و برای رسیدن به آن متعهد میشوند.
بزرگان در مورد هدف و هدف گذاری چه نظری دارند؟
کسانی که به مقامهای بلندمرتبهای میرسند، همیشه آدمهای هدفداری بودهاند. آنها رسالت و هدف زندگیشان را یافتهاند و با قطاری که سوار بودهاند، دقیقاً در همین ریل حرکت کردهاند. بیایید با هم ببینیم بعضی از این بزرگان و افراد مشهور، در مورد هدف گذاری چه نظری دارند و هدف اصلی زندگیشان چه بوده است؟
دالایی لاما رهبر دینی بوداییان تبت می گوید: «شاد بودن» بزرگ ترین هدف زندگی است. او معتقد است «هسته وجودی ما قناعت است» و می گوید: «هر چه بیشتر به خوشحالی دیگران توجه کنیم، احساس خوبتری درونمان ایجاد میشود. حس محبت به دیگران خودبهخود ذهن را آرام میکند و ترس و ناامنی از شما دور میشود و این احساس به شما قدرت میدهد با هر گونه مانعی که با آن رو به رو میشوید، مقابله کنید و این منشأ اصلی موفقیت در زندگی است، ما هرگز نباید بیرون از خودمان به دنبال یافتن هدف زندگی باشیم»
کریستی شلدون اما «عشق» را بالاترین هدف زندگی برمیشمارد. رالف اسمارت میگوید هدف از زندگی دستیابی به نسخهای بهتر از خودمان است و جاشوا بیکر میگوید: هدف زندگی «خدمت به دیگران» است.
همانطور که میبینید هرکسی به ظن خود و بهاندازهای که ذهنش پرواز میکند، هدف زندگی را تعریف میکند. بعضی افراد اهداف و آرزوهای کوچک و قابلاحترامی دارند، اما برخی میخواهند دنیا را تکان دهند. همین اهداف و خواستههای رنگارنگ و متنوع زندگی را زیبا میکنند و به آن جهت میدهند.
آیا نوشتن هدف تاثیری در رسیدن به آنها دارد؟
نوشتن آرزوها و اهداف اولین قدم مهم به سمت دست پیدا کردن به آنهاست. اول به این دلیل که نوشتن آنها محبورتان میکند اهدافتان را تصویرسازی (تجسم) کنید. دوم به این دلیل که عمل نوشتن آنها، تعهدی در شما ایجاد میکند. فقط درصد کمی از افراد از جمعیت جهان واقعاً برای نوشتن اهداف و آرزوهایشان وقت می گذارند شاید به همین خاطر است که افراد کمی هستند که واقعاً در زندگیشان موفق باشند و همان زندگی را داشته باشد، که آرزوی داشتنش را دارند.
نوشتن اهداف، خط سیر شما را به سمت موفقیت ایجاد میکند. بااینکه فقط عمل نوشتن اهداف می تواند پروسه را به حرکت بیندازد، اما این هم اهمیت دارد که هر از گاهی اهدافتان را مرور کنید. یادتان باشد، هرچه تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید، احتمال بیشتری هست که به آنها دست پیدا کنید.
سردرگم نشوید! معمولا هدف را به چه چیزهایی اشتباه میگیریم؟
برای قرار دادن اهداف در چشمانداز مناسب و استفاده حداکثری از آنها، شفافسازیهای مشخصی بین اهداف و مفاهیم مرتبط با آن لازم است. موارد زیر اغلب با اهداف اشتباه گرفته میشوند، اگرچه ارتباطشان با هدف غیرقابلانکار نیست!
۱- هدف در مقابل رویا
رؤیاها آرزوهایی در قلمرو تخیل ما هستند و اغلب به ما الهام میدهند؛ درحالیکه اهداف مبتنی بر عمل هستند. اهداف به ما کمک میکنند تا به نتیجه برسیم. رؤیاهای ما تنها با تعیین اهداف واقعبینانه و تلاش مجدانه برای دستیابی به آنها قابل تحقق هستند.
۲- هدف در مقابل چشم انداز
چشم اندازها در زندگی مهم هستند، اما با اهداف یکی نیستند. چشم انداز شما نشان دهنده جایی است که می خواهید بروید یا در زندگی باشید، مقصدی که قصد دارید به آن برسید. بااینحال، مسیرهایی که شما را به آن مقصد میرساند، اغلب تا زمانی که آنها را به اهداف تقسیم نکنید، طی شدنی نیستند!
اهداف به شما کمک میکنند تا مراحلی را که باید برای تحقق بخشیدن به چشمانداز خود بردارید، درک و کمی سازی کنید. داشتن چشمانداز گستردهتر به شما کمک میکند تا به اهداف بیشتری برسید. علاوه بر این، زمانی که چشماندازی نداشته باشید، تنها با دستیابی به یک هدف راضی خواهید شد و ادامهای برای مسیرتان وجود نخواهد داشت.
۳- هدف در مقابل انتظار
اهداف را نباید با انتظارات اشتباه گرفت. انتظارات چیزهایی هستند که فکر میکنیم باید داشته باشیم یا ارتفاعاتی که احساس میکنیم باید به آنها برسیم. گفته میشود زمانی که احساس میکنید بهاندازه توانایی بالقوه خود عمل نمیکنید، انتظارات میتوانند باعث ناامیدی شوند.
دیدهاید وقتی با برخی از تیمهای المپیک قبل از مسابقات مصاحبه میشود، بسیاری از آنها انتظار دارند که مدال بگیرند؟ اما آیا همه آنها مدال میگیرند؟ بیتردید خیر! هنگامیکه به صحبتهای برندگان واقعی پس از مسابقات گوش میدهید، به شما خواهند گفت که چگونه اهدافشان به آنها کمک کرد تا توجه و تمرکز خود را ساختاربندی کرده و این ساختارها را برای تلاش جهت برتری، درگیر نگه دارند. اهداف نیاز به تمرکز و وضوح بیشتری دارند درحالیکه انتظارات اغلب واقعبینانه نیستند.
۴- هدف در مقابل تمایل
همه ما خواستههایی داریم، آنها نمایانگر چیزهایی هستند که ما میخواهیم. بااینحال، برای رسیدن به خواستههایمان، ممکن است مجبور شویم اهدافی را تعیین کنیم. تمایل معمولاً خوشایند هستند، اهداف ممکن است خوشایند نباشند.
بهعنوانمثال، لاغری احساس خوبی دارد، اما ورزش نه. برای سوزاندن چربی به مقدار معقولی ورزش نیاز است. تعطیلات در یک کشتی تفریحی حس خوبی دارد، چه کسی آن را نمیخواهد؟ بااینحال، کار کردن با اضافهکاری برای درآوردن خرج این تفریحٰ دشوار است! اهداف، اقدامات خاصی هستند که ما برای ارضای خواستههای خود تعیین میکنیم.
رسیدن به هدف؛ آیا قرار است همواره به هدفمان برسیم؟
دو کوهنورد را در نظر بگیرید.
- کوهنورد اول فقط به قصد رسیدن به قله و نصب پرچم خود به آنجا رهسپار میشود.
- کوهنورد دوم به قصد لذت از مسیر رفته و اگر امکان داشت، قله را هم فتح میکند.
اگر ناگهان هوا طوفانی شود و مجبور به بازگشت باشند، کدام یک حالش خوب و کدام یک حالش بد است؟ مشخصاً نفر دوم حال بهتری دارد. چون تا هرکجای مسیر که برود، لذتش را برده است. اما حال اولی خراب است، چون به هدفش نرسیده. پس بهتر است فکر نکنیم همیشه قرار است به اهدافمان برسیم و تا هرکجا که به هدفمان نزدیک شدیم، لذت ببریم.
- مطلب مرتبط: معرفی 11 قدم کاربردی برای رسیدن به اهداف
چگونه اهدافمان را در زندگی پیدا کنیم؟
این یک راهنمای جمعوجور و گامبهگام برای پیدا کردن هدف و داشتن آن در زندگی است. شما میتوانید بنا به سلیقه خود و اینکه چطور هدفتان را در زندگی تعیین کردهاید، تغییراتی در آن ایجاد کنید.
گام اول: هدف های قابل دسترس تعیین کنید
تعیین اهداف بسیار بلند پروازانه و تقریباً غیرممکن به درد نمیخورد. هرچند خیلیها میگویند باید آرزوهای بزرگ داشته باشید، اما بزرگی این آرزوها و اهداف باید معقولانه هم باشد. به این منظور:
1- هدف زندگیتان را پیدا کنید
پرسیدن سوالات زیر، به شما در درک بهتر هدف زندگی کمک میکند: امروز چه میخواهید؛ در هفته آینده میخواهید در کدام پله ایستاده باشید، سال آینده کجا خواهید بود و برای ده سال بعد تصورتان از خودتان چیست؟ اشکالی ندارد که پاسخهای شما در این مرحله خیلی کلی و بدون جزئیات باشد. مثلاً اینکه «میخواهم شادتر باشم» و یا اینکه «میخواهم بیشتر از یک نفر باشم و به مردم کمک کنم.»
بهجز این، اهداف میتواند شامل این موارد شود: «میخواهم کسبوکار خودم را تأسیس کنم.»، «میخواهم ظرف ده ماه آینده اندام متناسبی داشته باشم» و یا «ظرف 5 سال آینده تشکیل خانواده بدهم». طیف هدفها بسیار متنوع و گسترده است و ممکن است از تناسباندام بهعنوان یک هدف کوچک تا تغییر سیستم آموزشی کشور بهعنوان یک هدف بسیار بزرگ باشد.
مثالهایی از هدفهای خاص، کوچک و بزرگ
خانواده | شغلی |
برای خانوادهام در هر وعدهی غذایی سبزیجات آماده کنم. | میخواهم هر هفته به دنبال ایدهای جدید بگردم |
دو بار در هفته به اعضای خانواده بگویم چقدر عاشقشان هستم | میخواهم سعی کنم مسئولیتپذیرتر شوم |
میخواهم دو بار در هفته همراه خانوادهام شام بخورم | از یک فرد موفق درخواست ملاقات کنم و راهش را یاد بگیرم |
تحصیلی | سلامتی |
میخواهم برنامهنویسی کامپیوتری یاد بگیرم | میخواهم آخر هفتهها 10 دقیقه مدیتیشن انجام دهم |
میخواهم زبان انگلیسیام را قوی کنم | میخواهم شبها به جای شام، سالاد بخورم |
میخواهم در مورد دانشگاههای خوب تحقیق کنم | میخواهم هفته ای 6 ساعت دوچرخهسواری کنم |
2- اهداف بزرگ را به هدفهای کوچک تقسیم کنید
مثل یک هلیکوپتر به بالا بروید و عکسهای هوایی از زندگیتان بگیرید. وقتی تصویری کلی از آن به دست آورید، ببینید کجاهای زندگیتان باید تغییر کند. چه چیزهایی باید بهتر بشوند، چه عیبهایی باید رفع شوند. در همین چهار زمینه اساسی که گفتیم، این عکسبرداری را اعمال کنید. از خود بپرسید که در هر زمینهای دوست دارید به کجا برسید و باید چگونه هدف تعیین کنید تا طی 5 سال آینده آنها را به دست بیاورید.
اگر میخواهید لاغر شوید: غذاهای سالمتر باید بخورید و در مسابقات دوندگی شرکت کنید. اگر میخواهید یک فروشگاه زنجیرهای کتاب تأسیس کنید: از یک کسبوکار کوچک مثل یک کتابفروشی آنلاین ساده آغاز کنید.
3- هدفهای کوتاه مدت را یادداشت کنید
حال یک تصویر کلی و هرچند غیرواضح از اهداف به دست آوردهاید. اکنون هدفهای کوتاهمدت را یادداشت کنید، سخت بر به دست آوردن آنها پافشاری کنید و به دستشان بیاورید. برنامه کوتاهمدت همانطور که از اسمش پیداست، نباید بیش از بازهای یکساله طول بکشد.
حتماً هدفها را بنویسید. چون وقتی مکتوب شود، راحت نمیتوانید از آن عبور کنید و ما همیشه برای یک سند کتبی، ارزش قائلیم. یادداشت کنید برای لاغر شدن: پیادهروی، منع استفاده از گوشت و کم کردن وعدههای روزانه برای کارآفرینی: جستجوی گسترده در منابع کتابخانهای، جمعآوری اطلاعات و یافتن بهترین محل برای تأسیس کتابفروشی.
4- ارزیابی هدفهای کوتاه مدت
هدفهایتان را ارزیابی کنید. ببینید اصلاً ارزشش را دارد که به همه آنها برسید یا صرفاً تقلیدی است از دیگران و یا میتوانید تعدادی از آنها را به زمان دیگری مثلاً 2 سال دیگر موکول کنید یا خیر. این باعث میشود تعداد هدفها کمتر شود و بهجای کار کردن روی چندین هدف، روی اهداف با تعداد کمتری متمرکز شوید.
5- چند وقت یکبار، هدف ها را تطبیق دهید
باید هرازگاهی کمی وقت بگذارید و دستی به سر و روی اهداف کوتاهمدت بکشید. آیا در دستیابی به آنها طبق زمانبندی پیش رفتهاید؟ هنوز هم برای دستیابی به اهداف بزرگ لازم است اینها را انجام دهیم؟
مثلاً در همان مثال تناسباندام، در ابتدا روزی 5 کیلومتر دوندگی را در نظر گرفتهاید؛ اما بعد از مدتی میفهمید که برای رسیدن به تناسباندام ظرف مدت یک سال، لازم است دوندگی روزانه را به روزی 8 کیلومتر ارتقا دهید. برای راهاندازی کسبوکار بعد از جمعآوری اطلاعات اهداف تازهای تعریف کنید. درخواست وام، درخواست صدور مجوز، استخدام تعدادی کارمند و یا گرفتن شریک.
گام دوم: برای رسیدن به اهداف، راهکارهای موثری پیدا و تمرین کنید
در این گام هم لازم است فعالیتهایی انجام دهید. از جمله:
1- به هدفهایتان شفافیت بیشتری بدهید
در هنگام هدف گذاری، سؤالات خاصی پیش میآید که سرکلید واژههایش اینها هستند: کی؟ چی؟ کجا؟ کِی؟ چرا؟ در این مرحله، بر خلاف مرحله قبل، دقیقاً باید معلوم شود که هر هدف کوچک شما، چطور در راه رسیدن شما به رسالت واقعیتان ضروری است. مثلاً: برای تناسباندام، یک هدف ویژه تعیین کردهاید. شرکت در مسابقات دو. حالا آن را حلاجی کنید: چه کسی؟ من! چی؟ روزی 8 کیلومتر دویدن. کجا؟ پارک محله
چه موقع؟ هر هفته روزهای زوج چرا؟ تا برای شرکت در مسابقات دوندگی کشوری کاملاً آماده شوم. برای راهاندازی کسبوکار کتابفروشی زنجیرهای چه کسی؟ من و تیمم!
چی؟ جمعآوری اطلاعات مربوط به راهاندازی یک فروشگاه بزرگ کجا؟ از کتابخانهها و کسبوکارهای مشابه چه موقع؟ هرروز تا 6 ماه آینده چرا؟ تا بتوانم طی 10 ماه آینده، یک کسبوکار تازه آغاز کنم.
2- هدفهایتان قابلاندازهگیری است؟
قابلیت اندازهگیری برای این است که بتوانید میزان پیشرفتتان را ببینید و لمس کنید. مثلاً وقتی میگویید: «میخواهم مقدار بیشتری بدوم.» بیشتر دویدن یعنی چه؟ بررسی پیشرفت کار خیلی سخت میشود. بهجای آن بهتر است بگویید: «میخواهم روزی 10 دور، دور زمین چمن ورزشگاه تختی بدوم». بهتر نیست؟
همیشه با عدد و رقمها سروکار داشته باشید! شما وقتی لفظ «بیشتر دویدن» را به کار میبرید، نمیتوانید تشخیص دهید که بیشتر چقدر است و بنابراین ممکن است حتی باوجود تمرین زیاد، سرخورده شوید و از خود ناراضی باشید؛ اما وقتی میگویید ده دور دور زمین چمن، وقتی 10 دورتان تمام شد، هیچ شک و شبههای باقی نمیماند.
“اطلاعات جمعکردن” هم خیلی کلی است. بهجای آن بگویید: این هفته از خیابان فاطمی تا سهروردی را به جستجو میپردازم.
3- در انتخاب هدف، واقعبین باشید
اهداف تخیلی و غیرواقعبینانه، شما را سرخورده میکند. با خود روراست باشید و ببینید ابزار لازم برای رسیدن به اهداف (مهارتها، منابع، زمان، دانش) را دارید یا نه. مثلاً: برای لاغر شدن اگر نتوانید وقت کافی بگذارید و بههیچعنوان نتوانید طبق برنامه پیش بروید، این هدف میشود یک هدف غیرواقعبینانه. به زودی این فکر ملکه ذهنتان میشود که نمیتوانید لاغر بشوید. اگر میخواهید یک مجموعه زنجیرهای کتابفروشی تأسیس کنید ولی حاضر نیستید تجربه کسب کنید، بودجه و منابع تأمین کنید، کوچکترین اطلاعاتی راجع به آن کسب نکنید و برایش زحمت نکشید، طبیعتاً یک هدف غیرواقعبینانه را انتخاب کردهاید.
4- هدفها را اولویتبندی کنید
ما ممکن است اهداف زیادی داشته باشیم. همانطور که در بخش قبلی هم گفتیم، خیلی از هدفها به نظر میرسد که اهمیت زیادی دارند درحالیکه در عالم واقعیت اینطور نیست. باید به خوبی تصمیم بگیریم کدام هدفها از بقیه ارزشمندترند و باید زودتر به سرانجام برسند. چند هدفه بودن باعث سردرگمی ما میشود.
شما برای هدف نهایی تناسباندام نمیتوانید چندین هدف کوچک در نظر بگیرید. شاید یکی دوتا منطقی باشد، اما اینکه در هفته 5 بار به دوندگی بپردازیم، رژیم سخت غذایی بگیریم و همزمان چندین بار بخواهیم به استخر برویم، کمی طاقتفرسا و خستهکننده است. اصلاً شاید برای همه اینها وقت کافی نداشته باشید.
اولویتبندی کنید؛ مثلاً: دوندگی 5 روز در هفته از استخر مهمتر است. رژیم متعادل غذایی هم فعلاً از استخر واجبتر است. پس استخر رفتن را در این مرحله حذف و متوقف کنید.
5- میزان پیشرفت در راه رسیدن به هدف را بررسی کنید
میزان پیشرفتها را در یک دفتر ثبت کنید تا هم بایگانی خوبی از آن داشته باشید و هم انگیزهای برای ادامه! یک نکته: وجود یک دوست به قول خودمانی «پایه» برای رسیدن به هدف خیلی مفید است. مثلاً وقتی برای یک مسابقه دوندگی بزرگ آماده میشویم، اگر دوستی داشته باشیم که هر دفعه او را ببینیم و با او ورزش کنیم میتواند به ما بگوید چقدر پیشرفت کردهایم.
برای رسیدن به مسابقه دوندگی کشوری، یک دفتر یادداشت داشته باشید و میزان دویدن، زمان و استراحتها و احساساتتان را در آن بنویسید. وقتی در کارتان پیشرفت کنید، اعتمادبهنفستان هم زیاد میشود و با نگاهی به پشت از وضعیت کنونی رضایت بیشتری خواهید داشت. البته ثبت پیشرفتها به این شکل، کمی برای کسبوکار سختتر و پیچیدهتر است. میتوانید اهداف اصلی و فرعی را بنویسید. بعضیهایشان را خط بزنید و مشخص کنید هرکدام قرار است چه موقع عملی شوند تا پیشرفتتان تا حدی معلوم شود.
6- هدفهایتان را بسنجید
در طول مسیر رسیدن به هدف، باید به خود پاداش بدهید و از خود قدردانی کنید. مثلاً اولین باری که 6 کیلومتر دویدید را جشن بگیرید. حالا لازم نیست یک سالن بزرگ کرایه کنید و 300 عدد مهمان دعوت کنید تا نشان دهید 6 کیلومتر دویده اید. منظور این است که مثلاً وقت استراحت بیشتری به خود بدهید یا یک شب در هفته از رژیم غذایی خود صرف نظر کنید و شام مفصلی بر بدن بزنید. وقتی اولین فروشگاه کتابتان را باز کردید هم به همین ترتیب! جشنی فراخور شرایط بگیرید.
7. به هدفگذاری ادامه بدهید
وقتی دیگر خیلی نزدیک به هدفها شدهاید و به آن میرسید، تازه مسیر شروع شده است. بسیاری از افراد این را نمیدانند که ادامه دادن هدفگذاری، بسیار سختتر از رسیدن به اهداف است. همانطور که در فوتبال، دفاع از عنوان قهرمانی، بهمراتب سختتر از قهرمانی فصل قبل است.
وقتی به اهدافتان رسیدید، هدفهای تازهای طرحریزی کنید؛ مثلاً: وقتی در مسابقهی دوندگی کشوری شرکت کردیم و به فرض قهرمان هم شدیم، حالا میخواهیم چه کنیم. آیا برای این مرحله برنامهریزی کرده بودیم؟ اگر واقعاً به قهرمانی خود ایمان داشتید، حتماً برای بعد آن هم هدفی بزرگتر تعیین میکردید. بنابراین هدف تازه میتواند قهرمانی در المپیک باشد. وگرنه مجبورید به همان اوضاع قبلی بازگردید.
هدفها بهتر است چه ویژگیهایی داشته باشند؟
همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم، اهداف طیف وسیعی دارند و کسانی که هدفگذاری میکنند هم سلیقههای گوناگون. بااینحال اهداف عالی دارای یک یا چند ویژگی از ویژگیهای زیر هستند:
۱- هدفهای شما متعلق به خود خودتان است
مهمترین هدفهای شما نه متعلق به فرزندان و همسر و نه متعلق به کارفرما و رئیس شماست. این هدف تنها مال شماست.
۲- هدفهایتان باید پرمعنا باشند
صبحها بعد از بیدار شدن و شبها موقع خواب، مجدداً اهدافتان را تکرار کنید و یا بنویسید. با این کار دائماً به ذهن و مغز خود یادآوری میکنید که برای چه هدفگذاری کرده و باید به کجا برسید. وقتی هدفهایتان را مینویسید باید از خود بپرسید:
- چه چیزی واقعاً برای من مهم است؟
- حاضرم چه چیزهایی را قربانی کنم تا آن را به دست بیاورم؟
این دلایل به شما هرروز صبح انگیزه کافی برای بیدار شدن از خواب را میدهند.
۳- هدفهای شما باید دقیق و قابل اندازهگیری باشند
این بخش را در بالا هم توضیح دادیم. اینکه بگویید میخواهم لاغر شوم کافی نیست. بگویید میخواهم تا 3 ماه دیگر، 7 کیلو لاغر شوم.
۴- هدفهای شما باید انعطافپذیر باشند
نه برنامه مرتجعانه (!) و سختی بنویسید و نه به یک راه خاص برای رسیدن به اهدافتان اکتفا کنید. سریعترین راه، لزوما بهترین راه نیست.
۵- هدفهایتان باید چالشبرانگیز و هیجانانگیز باشند
خودتان را حرکت دهید و از منطقه امن و حصاری که به دور خود کشیدهاید بیرون بیایید تا به قلههای موفقیت برسید. اهداف کوچک شما را راه نمیاندازد و هدفهای خیلی بزرگ شما را دلزده و سرخورده میکنند. اهداف عقلانی بهتریناند.
۶- هدفهایتان باید با ارزشهایتان همراستا باشند
به ندای قلبتان گوش کنید. وقتی هدفهایی مخالف با ارزشهایتان میگذارید، چیزی در درونتان رنج میکشد. یادتان باشد که هرگز به خاطر هیچچیز، عزت نفس شما را زیر پا نگذارید.
۷- اهدافتان باید به خوبی متعادل شده باشند
اهدافی که بخواهد زمان استراحت، خانواده و زمان خودشناسی را از شما بگیرد به درد نمیخورد؛ بنابراین مطمئن شوید که زمانی برای استراحت کردن، تفریح، لذت بردن و ارتباط با افراد نزدیکتان دارید. زندگی خود را از تعادل خارج نکنید و چیزهای ارزشمندی همچون خانواده و سلامتی را فدای رسیدن به هدف نکنید. هدف وسیله را توجیه نمیکند!
۸- اهداف باید واقعبینانه باشند
هدفگذاری اغراقآمیز منجر به شکست خواهد شد. بزرگاندیش باشید، اما رویایی فکر نکنید.
۹- اهدافتان بهتر است مشارکتپذیر باشند
بسیاری از مردم چنان درگیر رسیدن به اهدافشاناند که یادشان میرود چیزی به جامعه برگردانند. هدفی مقدس است که در راستای ارزش آفرینی استوار باشد و به قول معروف دردی از افراد دیگر دوا کند. به خاطر داشته باشید که اگر هدف شما به نفع دیگران هم باشد، مردم راه را برای رسیدن شما باز خواهند کرد و شما سریعتر به خواسته خود میرسید.
انواع هدف؛ چند نوع هدف داریم؟
اهداف را نمیتوانیم به یک دسته محدود کنیم. با این حال، میتوانیم از نقطه نظرها و زوایای خاصی، اهداف را به چندین دسته تقسیم کنیم. مثل:
- اهداف مالی
- اهداف مربوط به تفریح
- اهداف کاری
- اهداف مربوط به سلامتی
- اهداف مرتبط با دستاوردهای شخصی
- اهداف مرتبط با روابط عاطفی
سخن پایانی
در این مقاله که امیدواریم از خواندنش لذت برده باشید، تلاش کردیم تعریفی خوب از هدف گذاری ارائه دهیم و ضمناً سخنان بزرگان در مورد هدف گذاری را بیان کردیم. در ادامه مقاله، گفتیم که یک هدف گذاری خوب، باید دقیقاً چه ویژگیهایی داشته باشد. در ادامه مقاله پرده برداری کردیم از اینکه ممکن است هدفها را با چه چیزهایی اشتباه بگیرید؛ و در انتهای مقاله نیز، دو گام بسیار مهم که خود به چندین مرحله برای هدف گذاری تقسیم میشد را خدمتتان معرفی کردیم.
یک هدیه کمنظیر؛ هدفگذاری را رایگان یاد بگیرید!
برای یادگیری بیشتر در زمینه ی هدفگذاری میتوانید فیلم سمینار هدف گذاری حرفه ای را به صورت رایگان مشاهده کنید، این فایلها برای اعضا سایت بیشتر از یک نفر رایگان است، فقط کافی است روی بنر زیر کلیک کنید تا به صورت رایگان به تمامی فایلهای صوتی و تصویری سمینار هدفگذاری دسترسی داشته باشید:
۱۱ دیدگاه دربارهٔ «هدف چیست و چگونه در ۲ گام، زندگی هدفمند داشته باشیم»
اون قسمت حلاجی هدف خیلی خوب بود
ممنونم
سپاس بابت همراهی ارزشمندتون
به نطرم هدف خیلی مهم هدف به زندگی معنا میده به انضمام برنامه ریزی و اصول قرآنی به سبک غربی وقت بازیه کارهام انجام بدید چیزهایی که می خواهید بگیرید و باشه تنوع میدم
خیلی عالی هست
خوشحالیم که دغدغه آموزش و یادگیری دارید؛ تبریک به شما و سپاس بابت همراهیتون
عالیست
خوشحالیم که محتوا مورد توجه شما قرار گرفت؛ موفق و بیشترازیک نفر باشید.
عالی بود و خیلی کامل
ممنون که همراهمون هستید و دغدغه آموزش و یادگیری دارید…
موفق و بیشتر ازیک نفر باشید.
ممنون از مطالب ارزندتون
دوست گرامی سلام از شما ممنونیم که در این مسیر ما رو همراهی میکنید موفق، شاد و بیشتر از یک نفر باشید.