آیا در قایقی هستید که موج های دریا بی رحمانه به این طرف و آن طرف می برند یا در یک کشتی محکم و مجهزید که هیچ طوفانی نمی تواند تعادلش را بر هم بزند؟ ذهن شما چگونه است؟ آیا مدیریت ذهن خود را کاملاً در کنترل دارید یا اجازه می دهید هر نوع افکاری به آن وارد شود، مورد پردازش و فرایند قرار بگیرد و ذهنتان شلوغ و درهم و برهم باشد؟
بهترین کاری که میتوانید برای رسیدن به اهداف خود انجام دهید و زندگی خود را تغییر دهید این است که با ذهن خود دوست شوید تا با شما کار کند، نه علیه شما. برای رهایی از شلوغی ذهن تمرین کنید، کنترل ذهنتان را در دست بگیرید و موثرتر و راحتتر و با تمرکز بیشتر به سمت و سوی اهدافتان حرکت کنید.
این پنج راه، تکنیک های مدیریت ذهن است. پنج تکنیک برای مدیریت ذهن، برای رسیدن به چیزی که در زندگی میخواهید.
چشمانداز و تنظیم هدف
دایانا راس (هنرمند مشهور) میگوید:
آیا میدانید قصد دارید در کجا زندگی کنید، آیا چیزهایی را که زندگی به شما نشان میدهد را دوست دارید، میدانید، کجا میخواهید بروید؟
اولین تکنیک مدیریت ذهن این است که بدانیم کجا قرار داریم و به کجا میخواهیم برویم. در حقیقت «خودآگاهی» مهم ترین تکنیک برای مدیریت ذهن است. وقتی اهداف و رسالت خود را در زندگی بشناسید، دیگر مدیریت ذهن کار دشواری برای شما نخواهد بود. پس یکی از مهم ترین سوالات این است: در زندگی تان به دنبال چه هستید؟ در کسب و کارتان به دنبال چه هستید؟ در کجا قرار دهید و «مطلوب» شما چیست؟
اگر هیچ مسیر یا هدفی ندارید، کمی شبیه این است که در همان قایق کم جان در دریای مواج قرار دارید. موج هرجا شما را بخواهد، می برد…
البته، لزوماً شما نباید ذهن خود را درگیر چنین قضیه ای کنید، اما اگر چیزی وجود دارد که شما میخواهید در مورد زندگیتان تغییر دهید، داشتن اهداف و البته در مقیاس بزرگتر داشتن «رسالت»، یک راه عالی برای شروع است.
دوست دارید به صورت علمی، موثر و البته کاملا رایگان، هدف گذاری را یاد بگیرید؟ روی تصویر کلیک کنید:
شفاف شدن شما با خودتان یکی از مهم ترین تکنیک های مدیریت ذهن است. دیگر چه راه هایی هست که کمی با خودمان شفاف تر شویم؟
فرض کنید پولدارترین آدم دنیا هستید؛ یعنی ثروت شما بی انتها باشد. در این صورت چه می کردید؟ به این فکر کنید که اگر پول در کار نبود چه میکردید. اگر صاحب ثروتی بی پایان بودید، چه کار می کردید، چگونه وقت خود را صرف می کردید؟ دقیقاً همین الان این را تصور کنید. آیا پاسخ روشنی برایش دارید؟ اگر نه باید بنشینید و به آن فکر کنید.
این را یادداشت کنید که با ثروتتان چه کار می کردید!
یک روش دیگر برای انجام این کار، فکر کردن به این است که اگر همین الان غول چراغ جادو شما را به دوران بچگی بازگرداند (و عقلتان مثل همین الان باشد) دوباره چه مسیری را طی می کنید؟ آیا می دانید چه چیزی را میخواهید تغییر دهید؟
اگر در مورد ارزش ها چیزی نمی دانید، توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید: چطور باارزشهایمان زندگی کنیم؟ +لیست ارزش های زندگی
و سپس نگاه کنید که آیا اهداف شما با ارزش های شما همسو هستند؟ مثلاً اگر هدف شما این است که بسیار پولدار شوید، این پولدار شدن چطور می تواند با ارزش های شما سازگار باشد یا اصلا با استفاده از ارزش ها به دست آید!
بنابراین برای شما مساله تنها داشتن پول نیست، بلکه این است که این پول چگونه به دست میآید.
مثلاً شما از دو طریق می توانید پولدار شوید:
راه اول این سرقت است! شما می روید و یک بانک می زنید!
راه دوم پولدار شدن از طریق ارائه ارزش به مردم است، به این معنی که به مردم کمک میکند تا زندگی خود را به طریقی بهبود ببخشند.
کدام یک از این دو راه با ارزش های شما همسوتر است؟ برای اغلب افراد، پول وسیله ای است برای رسیدن به هدف یا نتیجه یک هدف. نه خود هدف. آیا شما هم جزو این دسته افراد هستید؟
موانع برای رسیدن به اهداف چیست؟
اهداف عالی هستند اما کافی نیستند. این جایی است که مدیریت ذهن واقعا شروع به ایجاد تغییر میکند. باید جایی که در آن هستید را از دور نگاه کنید، سپس چه چیزی مانع رسیدن به اهداف تان میشود.
این احتمال وجود دارد که عقاید شخصی، تعصبات یا افکار منفی در ذهن نیمه هشیار شما وجود داشته باشد تا شما را دقیقا همان جایی که هستید نگه دارد!
این تکنیک در حقیقت می خواهد به شما بگوید که چطور اعتقادات محدود کننده را کنار بگذارید. به اهداف خود نگاه کنید و به واکنش درون خود گوش دهید…
هر جا که یک احساس منفی یا واکنش عاطفی منفی دارید (مثلاً: این هدف من است، اما من نمیتوانم این کار را انجام دهم چون شرایط نمی گذارد! و یا من هرگز نمی توانم با فلان رقیب، رقابت کنم و…)، وظیفه شما این است که آنها را یادداشت کنید.
وقتی آنها را تشخیص میدهید و یادداشت می کنید، کاملاً رویکردتان تغییر خواهد کرد. به خودتان می گویید: «این عقاید بود که این همه برای من تشویش ایجاد می کرد؟» و وقتی روی کاغذ این افکار را ببینید، ناخودآگاه به بی اهمیت بودن اغلب آنها پی خواهید برد.
پس سوار یک بالون شوید و افکارتان را از راهی دور نظاره کنید. عقاید محدود کننده را بشناسید و فوراً برای پاکسازی آنها اقدام کنید. به یاد داشته باشید برای بسیاری از موانع باید راه حل پیدا کنید. نباید صورت مسئله را پاک کنید.
برای اینکه در مورد این باورها بدانید، حتماً بخوانید: باورهای محدود کننده؛ 7 باور که اجازه موفقیت به شما نمیدهد!
باورهای محدوده کننده را آزاد کنید…
در بخش قبل در این مورد کمی توضیح دادیم. باید یک نکته را به یاد داشته باشید. موانع با باورهای محدود کننده متفاوت است. موانع چیزهای طبیعی است که در راه رسیدن به هر هدفی وجود دارد. باورهای منفی اما واقعیت ندارند. مجازی هستند.
یک کار سریع و ساده این است که لیستی از افکار محدود خود را بردارید و آن را تکهتکه کنید و یا آن را در سطل آشغال بیندازید و یا آن را آتش بزنید… ضمناً مقاله زیر را هم مطالعه بفرمائید: چگونه با افکار منفی مبارزه کنیم ؟
تأییدیه های قدرتمند
و اما یکی از تکنیک های مدیریت ذهن خوب، جایگزین کردن افکار منفی با افکار مثبت است. آن افکار محدود کننده مانند تاییدیه های منفی هستند که راه شما را سد کرده اند؛ بنابراین شما باید از این تهدید یک فرصت بسازید و آنها را با جایگزین کردن افکار مثبت، بیرون بیندازید…
برای انجام این کار، جملات انگیزشی و جملات اعتماد به نفس دهنده به شما کمک می کند. همچنین مقاله چگونه افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنیم؟ شما کمک می کند بتوانید افکار منفی را تعویض کنید و افکار مثبت را به جای آن وارد بازی کنید.
تجسم، تصویرسازی
تصویرسازی یک تکنیک مدیریت ذهن است که شامل تجسم کردن نتیجه مطلوب (مثلاً وقتی به هدف رسیده اید و زندگی تغییر یافته شما) است. مطالعات نشان میدهند که بهترین روش برای تجسم روش «ووپ» است. (به این مقاله بروید: زندگینامه گابریل اوتینگن(Gabriele Oettingen) و فلسفه ووپ (WOOP) )
تصویرسازی در همه جای زندگی قابل استفاده است. تجسم خلاق و تصویرسازی تکنیک محبوب مربیان ورزشی برای ارتقای رویکرد و ذهنیت ورزشکاران تحت هدایت آنهاست. همچنین توسط افراد موفق در تمام طبقات زندگی برای آمادهسازی و تمرین موفقیتآمیز آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
خانم گابریل اوتینگن با ارائه نظریه«ووپ» (WOOP) به شهرت فراوانی دست یافت.طابق با نظریه ووپ آنقدرها هم که میگویند، مثبت اندیشی نمیتواند به شما در رسیدن به موفقیتهایتان کمک کند.
حتماً با شنیدن این جمله کمی سرخورده شدهاید. کتابهای موسوم به «خودیاری» و «موفقیت» تا به حال میلیاردها دلار به فروش رفتهاند تا به مردم بگویند «مثبت اندیش باشید، به رسیدن به اهدافتان فکر کنید تا به آنها برسید.»
اما اکنون گابریل اوتینگن با نظریه خودش، تمام این نظریات را به چالش کشیده و زیر سؤال برده است. شما چه فکر میکنید؟
ووپ به صورت خلاصه یعنی تجسم رسیدن به نتیجه مطلوب با تجسم موانع و چالش هایی که در طول مسیر وجود دارد.
در تصویرسازی باید از تمام احساسات خود بهره بگیرید. از لامسه، از چشایی، از گوش دادن و شنیدن و باید دقیقاً خود را در جایی که مطلوب شماست تصور کنید. حتی اینکه غذایی که در انجا میخورید چه مزه ای دارد و احساساتی که در انجا دارید چگونه است.
تصویرسازی یکی از بهترین حقه های مدیریت ذهن است. چون ذهن ما اغلب اوقات بین آنچه واقعی است و آنچه غیرواقعی است، تمایزی قائل نمی شود.
در مورد گابریل اوتینگن و فسفهاش بد نیست این ویدئو را تماشا کنید:
راهنمای سریع این مقاله:
اول
دوم
سوم
چهارم
پنجم
چطور تکنیک های تقویت ذهن و حافظه را بهتر یاد بگیریم؟
در دوره فوقالعاده نوروریدینگ، به صورت علمی، موثر، ساده و دقیق ضمن اینکه تندخوانی و آموزش تندخوانی یاد میگیرید، میاموزید که چطور از روش های تقویت حافظه و هوش بهره ببرید و یک ذهن خلاق و سریع داشته باشید.
با دوره نوروریدینگ، همراه باشید: