شاید باورتان نشود ولی انسانها در طول روز صدها تصمیم میگیرند. از تصمیم گیری در مورد لباس خود تا تصمیم گیری در مورد سؤالات امتحانی! اما معمولاً به تصمیم گیری های خود خیلی فکر نمیکنند. این در حالی است که گاهی اوقات در شرایطی قرار میگیرند که آرزو میکنند ای کاش یک نفر بود که به جای آنها تصمیم میگرفت!
از آن جایی که تصمیم گیری های نادرست میتوانند تاثیرات بدی روی زندگی ما بگذارند، مهم است که یاد بگیریم به طور مستقیم با تصمیماتمان مواجه شویم و شیوه تصمیمگیری درست را یاد بگیریم. به خصوص برای نوجوانان که در آستانه ورود به بطن جامعه و فضای کسب و کار یا تحصیل هستند.
شما به عنوان یک نوجوان در دورهای از زندگی قرار دارید که باید در موارد زیادی تصمیم بگیرید. در این دوران احساسات شدیدند. خلق شما میتواند خیلی سریع از سرخوشی به افسردگی تبدیل شود. نوسان شدید و ناگهانی هورمونها باعث تصمیم گیری های هیحانی شود و این یعنی باید خیلی دقت کنید.
اگرچه راهی برای تصمیم نگرفتن وجود ندارد ولی شما میتوانید با یادگیری چند مهارت ساده، از افتادن در تلهها و دامهای گرفتن تصمیمات اشتباه یا تصمیم نگرفتن، جلوگیری کنید و یاد بگیرید چگونه تصمیم بگیرید.
کارهایی که نباید انجام دهید:
وانمود کنید که مسئلهای برای تصمیم گیری وجود ندارد. آن را نادیده بگیرید.
شیر یا خط بیندازید. در این صورت پنجاه درصد احتمال وجود دارد که درست تصمیم بگیرید.
پیش از آنکه وقتتان را برای فکر کردن تلف کنید، خیلی سریع تصمیم بگیرید.
همان کاری را انجام دهید که دیگران انجام میدهند. تصمیم گیری به این صورت آسان است.
به روش همیشگیتان ادامه دهید.
صحنه را آماده کنید؛ الفبای تصمیم گیری
اولین کاری که باید برای ایجاد مهارت های تصمیم گیری انجام دهید این است که صحنه را برای گرفتن تصمیمهای خوب آماده کنید. یعنی ارزشهای خود را بشناسید تا ملاکی برای ارزیابی تصمیم گیریهایتان داشته باشید.
حالا که صحنه را آماده کردید وقت آن است تا تصمیم گیری کنید. در این بخش قرار است تا یک فرمول خیلی ساده برای گرفتن یک تصمیم خوب را بررسی کنیم:
الف + ب + پ + ت + ث = تصمیمات خوب
آموزش مهارت تصمیم گیری به نوجوانان
الف = آگاهی
اول مسئله را مشخص کنیم. باید چه تصمیمی بگیرم؟
آقای یان رابرتسون (S. Ian Robertson) در کتاب خود به نام «مهارت حل مسئله» میگوید:
زمانی که مسئله خود را به درستی تشخیص دادید حالا میتوانید برای آن راهکار پیدا کنید. بعضی وقتها هم پیش میآید ما وضعیت فعلی را میدانیم، ولی وضعیت مطلوب برایمان مشخص نیست. در اینصورت هر تلاشی نتیجهای دارد که ممکن است ما را راضی و خوشحال نکند. چون برای خودمان مشخص نکردهایم که قرار است به کجا برسیم.
موضوع خیلی مهم!!! مسئله با مشکل فرق دارد
اغلب اوقات ما مشکل و مسئله را با هم یکی میدانیم، که این باعث میشود در حل مسائلمان دچار خطا شویم. مشکل زمانی است که ما احساس میکنیم، یه چیزی سر جایش نیست یا یک جای کار میلنگد و میخواهیم شرایط را تغییر دهیم.
در یکی از دورههای تصمیم گیری، سارا مهمترین مسئله خودش را تنبلی تشخیص داده بود. از نظر سارا او تنبل بود و اگر این مسئله را حل میکرد، همه چیز روبراه میشد. بعد از صحبت و بررسی دلایل سارا با هم به این نتیجه رسیدیم که، تنبلی مشکل ساراست نه مسئلهٔ او؛
در واقع مسئله اصلی سارا، نداشتن هدف در زندگی بود. چون هدف مشخصی برای خود نداشت، انگیزهای برای انجام کارها نداشت و مدام کارهایش رابه بعد موکول میکرد. در این حالت خودش و اطرافیانش فکر میکردند مسئلهٔ اصلی سارا تنبلی است و اگر او این مسئله را حل کند موفق میشود.
فکر کنم با مثال بالا فرق بین مسئله و مشکل را متوجه شدید. مشکل حالتی است که ما از آن رضایت نداریم و میخواهیم تغییری در آن ایجاد کنیم ولی مسئله ریشه اصلی این مشکل است که باید برای آن راه حل داشته باشیم.
بهترین کار برای حل مشکلات زندگیمان این است که ما آنها را به مسئله تبدیل کنیم و سپس به دنبال راه حل برای آنها باشیم.
ب = بارش فکری
مخففِ فکر کردن به همه پاسخهای مختلفی است که میتوانید به آن تصمیم خاص بدهید. هیچ مسئلهای تنها یک راهحل ندارد. در این مرحله ما باید با استفاده از خلاقیت، مشورت، کمک از دیگران و …، لیستی از راهحلهای مختلف برای یک تصمیم تهیه کنیم. حتی راهحلهایی هم که به نظرمان غیرعملی و یا احمقانه میباشد هم یادداشت میکنیم. هر چه تعداد راهحلها بیشتر باشد، در نهایت به نتیجه بهتری میرسیم.
لازم است در هنگام بارش فکری اطلاعات لازم و کافی در اختیار داشته باشیم تا تصمیمی همهجانبه و درست بگیریم. این مرحله یکی از مهمترین مراحل تصمیمگیری است. هرچه اطلاعات ما کاملتر باشد، تصمیمی بهتر خواهیم گرفت.
به هرحال هر تصمیمی با ریسک همراه است. حتی انتخاب خود تصمیمگرفتن هم نوعی تصمیمگیری میباشد. در مرحله جمعآوری اطلاعات حتماً تمام راهحلها و اطلاعات نوشته شوند. مغز ما از نوشتن فرار میکند. مواظبش باشید تا از نوشتن فرار نکند.
ذهنتان را درگیر انتخابهای محدود نکنید. وقتی گزینههای مختلفی را در نظر بگیرید احساس اقتدار خواهید کرد. هرچه گزینههای شما بیشتر شود، آزادی بیشتری خواهید داشت.
پ = پیامدها
مخففِ این است که نتیجه هر کدام از گزینههای تصمیم گیریتان را در نظر بگیرید. این نتایج خوب هستند یا بد؟ آیا بعضی از آنها خوب و برخی دیگر بد هستند؟ در شرایط مساوی کدام انتخاب برای شما به بهترین نتایج میانجامد؟ برای سبک سنگین کردن پیامدها کافی است سؤالات زیر را از خودتان بپرسید:
آیا این پیامد سالم است؟
آیا این پیامد مطمئن است؟
آیا نتیجه عملکرد من قانونی است؟
با برنامههای هماهنگ است؟
من را به اهدافم نزدیک میکند؟
با پاسخ دادن به این سؤالات تا حدود زیادی میتوانیم به یک تصمیم درست و آگاهانه نزدیک شویم.
آموزش مهارت تصمیم گیری به نوجوانان
ت = تصمیم گیری
مخفف عملی کردن تصمیم گیری است. مهمتر از تصمیم گرفتن، اجرای تصمیم است. زمانی که تصمیم گرفتید برای اجرای آن اقدام کنید. فقط در صورت اقدام کردن میتوانیم از کم و کاستیهای تصمیم خود آگاه شویم.
تصمیمگیری بدون اقدام = تصمیم نگرفتن
پس لازم است بعد از انتخاب تصمیم مناسب در مراحل قبل آن تصمیم را اجرا کنیم تا از نتایج و پیامدهای آن مطمئن شویم.
ث = ثبت کردن
ثبت مخفف بازبینی و تفکر درباره این مطلب است که آیا تصمیم خوبی گرفتهاید؟ شما این کار را انجام میدهید تا برای تصمیم گیری بعدیتان آماده باشید. ثبت کردن و نوشتن به ما کمک میکند تا در طول زمان این مهارت را به خوبی یاد بگیریم و تصمیمات موثرتری داشته باشیم.
حالا با هم یکبار این الگو را تمرین کنیم
حالا شما به سؤالات پاسخ دهید:
آگاهی: علی باید در چه موردی تصمیم بگیرد؟
بارش فکری: گزینههای علی برای تصمیم گیری چه هستند؟
پیامدها: پیامدهای احتمالی هر کدام از تصمیمها چه هستند؟
تصمیم: فکر میکنید علی باید چه تصمیمی بگیرد؟
فرض کنیم علی تصمیم گرفت تا بچهها را همراهی کند. صخره نوردی آنها را تماشا کند.
ثبت: آیا این تصمیم بهترین انتخاب علی بود؟ اگر شما جای علی بودید چه تصمیمی میگرفتید؟ آموزش مهارت تصمیم گیری به نوجوانان
در مورد تصمیم گیری، بیشتر یاد بگیرید: